advantage
advantage - مزیت - فایده - سود - منفعت
noun - اسم
UK :
US :
عیب
با صرفه
زیان آور
دارای مزیت
محروم
به نفع
به طور نامطلوب
چیزی که به شما کمک می کند تا از دیگران موفق تر باشید یا وضعیتی که در آن وجود دارد
یک ویژگی خوب یا مفید که چیزی دارد
یک ویژگی خوب که چیزی دارد، که آن را بهتر، مفیدتر از چیزهای دیگر می کند
ویژگی چیزی که تأثیر خوبی بر زندگی مردم دارد
a good feature that something has, which you consider when you are deciding whether it is the best choice
ویژگی خوبی که چیزی دارد، که وقتی تصمیم می گیرید بهترین انتخاب است یا خیر، آن را در نظر می گیرید
مزیتی که باعث می شود باور کنید که چیزی چیز خوبی است
used when mentioning a good feature of something. This phrase is rather informal and you should not use it in formal essays
هنگام ذکر ویژگی خوب چیزی استفاده می شود. این عبارت نسبتاً غیر رسمی است و نباید از آن در مقاله های رسمی استفاده کنید
زمانی استفاده می شود که می خواهید تاکید کنید که چیزی دارای ویژگی بسیار خوب یا مفید است
چیزی که به شما کمک می کند بهتر یا موفق تر از دیگران باشید
شرایطی که شانس بیشتری برای موفقیت می دهد
برای استفاده از چیزهای خوب در یک موقعیت
بدرفتاری با کسی برای گرفتن چیز خوبی از او
کلمه ای که در تنیس زمانی استفاده می شود که یک بازیکن امتیاز پس از دوش را کسب کرده باشد
In games such as football if a referee plays advantage they do not stop the game when there is a foul because allowing play to continue gives an advantage to the team that has been fouled
در بازی هایی مانند فوتبال، اگر داور برتری بازی کند، در صورت وجود خطا، بازی را متوقف نمی کند زیرا ادامه بازی به تیمی که خطا شده است، برتری می دهد.
با ایجاد موقعیتی که به او کمک می کند، احتمال موفقیت فرد یا چیزی را بیشتر کند
شرایطی که به شما کمک می کند یا شانس بیشتری برای موفقیت به شما می دهد
یک ویژگی خوب که چیزی را بهتر از چیزهای مشابه می کند
در موقعیتی قدرتمندتر یا موفق تر از افراد یا چیزهای دیگر
to use your skills, resources, etc. or a particular situation in order to get an opportunity for yourself
از مهارت ها، منابع و غیره یا موقعیت خاصی استفاده کنید تا فرصتی برای خود به دست آورید
برای دادن مزیت به شخص یا سازمان در مقایسه با افراد یا سازمان های دیگر
تا از مهارت ها، منابع و غیره خود برای به دست آوردن فرصتی برای خود استفاده کنید
افرادی که به دانشگاه رفته اند در زمینه یافتن شغل مزیت بزرگی دارند.
سه بزرگ به امید کسب مزیت سیاسی و رقابتی سر و صدای زیادی به پا می کنند.
با این حال، بینی دراز به این حیوانات برتری قابل توجهی نسبت به رقبای خود داد.
با این حال، ممکن است مزایای دیگری برای پلی اندری وجود داشته باشد.
Electronically supported meetings not only solve pressing business problems but offer their own advantages.
جلسات پشتیبانی الکترونیکی نه تنها مشکلات مبرم تجاری را حل می کنند بلکه مزایای خاص خود را نیز ارائه می دهند.
این به آنها حداقل دو مزیت قدرتمند نسبت به همتایان خود در حال مبارزه می دهد.
None the less everything important is included on Sony's single disc, which thus enjoys a considerable price advantage.
با این حال، همه چیز مهم در تک دیسک سونی گنجانده شده است، که بنابراین از مزیت قیمت قابل توجهی برخوردار است.
اگر راحت و نرم به نظر می رسید، مردم از شما سوء استفاده می کنند.
The advantage will be smoother, more life-like, more in-depth games - and probably more vivid nightmares.
مزیت بازیهای روانتر، واقعیتر و عمیقتر - و احتمالاً کابوسهای واضحتر خواهد بود.
Taxes on imports gave Japanese companies an unfair advantage.
مالیات بر واردات به شرکت های ژاپنی مزیتی ناعادلانه داد.
یک مزیت متمایز / قابل توجه / بزرگ
به شما یک مزیت ناعادلانه می دهد (= چیزی که به نفع شماست، اما نه مخالفانتان).
او از مزیت تحصیلات خوب برخوردار بود.
You will be at an advantage (= have an advantage) in the interview if you have thought about the questions in advance.
اگر از قبل به سؤالات فکر کرده باشید، در مصاحبه مزیت دارید (= مزیت دارید).
این شرکت با کاهش هزینه ها توانست به مزیت رقابتی نسبت به رقبای خود دست یابد.
قد بلند بودن او را نسبت به سایر بازیکنان برتری می داد.
هر کدام از این سیستم ها مزایا و معایب خود را دارند.
Continuous assessment offers clear advantages for teachers and students.
ارزشیابی مستمر مزایای آشکاری را برای معلمان و دانش آموزان ارائه می دهد.
یک خودروی کوچک دارای مزیت دیگری است که ارزانتر است.
آیا زود رسیدن به آنجا مزیتی دارد؟
خرید اینترنتی مزایای زیادی دارد.
مزیت خانم استفنز.
حضور در این جلسه به نفع شما خواهد بود.
در نهایت، مقررات جدید به نفع ما خواهد بود.
از غیبت بچه ها برای مرتب کردن اتاقشان استفاده کرد.
از امکانات هتل نهایت استفاده را بردیم.
من کاملا از موقعیت استفاده کردم.
او از سخاوت من بهره برد (= مثلاً با گرفتن بیش از آنچه در نظر داشتم).
The photograph showed him to advantage.
عکس او را به نفع خود نشان داد.
ماه می ماه بود که باغ را به بهترین نحو دید.
نور روشن جواهرات را به بهترین نحو نشان داد.
Every magician has a trick that goes wrong but you can turn this to your advantage by pretending it was deliberate and making the audience laugh.
هر شعبدهبازی حقهای دارد که اشتباه میکند، اما شما میتوانید با تظاهر به عمدی بودن آن و خنده تماشاگران، آن را به نفع خود تبدیل کنید.
شیردهی مزیت آشکاری برای کودک شما دارد.
companies seeking competitive advantage over their trading rivals
شرکت هایی که به دنبال مزیت رقابتی نسبت به رقبای تجاری خود هستند
او از ماندن در آن شغل مزیت قابل توجهی کسب خواهد کرد.
فرماندهان مشتاق بودند که با یک حمله بیشتر در شمال، برتری خود را از بین ببرند.
این شرکت نسبت به رقبای خود مزیت ناعادلانه ای دارد.
طراحی جدید به ما برتری آشکاری نسبت به رقبای خود می دهد.
مزیت روابط اقتصادی نزدیک تر برای هر دو کشور
داشتن مدرک یک مزیت بزرگ برای یافتن شغل است.
این لایحه به پردازنده های ماهی تن آمریکا مزیت رقابتی در بازار ماهی تن آمریکا می دهد.
سود
دارایی
boon
ببخشید
blessing
برکت
کمک
به علاوه
ارزش
راحتی
شایستگی
convenience
جایزه
merit
جاذبه
reward
مصلحت
attraction
طرفدار ایالات متحده
bonus
favourUK
expediency
امتیاز
favorUS
سرویس
favourUK
شروع کنید
perk
تقوا
privilege
سودمندی
معاونت
مفید بودن
سودآوری
advantageousness
نقطه قوت
اضافی اضافه شده است
expedience
helpfulness
profitability
usefulness
added extra
drawback
اشکال
disadvantage
عیب
failing
شکست خوردن
منفی
weakness
ضعف
blemish
کاستی
defect
کمبود
deficiency
شکست
نقص
ضعف - نقطه ضعف
flaw
معلول
foible
مانع
handicap
بی کفایتی
hindrance
بار
inadequacy
منهای
shortcoming
محدودیت
encumbrance
لعنت
impediment
دشواری
minus
ناراحتی
constraint
بازدارنده
curse
خویشتن داری - خودداری - پرهیز
گیر
downside
سربالایی
inconvenience
مسدود کردن
inhibitor
انسداد
restraint
رد
snag
uphill
blockage
disapproval