hotel

base info - اطلاعات اولیه

hotel - هتل

noun - اسم

/həʊˈtel/

UK :

/həʊˈtel/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [hotel] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • a two-star/five-star, etc. hotel


    یک هتل دو ستاره / پنج ستاره و غیره

  • a luxury/boutique hotel


    یک هتل لوکس/بوتیک


  • یک هتل استراحتگاه جدید و مرکز کنفرانس

  • We stayed in a friendly family-run hotel.


    ما در یک هتل خانوادگی دوستانه اقامت کردیم.

  • hotel rooms/guests


    اتاق های هتل/مهمانان

  • online hotel booking sites


    سایت های رزرو آنلاین هتل

  • The hotel features a beautiful dining room overlooking the lake.


    این هتل دارای یک اتاق ناهار خوری زیبا مشرف به دریاچه است.

  • The hotel is fully air-conditioned.


    هتل دارای تهویه مطبوع کامل است.

  • The hotel is situated in the heart of the city.


    این هتل در قلب شهر واقع شده است.

  • The hotel offers excellent facilities.


    این هتل امکانات عالی ارائه می دهد.

  • We checked into the hotel then went for a walk along the beachfront.


    وارد هتل شدیم، سپس در امتداد ساحل قدم زدیم.

  • We met at the hotel.


    در هتل با هم آشنا شدیم.

  • We're staying at a cheap hotel near the station.


    ما در یک هتل ارزان نزدیک ایستگاه اقامت داریم.

  • We're staying in a two-star hotel in the centre of the city.


    ما در یک هتل دو ستاره در مرکز شهر اقامت داریم.

  • a family hotel with a playground for small children


    یک هتل خانوادگی با زمین بازی برای کودکان کوچک


  • یک هتل روستایی کوچک


  • تمام سبک و راحتی که فقط بهترین هتل ها می توانند ارائه دهند

  • homeless families living in bed and breakfast hotels


    خانواده های بی خانمان که در هتل های تخت و صبحانه زندگی می کنند

  • He owns a big hotel chain.


    او صاحب یک هتل زنجیره ای بزرگ است.

  • I took a taxi back to my hotel.


    با تاکسی به هتلم برگشتم.

  • I'll collect my bags and check out of the hotel.


    چمدان هایم را جمع می کنم و از هتل خارج می شوم.

  • It's a family-run hotel with a relaxed atmosphere.


    این یک هتل خانوادگی با فضایی آرام است.

  • It's a five-star hotel.


    این یک هتل پنج ستاره است.

  • It's the poshest hotel I've ever stayed in.


    این شیک ترین هتلی است که تا به حال در آن اقامت داشته ام.

  • Most of the jobs are in the hotel and catering industry.


    بیشتر مشاغل در صنعت هتلداری و پذیرایی هستند.

  • She booked into a hotel near the conference centre.


    او در هتلی در نزدیکی مرکز کنفرانس رزرو کرد.

  • The hotel is about five miles from here.


    هتل حدود پنج مایل از اینجا فاصله دارد.

  • The trip includes two nights in a luxury hotel.


    این سفر شامل دو شب اقامت در یک هتل مجلل می باشد.

  • There is a shortage of hotel accommodation in the city.


    کمبود هتل در شهر وجود دارد.

  • This is a delightful hotel within easy reach of all amenities.


    این یک هتل لذت بخش است که دسترسی آسانی به تمامی امکانات دارد.

  • We arranged to meet in the foyer of the hotel.


    قرار گذاشتیم در سرسرای هتل همدیگر را ببینیم.

synonyms - مترادف
  • inn


    مسافرخانه

  • hostel


    خوابگاه

  • lodge


    کلبه

  • auberge


    بادمجان

  • hostelry


    مهمانخانه

  • hospice


    آسایشگاه

  • caravansary


    کاروانسرا

  • caravanserai


    میخانه

  • tavern


    متل

  • motel


    جاده خانه

  • roadhouse


    رفت و آمد مکرر


  • حقوق بازنشستگی

  • pension


    مهمان خانه

  • guesthouse


    اسکان

  • lodging


    هتل آپارتمان

  • aparthotel


    قایق

  • boatel


    زباله

  • dump


    کیسه کچلی

  • fleabag


    فلاپ هاوس

  • flophouse


    گاستهاوس

  • Gasthaus


    خانه


  • پارادور

  • parador


    مستمری بگیر

  • pensione


    پوسادا

  • posada


    آبگرم

  • pousada


    تخت و صبحانه

  • spa


    پانسیون



  • boarding house


  • lodging house


antonyms - متضاد

  • مزیت - فایده - سود - منفعت


  • کمک

لغت پیشنهادی

munch

لغت پیشنهادی

bargeman

لغت پیشنهادی

armpits