situation

base info - اطلاعات اولیه

situation - وضعیت

noun - اسم

/ˌsɪtʃuˈeɪʃn/

UK :

/ˌsɪtʃuˈeɪʃn/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [situation] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • the present economic/financial/political situation


    وضعیت فعلی اقتصادی/مالی/سیاسی


  • شکی نیست که وضعیت فعلی بسیار جدی است.

  • People are fed up with the present situation.


    مردم از وضعیت فعلی به تنگ آمده اند.

  • We are now in a difficult situation.


    اکنون در شرایط سختی قرار داریم.

  • What would you do in this situation?


    در این شرایط تو چکار خواهی کرد؟

  • We have all been in similar embarrassing situations.


    همه ما در موقعیت های شرم آور مشابهی بوده ایم.

  • I'm in a no-win situation (= whatever I do will be bad for me).


    من در یک موقعیت بدون برد هستم (= هر کاری انجام دهم برای من بد خواهد بود).

  • This is a win-win situation all around.


    این یک وضعیت برد-برد در همه جاست.


  • ممکن است در موقعیتی قرار بگیرید که باید فوراً تصمیم بگیرید.


  • در شرایط شما دنبال کار دیگری می گشتم.

  • He could see no way out of the situation.


    او هیچ راهی برای خروج از این وضعیت نمی دید.

  • I thought she handled the situation well.


    من فکر می کردم که او به خوبی با این شرایط برخورد کرد.

  • Our staff are trained to deal with these situations.


    کارکنان ما برای مقابله با این شرایط آموزش دیده اند.

  • What can we do to improve the situation?


    برای بهبود وضعیت چه کنیم؟

  • We will be monitoring the situation closely.


    وضعیت را از نزدیک رصد خواهیم کرد.

  • The failure of the talks created a dangerous situation in the region.


    شکست مذاکرات وضعیت خطرناکی را در منطقه ایجاد کرد.


  • اگر دوباره این وضعیت پیش بیاید، ما می دانیم که چه کار کنیم.

  • We've got a situation (= a problem a difficulty) here.


    ما در اینجا یک وضعیت (= یک مشکل، یک مشکل) داریم.

  • The town is in a delightful situation in a wide green valley.


    این شهر در موقعیتی لذت بخش در یک دره سرسبز گسترده قرار دارد.

  • Situations Vacant (= the title of the section in a newspaper where jobs are advertised)


    موقعیت‌های خالی (= عنوان بخشی در روزنامه که در آن مشاغل آگهی می‌شوند)

  • Salah's late goal saved the situation for Liverpool.


    گل دیرهنگام صلاح شرایط را برای لیورپول نجات داد.


  • وضعیت اقتصادی فعلی

  • The ship sank in mysterious circumstances.


    کشتی در شرایطی مرموز غرق شد.

  • She felt she was in a position of power.


    او احساس می کرد در موقعیتی قدرتمند است.

  • We were forced to work outside in freezing conditions.


    مجبور شدیم بیرون در شرایط یخبندان کار کنیم.

  • Hi Jane! How are things?


    سلام جین! اوضاع چطوره؟

  • Think things over before you decide.


    قبل از تصمیم گیری در مورد چیزها فکر کنید.

  • If that is the case (= if the situation described is true), we need more staff.


    اگر چنین است (= اگر وضعیت توصیف شده درست باشد)، به کارکنان بیشتری نیاز داریم.

  • How did this unhappy state of affairs come about?


    این وضعیت ناخوشایند چگونه به وجود آمد؟

  • What we have here is a crisis situation.


    آنچه در اینجا داریم یک وضعیت بحرانی است.

  • Given the gravity of the situation I'm not surprised she's panicking.


    با توجه به وخامت وضعیت، من تعجب نمی کنم که او وحشت زده است.

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
  • avocation


    دعوت

  • unemployment


    بیکاری

  • idleness


    بیکاری، تنبلی

  • joblessness


    از دست دادن شغل


  • افزونگی

  • redundancy


    بازنشستگی

  • worklessness



  • nonemployment


لغت پیشنهادی

commanded

لغت پیشنهادی

Abo

لغت پیشنهادی

byre