utility
utility - سودمندی
noun - اسم
UK :
US :
خدماتی مانند گاز یا برق که برای استفاده مردم ارائه می شود
یک نرم افزار کامپیوتری که کاربرد خاصی دارد
کیفیت مفید بودن یا میزان مفید بودن چیزی
یک شرکت بزرگ که خدماتی مانند گاز یا برق ارائه می دهد
یک برنامه کامپیوتری که یک عمل ساده را انجام می دهد
خدماتی که عموم مردم از آن استفاده می کنند، مانند منبع برق یا گاز
شرکتی که خدماتی مانند تامین برق یا گاز ارائه می دهد
سودمندی چیزی، به ویژه در راه عملی
یک بازیکن ورزشی که بتواند به طور موثر در پست های مختلف بازی کند
می تواند چندین کار مختلف را به خوبی انجام دهد
طراحی شده است که عمدتا به جای جذاب و مد روز مفید باشد
توانایی ارضای یک نیاز خاص؛ مفید بودن
ability to satisfy a particular need; usefulness
تامین گاز، برق، آب، یا خدمات تلفنی به منازل و مشاغل، یا کسب و کاری که چنین خدماتی را ارائه می کند.
a supply of gas electricity water or telephone service to homes and businesses, or a business that supplies such services
خدماتی برای تامین برق، گاز و غیره
a service for supplying electricity gas etc.
یک شرکت بزرگ که خدماتی مانند برق، گاز و غیره را ارائه می دهد.
یک برنامه کامپیوتری که برای انجام یک کار خاص استفاده می شود
چقدر چیزی مفید است
با سهام خودرو، مواد شیمیایی و تاسیساتی همراه شد.
پارتو تردیدی ندارد که دو نوع سودمندی، برای و جامعه، لزوماً با هم منطبق نیستند.
Pareto is in no doubt that the two types of utility for and of a community do not necessarily coincide.
با این حال، ابزارهای دیگر نیز ممکن است برای PowerGen پیشنهاد دهند.
آنها تولید، امور مالی، بیمه و گروه املاک، حمل و نقل و خدمات عمومی و دولت بودند.
They were manufacturing the finance insurance and real estate group transportation and public utilities and government.
نمایشها به مشتریان اجازه میدهد تا ایدهای فوری از مفید بودن یک محصول داشته باشند.
من در مورد سودمندی امتحانات در مورد موضوعاتی که طوطی-مد آموخته اند شک دارم.
I have severe doubts about the utility of examinations on subjects which have been learned parrot-fashion.
انحصارها در صنایعی مانند راهآهن و شرکتهای برق مختلف باید از بین بروند.
a privatized electricity utility
یک شرکت برق خصوصی
تیم های امداد و نجات به شدت برای بازگرداندن تاسیسات برقی در منطقه شکسته شده توسط طوفان تلاش کردند.
قانونی برای تنظیم تاسیسات خصوصی شده معرفی خواهد شد.
این اطلاعات برای یک مورخ بیشترین کاربرد را دارد.
او استدلال می کرد که هنرها دارای فایده اجتماعی زیادی هستند.
این کامپیوتر برای کاربر خانگی کاربرد کمی دارد.
بزرگترین نگرانی مالی، وام مسکن و به دنبال آن قبوض آب و برق است.
ما هرکدام 500 پوند اجاره به اضافه خدمات آب و برق می پردازیم.
شرکت های آب و برق می گویند که توسط افرادی که در پرداخت قبوض خود با مشکل مواجه شده اند، غرق شده اند.
چندین سال است که شرکتهایی که آب آشامیدنی را تامین میکنند، پمپهای اضطراری را در حالت آمادهباش نگه داشتهاند.
the administration of public utilities
اداره خدمات عمومی
کاربرد این ماده در یک سری آزمایشات ثابت شده است.
در چنین شرایطی، یک وسیله مبادله مشترک اصلاً فایده ای نخواهد داشت.
جونز یک بازیکن داخلی مفید است، یک بازیکن قوی در هر پست.
He functioned as England's utility batsman, the man who could be relied upon to plug any hole in any crisis.
او بهعنوان ضربهزن عمومی انگلستان عمل میکرد، مردی که میتوان به او اعتماد کرد تا هر سوراخی را در هر بحرانی ببندد.
من این ابزار ابزار نوآورانه را توصیه می کنم که می تواند انواع پروژه های برش را اداره کند.
او یک ژاکت کاربردی در فضای باز پوشید اما به نوعی توانست کشاورزی را شیک نشان دهد.
After the war material and good design were in short supply and the country produced what was called utility clothing.
بعد از جنگ مواد و طراحی خوب کم بود و کشور چیزی را تولید کرد که به آن لباس های کاربردی می گفتند.
اتاق دانشجویی بود با مبلمان و پوسترهایی روی دیوارها.
کاربرد اصلی آن در توانایی رانندگی در جایی است که وسایل نقلیه دیگر نمی توانند بروند.
یک قبض آب و برق
بعد از اینکه با جابجاییها تماس گرفتم، زنگ میزنم تا ابزارهای برقی روشن شوند.
لطفاً یک کپی از قبض آب و برق اخیر را به عنوان مدرک نشانی ضمیمه کنید.
افزایش هزینه آب و برق
ما یک شرکت گاز طبیعی هستیم که به بیش از یک میلیون مشتری در منطقه میشیگان خدمت می کنیم.
با افزایش مصرف انرژی، بسیاری از شرکت های خدمات عمومی برای برآوردن تقاضای پیک زمان با مشکل مواجه هستند.
این برنامه شامل مجموعه ای از ابزارهای کمکی و بازیابی فایل برای کاربران پیشرفته است.
این محصول به دلیل کاربرد بالای آن در بسیاری از شرایط مختلف محبوب شد.
usefulness
مفید بودن
سود
استفاده کنید
ارزش
مزیت - فایده - سود - منفعت
effectiveness
اثربخشی
سرویس
practicality
عملی بودن
اثر
efficacy
فایده
avail
کمک
راحتی
helpfulness
مسافت پیموده شده
convenience
بهره وری
mileage
قابلیت سرویس دهی
سودمندی
productiveness
زنده بودن
serviceability
مصلحت
advantageousness
عملکرد
viability
امر عملی
expediency
حساب
functionality
مناسب بودن
workability
امکان پذیری
تناسب اندام
appropriateness
سودآوری
feasibility
serviceableness
practicability
profitability
uselessness
بی فایده بودن
worthlessness
بی ارزشی
disadvantage
عیب
disutility
بی مصرفی
handicap
معلول
hindrance
مانع
inappropriateness
نامناسب بودن
inefficiency
ناکارآمدی
inutility
ضرر - زیان
ضعف
unsuitability
بی احتیاطی
weakness
بی تدبیری
injudiciousness
بی مصلحتی
imprudence
عدم مصلحت
inexpedience
توصیه ناپذیر بودن
inexpediency
بی خردی
inadvisability
انسداد
unwisdom
جراحت
obstruction
ناراحتی
blockage
سهل انگاری - بی دقتی
حماقت
inconvenience
قضاوت نادرست
carelessness
تکانشگری
foolishness
عجول بودن
misjudgment
عجله
misjudgement
indiscretion
impulsiveness
rashness
hastiness