bus

base info - اطلاعات اولیه

bus - اتوبوس

noun - اسم

/bʌs/

UK :

/bʌs/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [bus] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Shall we walk or go by bus?


    پیاده روی کنیم یا با اتوبوس برویم؟

  • I didn't want to get on the wrong bus.


    نمی خواستم سوار اتوبوس اشتباهی بشوم.

  • Many students board the school bus before 7 a.m.


    بسیاری از دانش آموزان قبل از ساعت 7 صبح سوار اتوبوس مدرسه می شوند.

  • He was seriously injured when the band's tour bus crashed.


    او بر اثر تصادف اتوبوس تور گروه به شدت مجروح شد.

  • I was going to catch the airport shuttle bus.


    قرار بود اتوبوس شاتل فرودگاه را بگیرم.

  • I ride the city bus every day.


    من هر روز سوار اتوبوس شهری هستم.

  • a bus company/driver


    یک شرکت اتوبوسرانی/راننده


  • یک سرویس اتوبوس منظم ایستگاه قطار را به مرکز شهر متصل می کند.

  • He can't afford the bus fare into the city.


    او توان پرداخت کرایه اتوبوس به شهر را ندارد.

  • Plenty of my co-workers are satisfied to throw everyone else under the bus as long as they keep their wages.


    بسیاری از همکاران من تا زمانی که دستمزد خود را حفظ می کنند، راضی هستند که دیگران را زیر اتوبوس بیندازند.

  • I left work a bit late and had to run for my bus.


    کمی دیر از کار بیرون آمدم و مجبور شدم به سمت اتوبوسم بدوم.

  • I missed the last bus and had to walk.


    اتوبوس آخر را از دست دادم و مجبور شدم پیاده بروم.

  • I waited 40 minutes for a bus.


    40 دقیقه منتظر اتوبوس بودم.

  • Is this the bus for Oxford?


    آیا این اتوبوس برای آکسفورد است؟

  • It's about 15 minutes away by bus.


    با اتوبوس حدود 15 دقیقه راه است.

  • Local buses run regularly to and from the campus.


    اتوبوس های محلی به طور مرتب به محوطه دانشگاه رفت و آمد می کنند.

  • Look up the bus schedule on the internet.


    برنامه اتوبوس را در اینترنت جستجو کنید.

  • Look up the bus times in the local timetable.


    ساعت اتوبوس را در جدول زمانی محلی جستجو کنید.

  • The bus left the city heading north.


    اتوبوس از شهر خارج شد و به سمت شمال حرکت کرد.

  • The bus pulled up and we got on.


    اتوبوس بلند شد و سوار شدیم.

  • The buses stop outside the post office.


    اتوبوس ها بیرون اداره پست توقف می کنند.

  • The double-decker bus stopped to pick up some more passengers.


    اتوبوس دو طبقه ایستاد تا چند مسافر دیگر را سوار کند.

  • There are regular buses to the beach.


    اتوبوس های منظمی به سمت ساحل وجود دارد.

  • We took the bus from Reading to Bristol.


    از ریدینگ به بریستول سوار اتوبوس شدیم.

  • a bus carrying 56 passengers


    اتوبوسی با 56 مسافر

  • a four-hour bus journey over the mountains


    یک سفر چهار ساعته با اتوبوس بر فراز کوه ها


  • یک سفر کوتاه با اتوبوس تا محل کار

  • people travelling on buses


    افرادی که با اتوبوس سفر می کنند


  • اتوبوس از شارلوتزویل به ایستگاه اتحادیه

  • the bus from Charlottesville to Union Station


    اتوبوس به شهر


synonyms - مترادف

  • خودکار

  • automobile


    خودرو

  • car


    ماشین


  • دستگاه


  • موتور

  • motorcar


    موتور ماشین

  • wheels


    چرخ ها

  • busbar


    باسبار


  • مربی

  • horseless carriage


    کالسکه بدون اسب

  • motorbus


    موتورباس


  • وسیله نقلیه موتوری

  • omnibus


    omnibus

  • digit trunk


    تنه رقمی

  • electrical bus


    اتوبوس برقی

  • loser cruiser


    رزمناو بازنده

  • autobus


    اتوبوس

  • motorcoach


    مربی موتور


  • وسیله نقلیه

  • Brass Era automobile


    اتومبیل دوران برنجی

  • Brass Era car


    ماشین دوران برنج

  • jalopy


    ژلوپی


  • کامیون

  • van


    ون

  • diesel


    دیزل

  • voiture


    نیت


  • خودروی سرنشین


  • ماشین موتوری

  • motorized vehicle


antonyms - متضاد
  • end


    پایان


  • هدف

لغت پیشنهادی

preside

لغت پیشنهادی

certainly

لغت پیشنهادی

accidents