somehow

base info - اطلاعات اولیه

somehow - به نحوی

adverb - قید

/ˈsʌmhaʊ/

UK :

/ˈsʌmhaʊ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [somehow] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • We must stop him from seeing her somehow.


    ما باید به نحوی مانع از دیدن او شویم.


  • به هر نحوی باید شغل جدیدی پیدا کنم.

  • Somehow I don't feel I can trust him.


    یه جورایی احساس نمیکنم بتونم بهش اعتماد کنم.

  • She looked different somehow.


    او به نوعی متفاوت به نظر می رسید.

  • It won't be easy but we'll get across the river somehow.


    کار آسانی نخواهد بود، اما ما به نوعی از رودخانه عبور خواهیم کرد.

  • I'm not sure how but somehow or other we'll raise the money.


    من مطمئن نیستم که چگونه، اما به هر نحوی ما پول را جمع آوری خواهیم کرد.

  • I know what we're doing is legal but somehow it doesn't feel right.


    من می دانم که کاری که ما انجام می دهیم قانونی است، اما به نوعی به نظر درست نیست.

  • Money has been extremely tight but we’ve managed somehow.


    پول بسیار کم بوده است، اما ما به نحوی موفق شده ایم.

  • He felt that everything was somehow connected.


    او احساس می کرد که همه چیز به نوعی به هم مرتبط است.

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد

  • به هیچ وجه

لغت پیشنهادی

brushwood

لغت پیشنهادی

maine

لغت پیشنهادی

annotation