palm
palm - نخل
noun - اسم
UK :
US :
سطح داخلی دست شما، که در آن چیزها را نگه می دارید
a tropical tree which grows near beaches or in deserts, with a long straight trunk and large pointed leaves at the top
درختی استوایی که در نزدیکی سواحل یا در بیابان ها رشد می کند، با تنه ای مستقیم و بلند و برگ های نوک تیز بزرگ در بالا
to hide something in the palm of your hand especially when you are performing a magic trick or stealing something
برای پنهان کردن چیزی در کف دست خود، به خصوص زمانی که در حال انجام یک شعبده بازی یا سرقت چیزی هستید.
قسمت داخلی دست از مچ تا پایه انگشتان
to look at the lines on the inside of someone's hand and say what these lines say about their character and future
به خطوط داخل دست کسی نگاه کند و بگوید این خطوط در مورد شخصیت و آینده او چه می گویند
a tree that grows in hot countries and has a tall trunk with a mass of long pointed leaves at the top
درختی که در کشورهای گرم رشد می کند و دارای تنه ای بلند با انبوهی از برگ های نوک تیز در بالای آن است
to make something seem to disappear by hiding it in the palm of your hand as part of a trick or to steal something by picking it up in a way that will not be noticed
با پنهان کردن چیزی در کف دست به عنوان بخشی از حقه، ناپدید شدن چیزی را ناپدید کنید، یا با برداشتن آن به گونهای بدزدید که مورد توجه قرار نگیرد.
موضوع اساساً دو جنبه دارد - ساحل و درختان نخل، بنابراین باید به هر یک فکر کرد.
یک تکه آب نبات به کف دستش چسبیده بود.
اگر به کار با یک سمباده نخل معمولی عادت دارید، دستگیره بیضی شکل آشنا خواهد بود.
کف یک دست را روی ناف قرار دهید.
خیابانهای روستا بینقص است، چمنها و درختان خرما سبز هستند.
خورشید در کف دست های پشت حصار سمت راست بود.
از شانه زدن به سمت بالا دست می کشد و شروع به شکل دادن به موهای کف دستش می کند.
Alternately press and release pressure with palms, gradually wriggling the hands fairly vigorously along the muscles.
به طور متناوب با کف دست فشار دهید و فشار را رها کنید، به تدریج دست ها را به شدت در امتداد ماهیچه ها بچرخانید.
در حالی که کف دست ها رو به بالا هستند، بازوهای خود را پشت سر خود بگیرید و تا حد امکان آنها را بالا نگه دارید.
یک نخل خرما
یک نخل نارگیل
palm leaves/fronds/groves
برگ خرما / شاخه / بیشه
پرنده را به آرامی در کف دستش گرفت.
sweaty palms
کف دست های عرق کرده
to read somebody’s palm (= to say what you think will happen to somebody by looking at the lines on their palm)
خواندن کف دست کسی (= گفتن آنچه فکر میکنی برای کسی با نگاه کردن به خطوط روی کف دستش اتفاق میافتد)
حتی قبل از اینکه یک نت بنوازد، مخاطب را در کف دست دارد.
کف دستش را به شلوار جینش مالید.
سکه های کف دستش را به من نشان داد.
کف دستش را به نشانه ی باز بودن باز کرد.
دستش را بین کف دستش گرفت و فشرد.
کف دست راستش به گردنم چسبیده بود.
بازوهای خود را طوری دراز کنید که کف دست ها رو به پایین باشد.
دستش را به سمت من دراز کرد، کف دستش را بالا گرفت.
این دستگاه کوچک در کف دست شما قرار می گیرد.
date palms
نخل خرما
palm fronds
شاخه های خرما
این جزیره دارای سواحل طلایی طولانی است که در کنار درختان نخل قرار گرفته است.
من مشکوک بودم که او یک کارت بازی را در دست گرفته است.
کف دستم را روی پیراهنم کشیدم.
دست
mitt
دستکش
paw
پنجه
meathook
متهوک
hook
قلاب
appendage
زائده
fist
مشت
duke
دوک
manus
مانوس
metacarpus
متاکارپوس
nieve
نیو
nief
خواهرزاده
fin
باله
meat hook
قلاب گوشت
grip
گرفتن
clasp
گیره
grasp
فهم
clutch
کلاچ
knuckles
بند انگشت
clenched fist
مشت گره کرده
clenched hand
دست گره کرده
دسته پنج تایی
beating
كتك زدن
شکست
drubbing
داب زدن
licking
لیس زدن
ضرر - زیان
overthrow
سرنگونی
rout
پوسته زنی
shellacking
پیرایش
trimming
شلاق زنی
whipping
ضربه زدن
trouncing
گچ کاری
plastering
از دست دادن
forfeit
شستشو
washout
شکست مفتضحانه
fiasco
فلاپ
فاجعه
flop
عدم موفقیت
تسلیم شدن
catastrophe
nonachievement
surrender