trick
trick - فوت و فن
noun - اسم
UK :
US :
کاری که برای فریب دادن کسی انجام می دهید
کاری که برای غافلگیری و خنده دیگران انجام می دهید
چیزی که باعث می شود چیزها متفاوت از آنچه هستند به نظر برسند
مجموعه ای ماهرانه از اقدامات که به نظر می رسد مانند جادو است که برای سرگرم کردن مردم انجام می شود
راهی برای انجام کاری که بسیار خوب کار می کند اما ممکن است به راحتی قابل توجه نباشد
ورق هایی که در یک قسمت از بازی ورق بازی شده یا برنده شده اند
کسی که به یک فاحشه پول می دهد تا رابطه جنسی داشته باشد
فریب دادن کسی برای گرفتن چیزی از او یا مجبور کردن او به کاری
an action that is intended to deceive, either as a way of cheating someone or as a joke or form of entertainment
عملی که به قصد فریب دادن است، یا به عنوان راهی برای فریب دادن کسی، یا به عنوان شوخی یا سرگرمی
اثری باشد که توسط نور ایجاد می شود و چیزی را متفاوت جلوه می دهد
بچه ها وقتی میرن چی میگن ترفند یا درمان در هالووین
روشی موثر یا سریع برای انجام کاری
فریب دادن کسی، اغلب به عنوان بخشی از یک نقشه
برای فریب دادن کسی یا به عنوان شوخی یا سرگرمی و یا برای اینکه او اشتباه کند استفاده می شود
A trick part of the body especially a joint (= place where two bones are connected), sometimes feels weak suddenly and unexpectedly
قسمتی از بدن، مخصوصاً مفصل (= محل اتصال دو استخوان) گاهی به طور ناگهانی و غیر منتظره احساس ضعف می کند.
an action intended to deceive, either as a way of cheating someone or as a joke or form of entertainment
عملی برای فریب دادن، یا به عنوان راهی برای فریب دادن کسی یا به عنوان شوخی یا سرگرمی
Trick or treat is what children say on Halloween, when they dress to look frightening or amusing and visit people’s homes to ask for candy
ترفند یا درمان همان چیزی است که کودکان در هالووین می گویند، زمانی که لباس می پوشند تا ترسناک یا سرگرم کننده به نظر برسند و برای درخواست آب نبات از خانه های مردم دیدن می کنند.
یک راه سریع یا موثر برای انجام کاری
(از قسمتی از بدن، به ویژه مفصل) گاهی اوقات احساس ضعف ناگهانی و غیر منتظره
to make someone believe something that is not true or to persuade someone to do something based on a false understanding of the facts
وادار کردن کسی چیزی را باور کند که درست نیست یا متقاعد کردن کسی به انجام کاری بر اساس درک نادرست از حقایق
او تظاهر به بیماری کرد تا او را به ملاقات او وادار کند.
برای او پول نفرستید - ممکن است یک حقه باشد.
انجام چنین ترفندی در مقابل بسیاری از مردم سخت است.
او از پاسخ دادن امتناع کرد، زیرا مشکوک بود که از او یک سوال حقه باز می پرسند.
حاملگی فقط یک ترفند بود تا او را به ازدواج وادار کند.
در دانشگاه، ترفندی برای به خاطر سپردن اسامی یاد گرفتم.
اما او حقه ای بود، شزارنت، و من نیستم.
این ترفندی بود که همیشه خانواده اش را از خنده غرش می کرد.
جان گاهی اوقات برای دوستانش حقه های کارتی انجام می داد.
برای آخرین ترفندم، این فیل را ناپدید خواهم کرد.
هلن روی تخت نشست و در حالی که برادرش شعبده بازی می کرد کف می زد.
آنها باید به فکر ترفندی برای عبور از نگهبانان بودند.
بچه ها همیشه با معلم خود حقه بازی می کنند.
یکی از مشکلات دوران پیری این است که حافظه شما می تواند شما را فریب دهد.
آیا کسی آنجا ایستاده بود یا این یک حقه نور بود؟
او بچه ها را با ترفندهای تخیلی سرگرم می کرد.
یک ترفند جادویی
یک ترفند کارت
اونجا منو گول زدی! این ترفند را از کجا یاد گرفتی؟
ترفند این است که حیوان را از پشت گردن بلند کنید.
او برای دفاع از خود از ترفند قدیمی حمله استفاده کرد.
من شش ترفند پشت سر هم بردم.
مدیران هتل ها از ترفندهای جدیدی برای جذب مهمانان خود استفاده می کنند.
او به زودی تمام پول را خرج کرده بود و به ترفندهای قدیمی خود عمل می کرد.
نمی دانم چه چیزی این کار را انجام داد، اما مطمئناً احساس خیلی بهتری دارم.
او تمام ترفندهای کتاب را امتحان می کند تا شما را از برنده شدن باز دارد.
من چند ترفند در آستین دارم.
او گرفتار چنین حقه احمقانه ای نمی شود.
ترفندهای دوربین بسیار کمی استفاده می شود.
این ترفندهای بلاغی در سخنرانی های سیاسی رایج است.
انواع ترفندهای حسابداری که مدیران عامل را با مشکل مواجه می کند
یکی دیگر از ترفندهای منظم اضافه کردن پوست لیمو به آب است.
او در زمان کار در اداره مالیات یکی دو ترفند یاد گرفته است.
ترفند واقعی پیش بینی بازار دو سال بعد است.
ترفند این است که بدن خود را ثابت نگه دارید و بازوهای خود را آرام نگه دارید.
هیچ ترفندی برای آن وجود ندارد - فقط به تمرین زیادی نیاز دارید.
ترفندی برای از بین بردن لکه های شراب قرمز
او یک حقه واقعاً زننده با من انجام داد - او شربت را در بطری شامپو من ریخت!
خواهرزاده ام تمام ترفندهایی را که با مجموعه جادویی جدیدش یاد گرفته بود به من نشان می داد.
این یک عکاسی حقهای است - او قرار است به نظر برسد که دارد روی آب راه میرود.
برای یک لحظه فکر کردم که شما یک تکه موی خاکستری دارید، اما این فقط یک ترفند نور است.
چه ترفندی برای تا شدن این صندلی وجود دارد؟
deceive
فریب دادن
fool
احمق
dupe
گمراه کردن
mislead
باهم
con
توهم
delude
حقه
hoax
کلاهبرداری
hoodwink
بامبوزل
bamboozle
تقلب کردن
cheat
مرغ دریایی
gull
فريب دادن
defraud
وارد کردن
swindle
دو صلیب
beguile
دارند
گول زدن
double-cross
غلبه بر ایالات متحده
غلبه بر انگلستان
outwit
سر
outmaneuverUS
اسنوکر
outmanoeuvreUK
جعل
rook
مکنده
snooker
تله
spoof
بیلک
sucker
cozen
trap
به دام انداختن
bilk
فلیم فلام
cozen
بچه
diddle
entrap
flimflam
undeceive
فریب ندادن
کمک
محافظت
رهایی
صادق باش
جدی باش
رها کردن
disabuse
عدم استفاده
disenchant
افسون کردن
disillusion
سرخوردگی
enlighten
روشن کردن
درست
debunk
پاک کردن
در معرض گذاشتن
مستقیم تنظیم کنید
چشم باز کن
درست تنظیم کنید
درهم شکستن توهمات
بیدار شو
غمگین تر و عاقل تر کن
رکورد را ثابت کرد
عاری از تصور غلط
حقیقت را آشکار کند
حمایت کردن
کمک کند
دادن
آگاه کردن
پیشنهاد
apprise