situation
situation - وضعیت
noun - اسم
UK :
US :
a combination of all the things that are happening and all the conditions that exist at a particular time in a particular place
ترکیبی از همه چیزهایی که اتفاق می افتد و همه شرایطی که در یک زمان خاص در یک مکان خاص وجود دارد
the type of area where a building is situated – used especially by people who sell or advertise buildings
نوع منطقه ای که یک ساختمان در آن قرار دارد - به ویژه توسط افرادی که ساختمان ها را می فروشند یا تبلیغ می کنند استفاده می شود
یک شغل
a combination of all that is happening and all the conditions that exist at a particular time and place
ترکیبی از همه آنچه در حال وقوع است و همه شرایطی که در یک زمان و مکان خاص وجود دارد
مجموعه اتفاقاتی که در حال وقوع هستند و شرایطی که در یک زمان و مکان خاص وجود دارند
موقعیت چیزی، به ویژه شهر، ساختمان و غیره.
شرایط یا ترکیبی از شرایطی که در یک زمان خاص وجود دارد
شرایطی که در یک زمان و مکان خاص وجود دارد
موقعیت خاص یک ساختمان، تجارت، شهر و غیره
اگر در موقعیتی قرار گرفتید که شخصی شروع به تیراندازی کرد، روی زمین بیفتید.
در شرایطی که از نظر انسانی ناامید است، با سخت شدن خط مسابقه، امید وجود دارد.
همانطور که او به خوبی می داند، وضعیت او یک موقعیت شکست شخصی نیست.
دستورالعمل ها همچنین تعهداتی را برای اعضای پاسخ دهنده در هر یک از موقعیت های فوق از جمله محتوا و به موقع بودن پاسخ قائل هستند.
خبر زیان بیشتر بورس می تواند شرایط سخت اقتصادی را بدتر کند.
The guidelines also place obligations on the responding members in each of the above situations including content and timeliness of response.
وضعیت اقتصادی آمریکا رو به بهبود است.
بهترین راه برای مقابله با یک موقعیت شرم آور در محل کار چیست؟
در شرایط فعلی، فکر نمیکنم فکر خوبی برای فروش خانهتان باشد.
تعادل سرمایه گذاری مناسب به موقعیت هر سرمایه گذار بستگی دارد.
اما وضعیت شیلا به هیچ وجه نمی تواند اقدامی انجام دهد.
در میان آمریکا وضعیت اجتماعی کاملاً متفاوت بود.
سعی کردم شرایط را برای رئیسم توضیح دهم.
با عدم بارندگی به مدت شش ماه، وضعیت در منطقه ناامید کننده بود.
باید می دانستم که بالاخره یک نفر می آید و از موقعیت استفاده می کند.
برای اکثر پناهندگان، وضعیت بسیار ناامیدکننده است.
همه می دانستند که وضعیت چقدر جدی است.
من کاملاً از شرایط راضی هستم.
این وضعیت پیامدهای بسیار زیادی برای همه بیمارانی دارد که بر اساس نیاز بالینی نیاز به ارجاع قراردادی اضافی دارند.
I feel absolutely content with the situation.
در شرایط شما من هم دقیقا همین کار را می کردم.
This situation has enormous implications for all patients who require an extra contractual referral based on clinical need.
وضعیت فعلی اقتصادی/مالی/سیاسی
شکی نیست که وضعیت فعلی بسیار جدی است.
مردم از وضعیت فعلی به تنگ آمده اند.
اکنون در شرایط سختی قرار داریم.
در این شرایط تو چکار خواهی کرد؟
همه ما در موقعیت های شرم آور مشابهی بوده ایم.
من در یک موقعیت بدون برد هستم (= هر کاری انجام دهم برای من بد خواهد بود).
این یک وضعیت برد-برد در همه جاست.
ممکن است در موقعیتی قرار بگیرید که باید فوراً تصمیم بگیرید.
در شرایط شما دنبال کار دیگری می گشتم.
او هیچ راهی برای خروج از این وضعیت نمی دید.
من فکر می کردم که او به خوبی با این شرایط برخورد کرد.
کارکنان ما برای مقابله با این شرایط آموزش دیده اند.
برای بهبود وضعیت چه کنیم؟
وضعیت را از نزدیک رصد خواهیم کرد.
شکست مذاکرات وضعیت خطرناکی را در منطقه ایجاد کرد.
اگر دوباره این وضعیت پیش بیاید، ما می دانیم که چه کار کنیم.
ما در اینجا یک وضعیت (= یک مشکل، یک مشکل) داریم.
این شهر در موقعیتی لذت بخش در یک دره سرسبز گسترده قرار دارد.
موقعیتهای خالی (= عنوان بخشی در روزنامه که در آن مشاغل آگهی میشوند)
گل دیرهنگام صلاح شرایط را برای لیورپول نجات داد.
وضعیت اقتصادی فعلی
کشتی در شرایطی مرموز غرق شد.
او احساس می کرد در موقعیتی قدرتمند است.
مجبور شدیم بیرون در شرایط یخبندان کار کنیم.
سلام جین! اوضاع چطوره؟
قبل از تصمیم گیری در مورد چیزها فکر کنید.
اگر چنین است (= اگر وضعیت توصیف شده درست باشد)، به کارکنان بیشتری نیاز داریم.
این وضعیت ناخوشایند چگونه به وجود آمد؟
آنچه در اینجا داریم یک وضعیت بحرانی است.
با توجه به وخامت وضعیت، من تعجب نمی کنم که او وحشت زده است.
موقعیت
circumstances
حالت
وضعیت
مورد
گرفتاری
ایستاده
plight
دیدگاه
محل
standpoint
سناریو
صحنه
امور
توپ بازی
affairs
نمونه، مثال
ballgame
وضعیت بدن
نشستن
ظرفیت
posture
پایه
sitch
چانه زدن
شخصیت
تصویر
footing
رتبه
bargain
متن نوشته
دوراهی
رویداد
ایستگاه
کره
dilemma
وضع موجود
sphere
status quo
avocation
دعوت
unemployment
بیکاری
idleness
بیکاری، تنبلی
joblessness
از دست دادن شغل
افزونگی
redundancy
بازنشستگی
worklessness
nonemployment