capacity
capacity - ظرفیت
noun - اسم
UK :
US :
مقدار فضایی که یک ظرف، اتاق و غیره برای نگهداری اشیا یا افراد دارد
توانایی کسی برای انجام کاری
شغل، موقعیت یا وظیفه کسی
مقدار چیزی که یک کارخانه، شرکت، ماشین آلات و غیره می تواند تولید کند یا با آن مقابله کند
اندازه یا قدرت چیزی مانند موتور
کل مقداری که می توان در آن نگهداری کرد یا تولید کرد
توانایی کسی برای انجام یک کار خاص
یک موقعیت یا شغل خاص
مقداری که می تواند توسط چیزی نگهداری یا تولید شود
توانایی انجام کاری خاص
یک موقعیت یا شغل خاص؛ یک نقش
کل مقدار یا تعداد چیزها یا افرادی که چیزی می تواند در خود نگه دارد
مقدار کل چیزی که می توان تولید کرد
توانایی یک فرد یا سازمان برای انجام کاری
حافظه این کامپیوتر بیش از 200 مگابایت ظرفیت دارد.
رولینز به عنوان مشاور در این پروژه کار خواهد کرد.
Managerial candidates will need to call upon people who know them in different capacities to assist in their self-diagnosis.
نامزدهای مدیریت باید از افرادی که آنها را در ظرفیت های مختلف می شناسند برای کمک به تشخیص خود دعوت کنند.
او ظرفیت عظیمی برای کار سخت دارد.
آب خاک به صورت هفتگی به ظرفیت مزرعه بازیابی می شد.
او به عنوان خبرنگار جنگ برای ABC News، به سراسر جهان سفر کرده است.
In the stage when she begins forming her own inner values, her capacities for paying attention reach a new dimension.
در مرحله ای که او شروع به شکل گیری ارزش های درونی خود می کند، ظرفیت های او برای توجه به بعد جدیدی می رسد.
او برای این شرکت در سمت حقوقی کار می کند و در زمینه حقوق بین الملل مشاوره می دهد.
من به عنوان نماینده اتحادیه اینجا هستم.
The resulting slump left a considerable proportion of productive capacity idle.
رکود حاصل بخش قابل توجهی از ظرفیت تولید را بیکار کرد.
کودکان ظرفیت قابل توجهی برای یادگیری زبان دارند.
Cheryl's capacity for understanding and compassion is impressive.
ظرفیت شریل برای درک و شفقت چشمگیر است.
Getting moving here won't mitigate the despair; but it would at least show some capacity to think beyond the sourly inescapable.
حرکت به اینجا ناامیدی را کاهش نمی دهد. اما حداقل ظرفیتی برای اندیشیدن به فراتر از موارد غیرقابل اجتناب نشان می دهد.
Hence Phoenix always keeps at least two of its garbage districts in public hands-so it will always have the capacity to compete.
از این رو فینیکس حداقل دو منطقه زباله خود را همیشه در اختیار عموم قرار می دهد - بنابراین همیشه ظرفیت رقابت را خواهد داشت.
ظرفیت مخزن باید 500 گالن یا بیشتر باشد.
اما آنها هرگز ظرفیت خود را برای دیپلماسی از دست ندادند، صرف نظر از هر گونه تحریک.
ظرفیت تمامی واحدهای ذخیره سازی تکمیل شد.
مخزن سوخت با حداکثر ظرفیت 50 لیتر
ظرفیت سالن تئاتر 2000 نفر است.
ظرفیت ذخیره سازی هارد دیسک 1000 گیگابایت
درایوهای دیسک با ظرفیت بالا
The hall was filled to capacity (= was completely full).
ظرفیت سالن پر شد (= کاملاً پر شد).
آنها با ظرفیت جمعیت (= کسی که تمام فضا یا صندلی ها را پر می کرد) بازی می کردند.
mental/intellectual capacity
ظرفیت ذهنی/ذهنی
او ظرفیت عظیمی برای کار سخت دارد.
منابع محدود ظرفیت ما را برای توسعه محصولات جدید محدود می کند.
یک عادت زمانی تبدیل به اعتیاد می شود که ظرفیت شما را برای لذت بردن از زندگی کاهش دهد.
پیاده روی در کوهستان به خوبی در ظرفیت اکثر افراد متناسب است.
ما صرفاً در یک ظرفیت مشاوره در پروژه هستیم.
انجام کاری در ظرفیت تجاری/قضایی/حرفه ای/داوطلبانه
او در سمت خود به عنوان مدیر عمل می کرد.
به عنوان رئیس جمهور، می خواهم از جک به خاطر زحماتش تشکر کنم.
رکود در چرخه تجاری کارخانه را با ظرفیت مازاد بر جای گذاشت.
ظرفیت تولید نفت مازاد احتمالاً پایین خواهد ماند.
کارخانه با ظرفیت (کامل) کار می کند.
موتوری با حجم 1 600 سی سی
توانایی او برای یادگیری زبان مرا شگفت زده کرد.
به نظر می رسد او ظرفیت لذت بردن از خود را از دست داده است.
این سوالات فراتر از ظرفیت اکثر دانش آموزان است.
صلاحیت باید ظرفیت درآمد من را افزایش دهد.
ظرفیت این ورزشگاه 50000 نفر است.
این بازی با ظرفیت جمعیت/حضور 50000 نفری (= مکان کاملاً پر بود) تماشا کردند.
ژنراتورها هر کدام دارای ظرفیت (= می توانند) 1000 کیلووات هستند.
خودروهای بزرگتر موتورهای با ظرفیت بیشتری دارند (= موتورها بزرگتر و قدرتمندتر هستند).
همه کارخانه های ما با ظرفیت (کامل) کار می کنند (= در سریع ترین زمان ممکن کالاها را تولید می کنند).
We are running below capacity (= not producing as many goods as we are able to) because of cancelled orders.
به دلیل سفارشات لغو شده، ما زیر ظرفیت کار می کنیم (= به تعداد کالاهایی که می توانیم تولید نمی کنیم).
او ظرفیت زیادی برای کار سخت دارد.
به نظر می رسد پیروی از دستورالعمل های ساده فراتر از توانایی او است.
جلد
اندازه
اتاق
dimensions
ابعاد
وسعت
magnitude
دامنه
محدوده
فضا
قطب نما
amplitude
اندازه گیری ها
compass
نسبت ها
measurements
مکعب
proportions
اندازه گرفتن
cubage
رسیدن
expanse
محل اقامت
فله
عرض جغرافیایی
accommodation
جرم
bulk
تعداد
latitude
حفظ
گسترش
quantity
کفایت
retention
جارو کردن
متر مکعب
sufficiency
توانایی نگه داشتن
نگه داشتن قدرت
cubic measure
مشاور املاک
holding ability
اتاق ایستاده
holding power
inability
عجز
incapability
ناتوانی
incapableness
شکست
incapacity
بی اثر بودن
ناتوانی جنسی
ineptitude
بی کفایتی
ineptness
ضعف
عدم
incapacitation
بی فایده بودن
ineffectiveness
ناکارآمدی
impotence
ناامیدی
inaptitude
عدم تناسب اندام
incompetence
درماندگی
weakness
عدم بهره وری
inadequacy
شکست خوردن
جهل
incompetency
powerlessness
uselessness
ineffectualness
inefficacy
inefficiency
ineffectuality
hopelessness
unfitness
insufficiency
inutility
helplessness
unproductiveness
failing
ignorance