advise
advise - توصیه
verb - فعل
UK :
US :
to tell someone what you think they should do especially when you know more than they do about something
به کسی بگویید که فکر می کنید چه کاری باید انجام دهد، به خصوص زمانی که در مورد چیزی بیشتر از او بدانید
برای ارائه مشاوره در مورد موضوعی که در مورد آن دانش یا مهارت خاصی دارید استخدام شوید
در مورد چیزی به کسی گفتن
to tell someone what you think they should do especially when you have more experience or knowledge than they do
به کسی بگویید که فکر می کنید چه کاری باید انجام دهد، به خصوص زمانی که شما تجربه یا دانش بیشتری نسبت به او دارید
مشاوره دادن به کسی در مورد سؤالات مربوط به یک موضوع خاص
به کسی بگویید که فکر می کنید چه کاری باید انجام دهد، به خصوص برای جلوگیری از مشکلات
به کسی توصیه کردن به انجام کاری مخصوصاً پس از مطالعه دقیق آن موضوع
برای گفتن ایده های خود به کسی در مورد آنچه که باید انجام دهد
اکیداً به کسی توصیه کردن به انجام کاری
نصیحت کردن به کسی
دادن اطلاعات رسمی به کسی در مورد چیزی
نصیحت کردن به کسی یا پیشنهاد چیزی
برای دادن اطلاعات مفید به کسی، یا به او بگویید که فکر می کنید چه کاری باید انجام دهد
دادن اطلاعات به کسی در مورد چیزی
These volunteers advise and guide the Director and staff on all aspects of managing Trust properties.
این داوطلبان به مدیر و کارکنان در مورد تمام جنبه های مدیریت دارایی های Trust مشاوره و راهنمایی می کنند.
کارشناسان بهداشت توصیه می کنند در هنگام کار با این مواد احتیاط کنید.
وکلای او به او توصیه کرده اند که چیزی به روزنامه ها نگوید.
Field Chairs advise individual enquirers and talk to all those prospective entrants to their fields who attend a visit day.
صندلیهای میدانی به پرسشکنندگان فردی توصیه میکنند و با همه کسانی که بالقوه در رشتههای خود شرکت میکنند، صحبت میکنند.
قرار بود او به غرغرها در مورد نحوه استفاده از هواپیما و خدمه ای که به آنها اختصاص داده شده است توصیه کند.
من به خواننده توصیه می کنم که قضاوت های من را کاملاً نهایی تلقی نکند.
به همه شهروندان آمریکایی در این منطقه توصیه شده است که به خانه بازگردند.
معلم شما می تواند به شما در مورد شرایطی که نیاز دارید راهنمایی کند.
در هر صورت، مشکل این است که فرد مناسبی را پیدا کنید که به شما توصیه کند، کسی که بتواند عینی باشد.
اکیداً به شما توصیه میکنم در صورت رفتن به اسکی بیمه پزشکی دریافت کنید.
به شما توصیه می کنم قبل از هر تصمیمی خیلی خوب فکر کنید.
من به شدت توصیه می کنم که خودتان بیرون نروید.
آنها به من توصیه کردند که از دیدن مناطق ناآرام جنوب کشور خودداری کنم.
وزارت امور خارجه به بریتانیایی ها توصیه می کند از هرگونه سفر غیرضروری به منطقه خودداری کنند.
آنها توصیه کردند از استفاده از نیروی نظامی خودداری کنند.
مادرش دور بود و نمی توانست او را نصیحت کند.
من توصیه می کنم احتیاط شدید.
او (آنها) توصیه کرد: «زود به آنجا بروید».
پلیس به مردم توصیه می کند در خانه بمانند.
پزشکان به بیمار توصیه کردند که جراحی کند.
من به شما توصیه می کنم به او نگویید.
وکلا به مشتریان خود توصیه کردند که با مشاوران محلی خود تماس بگیرند.
آنها توصیه می کنند که همیشه گذرنامه همراه داشته باشید.
آنها توصیه می کنند که گذرنامه باید همیشه همراه خود داشته باشید.
اکیداً توصیه می شود که بیمه نامه بگیرید.
اگر می خواهید در ماه آگوست سفر کنید، توصیه می کنم بلیط های خود را از قبل بخرید.
ما از یک متخصص برای مشاوره در مورد فناوری جدید استفاده می کنیم.
پرستار در مورد بلند شدن از رختخواب، حمام کردن و رژیم غذایی توصیه می کند.
She advises the government on environmental issues.
او به دولت در مورد مسائل زیست محیطی مشاوره می دهد.
آنها می توانند به مشتریان در مورد استفاده و نگهداری ایمن آفت کش ها توصیه کنند.
داروساز توصیه می کند که کدام داروها بی خطر هستند.
وکیل شما می تواند به شما توصیه کند که آیا اقدامی انجام دهید یا خیر.
لطفا در مورد هر گونه تغییر آدرس به ما اطلاع دهید.
مشاوره دادن به کسی در مورد حقوق/وضعیتشان
از نتیجه درخواست خود مطلع خواهید شد.
لطفاً مرا در مورد تحولات جدید در این مورد آگاه کنید.
بعداً با شما تماس خواهم گرفت تا به شما توصیه کنم که چه زمانی بیایید.
با عرض پوزش به شما توصیه می کنم که دوره در حال حاضر پر شده است.
ما به شما توصیه می کنیم پرواز خود را زودتر رزرو کنید.
قیمت پیشنهادی 50 دلار
این گروه از استفاده از خشونت حمایت نمی کند.
counsel
مشاوره
instruct
دستور دادن
مستقیم
راهنما
آموزش
آموزش دهید
قطار - تعلیم دادن
مربی
نفوذ
mentor
مرشد
tutor
معلم خصوصی
illuminate
روشن کردن
رهبری
نشان می دهد
caution
احتیاط
preach
موعظه
آماده کردن
steer
هدایت کردن
مشاوره بده
give counsel
مشاوره بدهد
give counselling
جهت دادن
راهنمایی کند
give guidance
ادرس دادن
give directions
راهنمایی کنید
give hints
دستور بدهد
اشاره گر بدهید
give pointers
به کسی راهنمایی بده
توصیه هایی ارائه کنید
make recommendations
نظرات ارائه دهید
offer opinions
پیشنهادات ارائه دهید
offer suggestions