soil

base info - اطلاعات اولیه

soil - خاک

noun - اسم

/sɔɪl/

UK :

/sɔɪl/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [soil] در گوگل
description - توضیح

  • لایه بالایی زمین که گیاهان در آن رشد می کنند


  • مکان یا موقعیتی که در آن چیزی می تواند توسعه یابد


  • ماده قهوه ای رنگی که زمین از آن تشکیل شده است


  • زمین خشک سست


  • پودر خشکی که از تکه های بسیار کوچک خاک یا شن تشکیل شده است


  • خاک مرطوبی که نرم و چسبناک شده است

  • wet soil that has become soft and sticky


    برای کثیف کردن چیزی، به خصوص با مواد زائد بدن خود


  • مواد روی سطح زمین که گیاهان در آن رشد می کنند


  • یک کشور


  • فعالیت کشاورزی

  • the activity of farming


    برای کثیف کردن چیزی، به خصوص با زباله های جامد


  • مواد روی سطح زمین که گیاهان در آن رشد می کنند. زمین


  • خاک گاهی یک کشور است


  • چیزی کثیف کردن


  • آلودگی خاک و آب


  • درختان میوه ستاره مانند خاک با زهکشی خوب، مرطوب و کمی اسیدی هستند.

  • Star fruit trees like well-draining, moist and slightly acid soil.


    گل رز در خاک با زهکشی خوب و کمی اسیدی بهترین عملکرد را دارد.

  • Roses do best in well-drained, slightly acid soil.


    ملاحظات دیگر برای مکان یابی سکونتگاه های نوسنگی شامل آب و خاک خوب و مرتع مناسب برای حیوانات تازه اهلی شده بود.

  • Other considerations for siting Neolithic settlements included good water and soil and convenient pasture land for newly domesticated animals.


    بیشتر گیاهان در خاک خشک به خوبی رشد می کنند.

  • Most herbs grow well in dry soil.


    فعالان جناح راست خاک حاصلخیز برای ایده های ضد مهاجر خود در مناطق جنوب شرقی یافتند.

  • Right-wing activists found fertile soil for their anti-immigrant ideas in southeastern regions.


    جعفری برای رشد ایده آل باید خاکی عمیق، مرطوب و حاصلخیز داشته باشد.

  • Parsley should have a deep moist, fertile soil for ideal growth.


    جزیره جنگلی از درختان خرما در خاکی شنی بود.

  • The island was a jungle of palm trees in a sandy soil.


    خاک پایدار آب را جذب می کند و به اسید اجازه می دهد سنگ بستر را بشکند و خاک بیشتری ایجاد کند.

  • A stable soil soaks up water and allows acid to break up bedrock and create more soil.


    این را می توان با سوزاندن که بافت چوبی را از بین می برد و به طور موضعی خاک را غنی می کند، تقویت می شود.

  • This can be promoted by burning which removes woody tissue and locally enriches the soil.


    تعداد کمی از عفونت ها از منابع بی جان ناشی می شوند: برای مثال، پاتوژن هایی که باعث کزاز می شوند در خاک نگهداری می شوند.

  • A few infections arise from inanimate sources: for example pathogens that cause tetanus are harboured in the soil.


    این معاهده در خاک آمریکا امضا خواهد شد.

  • The treaty will be signed on US soil.


    عامل محدود کننده برای کاشت زودرس، اغلب خاک غرقابی است تا دمای سرد.

  • The limiting factor for early planting is more often waterlogged soil than cold temperatures.


example - مثال
  • instruments for measuring soil moisture


    ابزار اندازه گیری رطوبت خاک

  • soil erosion


    فرسایش خاک

  • the study of rocks and soils


    مطالعه سنگ ها و خاک ها

  • sandy/fertile soil


    خاک شنی / حاصلخیز

  • rich/poor/dry/wet soil


    خاک غنی / فقیر / خشک / مرطوب

  • acid/alkaline soil


    خاک اسیدی/قلیایی

  • clay soil


    خاک رس

  • moisture in the soil


    رطوبت در خاک

  • She dug the compost into the soil.


    او کمپوست را در خاک حفر کرد.

  • It was the first time I had set foot on African soil.


    اولین بار بود که پا به خاک آفریقا گذاشته بودم.

  • protests over the siting of nuclear weapons on British soil


    اعتراض به استقرار سلاح های هسته ای در خاک بریتانیا

  • He was the first Canadian to win on home/native soil (= in Canada).


    او اولین کانادایی بود که در خانه/خاک بومی (= در کانادا) برنده شد.

  • Plant the seedlings in damp soil.


    نهال ها را در خاک مرطوب بکارید.

  • The car wheels got stuck in the mud.


    چرخ های ماشین در گل گیر کردند.


  • با حرکت کامیون ابری از گرد و غبار بلند شد.

  • The tiles are made of clay.


    کاشی ها از خاک رس ساخته شده اند.

  • an area of rich fertile land


    منطقه ای از زمین های غنی و حاصلخیز

  • Pack the dirt firmly around the plants.


    خاک را محکم در اطراف گیاهان ببندید.

  • The car got stuck in the muddy ground.


    ماشین در زمین گل آلود گیر کرد.

  • They drove across miles of rough stony ground.


    آنها کیلومترها زمین ناهموار و سنگلاخی را طی کردند.

  • Keep the soil moist and fertilize weekly.


    خاک را مرطوب نگه دارید و هر هفته کود دهید.

  • Soil samples taken from the site revealed massive amounts of radiation.


    نمونه‌های خاک گرفته‌شده از محل، مقادیر زیادی تشعشع را نشان داد.

  • The clay soils of the region are difficult to work.


    خاک های رسی منطقه سخت کار می شود.

  • Rich loamy soils produce the largest leeks.


    خاک های لومی غنی بزرگترین تره فرنگی را تولید می کنند.

  • The flowers do well in sandy soil.


    گلها در خاک شنی خوب عمل می کنند.

  • Cutting down forest trees can lead to serious soil erosion.


    قطع درختان جنگلی می تواند منجر به فرسایش جدی خاک شود.

  • In the valley the soil was waterlogged.


    در دره خاک غرقاب بود.

  • Herbs should be planted in warm soil.


    گیاهان باید در خاک گرم کاشته شوند.

  • Drainage removes excess water from the soil.


    زهکشی آب اضافی را از خاک خارج می کند.

  • You can't grow rice on certain soils.


    شما نمی توانید برنج را در خاک های خاصی کشت کنید.

  • light/heavy/fertile soil


    خاک سبک / سنگین / حاصلخیز

synonyms - مترادف

  • زمین


  • خاک گلدانی

  • loam


    چمن

  • turf


    کلوخ

  • clod


    گرد و خاک


  • خاک رس


  • خاک سطحی

  • clay


    moldUS

  • topsoil


    moldUK

  • moldUS


    هوموس

  • mouldUK


    گل و لای

  • humus


    مارن

  • mud


    خشکی

  • marl


    سرزمین خشک

  • terra firma


    خاک


  • سیل


  • شن

  • silt


    سنگ ریزه


  • کمپوست

  • gravel


    زیر خاک

  • compost


    ذغال سنگ نارس

  • subsoil


    زونا

  • peat


    پودر

  • shingle


    پوشش زمین


  • کثافت

  • grit


    آبرفت

  • ground covering


    ساحل

  • muck


    پر کردن

  • alluvium




antonyms - متضاد
  • sky


    آسمان

  • heavens


    بهشت

لغت پیشنهادی

behoove

لغت پیشنهادی

laugh

لغت پیشنهادی

mad