plenty

base info - اطلاعات اولیه

plenty - فراوانی

pronoun - ضمیر

/ˈplenti/

UK :

/ˈplenti/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [plenty] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • plenty of eggs/money/time


    مقدار زیادی تخم مرغ / پول / زمان

  • ‘Do we need more milk?’ ‘No, there's plenty in the fridge.’


    «آیا به شیر بیشتری نیاز داریم؟» «نه، مقدار زیادی در یخچال وجود دارد.»

  • They always gave us plenty to eat.


    همیشه به ما مقدار زیادی غذا می دادند.

  • We had plenty to talk about.


    ما چیزهای زیادی برای صحبت داشتیم.

  • Do you go to many concerts?


    آیا کنسرت های زیادی می روید؟

  • How many people came to the meeting?


    چند نفر به جلسه آمدند؟

  • I don’t go to many concerts.


    من کنسرت های زیادی نمی روم.

  • You made too many mistakes.


    خیلی اشتباه کردی

  • I go to a lot of concerts.


    کنسرت های زیادی می روم.

  • ‘How many shows did you see?’ ‘Lots!’


    «چند نمایش دیدی؟» «بسیار زیاد!»

  • I stayed in England for many/​quite a few/​ten weeks.


    من برای بسیاری / تقریباً چند / ده هفته در انگلیس ماندم.

  • Lots of people like Italian food.


    بسیاری از مردم غذاهای ایتالیایی را دوست دارند.

  • Plenty of stores stay open late.


    بسیاری از فروشگاه ها تا دیروقت باز می مانند.

  • Do you have much free time?


    آیا وقت آزاد زیادی دارید؟


  • چقدر تجربه داشته اید؟

  • I don’t have much free time.


    وقت آزاد زیادی ندارم

  • How much (money) does she earn?


    چقدر (پول) درآمد دارد؟

  • She earns a lot of money.


    او پول زیادی به دست می آورد.

  • I miss my family very much.


    دلم برای خانواده ام خیلی تنگ شده است.

  • I miss my family a lot.


    خیلی ممنون.

  • Thanks a lot.


    من از فیلم (خیلی) لذت نبردم.

  • I didn’t enjoy the film (very) much.


    آیا کمی شراب بیشتر می‌خواهی؟ نه متشکرم، من مقدار زیادی خورده ام.

  • Would you like some more wine? No thanks I've had plenty.


    بچه ها بادکنک ها را نگیرید - برای همه زیاد است.

  • Don't grab at the balloons, children - there are plenty for everyone.


    قبل از رفتن به فرودگاه زمان زیادی داریم.

  • We've got plenty of time before we need to leave for the airport.


    آنها همیشه پول زیادی داشته اند.

  • They've always had plenty of money.


    اینجا کارهای زیادی برای انجام دادن وجود دارد.

  • There's plenty to do here.


    این ماشین برای من هزینه زیادی داشت (= پول زیادی).

  • This car cost me plenty (= a lot of money).


    مقدار زیادی آبجو در یخچال وجود دارد.

  • There's plenty more beer in the fridge.


    این ماشین قدرت زیادی دارد.

  • This car has plenty of power.


    من همه آنها را نخوردم - مقدار زیادی برای شما باقی مانده است.

  • I didn’t eat them all – there’s plenty left for you.


synonyms - مترادف

  • ثروت

  • abundance


    فراوانی

  • luxury


    لوکس

  • affluence


    ثروتمندی

  • opulence


    مجلل

  • prosperity


    رفاه

  • bounty


    فضل

  • fruitfulness


    باروری


  • راحتی

  • feast


    جشن

  • fertility


    کفایت

  • plenteousness


    تندرستی

  • plentifulness


    پر رونق

  • superabundance


    موفقیت

  • copiousness


    زندگی لوکس

  • sufficiency


    رونق

  • well-being


    غنا

  • riches


    خوش شانسی

  • prosperousness


    زندگی خوب

  • wealthiness


    اوقات خوب

  • thriving


    بستری از گلهای رز


  • life of luxury


  • richdom



  • successfulness


  • richness




  • good times


  • bed of roses


antonyms - متضاد

  • فقر

  • destitution


    فقیر شدن

  • indigence


    فقر گرایی

  • penury


    بی پولی

  • impoverishment


    دلتنگی

  • destituteness


    خواری

  • pauperism


    بی عفتی

  • pennilessness


    بی عیب و نقصی

  • penuriousness


    کمبود

  • abjection


    محرومیت

  • impecuniosity


    ورشکستگی

  • impecuniousness


    ضرورت

  • dearth


    نیازمندی

  • deprivation


    حقوق خصوصی

  • insolvency


    گرسنگی

  • necessitousness


    گدایی

  • neediness


    سختی

  • privation


    بی کفایتی

  • starvation


    ناچیز بودن

  • beggary


    خواستن

  • deficiency


    دشواری

  • hardship


  • inadequacy


  • insufficiency


  • meagerness


  • paucity


  • pauperdom


  • poorness


  • scarcity




لغت پیشنهادی

beeped

لغت پیشنهادی

economical

لغت پیشنهادی

techies