steal
steal - کش رفتن
verb - فعل
UK :
US :
گرفتن چیزی که متعلق به دیگری است
to use someone else’s ideas without getting permission or without admitting that they are not your own ideas
استفاده از ایده های دیگران بدون کسب اجازه یا بدون اعتراف به اینکه آنها ایده های خود شما نیستند
بی سر و صدا حرکت کنید بدون اینکه کسی متوجه شما شود
برای دویدن به پایگاه بعدی قبل از اینکه کسی توپ را در ورزش بیسبال بزند
to suddenly take control of the ball puck etc when the other team had previously had control of it for example in basketball or ice hockey
کنترل ناگهانی توپ، زدن توپ و غیره زمانی
گرفتن غیرقانونی چیزی که متعلق به شخص دیگری است
to steal something – used when it is clear from the situation that you mean that someone takes something dishonestly
برای دزدیدن چیزی - زمانی استفاده می شود که از موقعیت مشخص باشد که منظور شما این است که کسی چیزی را ناصادقانه گرفته است
رفتن به خانه کسی و سرقت اشیا، به خصوص زمانی که صاحبان آنها آنجا نیستند
برای سرقت پول یا چیزهای دیگر از یک بانک، مغازه یا شخص
حمله کردن به کسی در خیابان و سرقت چیزی از او
دزدیدن چیزی
برای سرقت پول از سازمانی که در آن کار می کنید، به خصوص پولی که شما مسئول آن هستید
دزدیدن اشیا از مغازه با بردن آنها در حالی که فکر می کنید کسی به دنبال آن نیست
the activity of dishonestly persuading people to give you their credit card details over the Internet, so that you can steal money from their bank account
فعالیت غیرصادقانه متقاعد کردن افراد به دادن اطلاعات کارت اعتباری خود از طریق اینترنت، تا بتوانید از حساب بانکی آنها پول بدزدید.
the act of suddenly taking control of the ball when the other team had previously had control of it especially in basketball
کنترل ناگهانی توپ زمانی که تیم دیگر کنترل توپ را در اختیار داشت، به خصوص در بسکتبال.
عمل دویدن به سمت پایگاه بعدی قبل از اینکه کسی توپ را در ورزش بیسبال بزند
گرفتن چیزی که متعلق به کسی است، بدون اجازه او
انجام کاری جدید یا خوب قبل از اینکه دیگران آن را انجام دهند، مثلاً با تولید یک محصول جدید
بسیار ارزان باشد
چیزی را بدون اذن یا اطلاع مالک گرفته و نگه می دارد
انجام کاری سریع یا بدون توجه
In baseball if you steal a base you run from one of the bases (= positions on a square that a player must reach to score a point) to the next one while the pitcher is throwing the ball and reach the base before an opponent can touch you with the ball
در بیس بال، اگر یک بیس بدزدید، از یکی از پایه ها (= موقعیت های روی مربعی که بازیکن باید به آن برسد تا امتیاز کسب کند) می دوید تا زمانی که پارچ در حال پرتاب توپ است، به پایه بعدی می دوید و قبل از حریف می تواند شما را با توپ لمس کند
در ورزش هایی مانند بسکتبال، راگبی و فوتبال، گرفتن توپ از حریف
محصولی که قیمت بسیار پایینی دارد یا قیمتی که بسیار کمتر از قیمت اصلی است
کلمه دیگری برای پایگاه دزدیده شده
گرفتن چیزی بدون اجازه یا اطلاع مالک و نگهداری یا استفاده از آن
دزدی همچنین به معنای انجام سریع کاری است در حالی که سعی می کنید در حال انجام آن کار دیده نشوید
چیزی که با قیمتی بسیار کمتر از ارزش واقعی آن به دست می آید
گرفتن چیزی بدون اجازه صاحبش
با عمل کردن قبل از انجام کاری نسبت به کسی برتری پیدا کنید
در حالی که او در مسیر درست بود، با وجود اینکه قصد دزدی داشت، گناهی نداشت.
اگر دوباره دستگیرت کنم به پلیس گزارشت می کنم.
ما متوجه شدیم که او سال ها از ما دزدی کرده است.
My wallet was stolen.
کیف پولم دزدیده شد
I had my wallet stolen.
کیف پولم را دزدیدند
سارقان جواهراتی به ارزش بیش از 10000 پوند را به سرقت بردند.
او یک ماشین را از پارکینگ یک مرکز خرید دزدید.
رسیدگی به اجناس مسروقه جرم است.
وی به نگهداری اموال مسروقه متهم شد.
دزدیدن عقاید کسی
آنها رئیس جمهور را به دزدی در انتخابات (= پیروزی در آن با تقلب) متهم کردند.
او از اتاق بیرون رفت تا بچه را بیدار نکند.
لرزی روی بدنش دزدید.
او سعی کرد پایگاه دوم را بدزدد اما بیرون بود.
این شرکت به دنبال راههایی برای ربودن رقبای اروپایی خود است.
مثل همیشه بچه ها نمایش را دزدیدند.
گروههای بریتانیایی در جوایز امسال نمایش را ربودند.
دوچرخه خود را قفل کنید تا کسی نتواند آن را بدزدد.
بهترین چاقوهای آشپزخانه از فولاد ضد زنگ ساخته شده اند.
آنها مجبور بودند خود را فولاد کنند تا شاهد نابودی آثار گرامیشان باشند.
او به سرقت پول از کارفرمایش اعتراف کرد.
تعداد خودروهایی که هر سال به سرقت می روند افزایش یافته است.
آنها آنقدر فقیر بودند که مجبور بودند برای خوردن غذا دزدی کنند.
نگاهی به ساعتش دزدید.
او در حالی که کسی نگاه نمی کرد از اتاق بیرون رفت.
او یک دونده سریع نیست و در تمام سال پایگاهی را دزدیده است.
رابرتز به راحتی پایگاه دوم را دزدید.
توماس توپ را دزدید و در طول زمین دوید تا گلزنی کند.
او در تکل توپ را دزدید و به مگس خود غذا داد.
من یک آهن جدید در فروش برداشتم - این یک سرقت بود.
آنها برای سرقت رادیوها وارد ماشین ها شدند.
او هرگز پولم را پس نداد، بنابراین در نهایت صد دلار از من دزدید.
pilfer
دزد
purloin
دستکش
گرفتن
بلند کردن
misappropriate
نامناسب
nick
بریدگی کوچک
pinch
نیشگون گرفتن
swipe
کش رفتن
thieve
اختلاس کردن
embezzle
مناسب
کثافت
filch
سرقت
heist
دزد مغازه
shoplift
دزدیدن
snitch
غارت کردن
loot
غارت
rob
کلم
cabbage
ناب
nab
شلوار
pillage
شلاق زدن
trouser
قلاب
whip
آزاد کردن
hook
گمان کردن
liberate
اسنافل کردن
peculate
سوغات
plunder
استخوان
snaffle
تقویت
souvenir
شکاف دار
boost
clifty
برگشت
رهایی
بازگرداندن
پس دادن
دست به عقب
دست برداشتن از
رها کردن
دادن
reinstate
برگشت زدن
جایگزین کردن
پیشنهاد
استرداد
restitute
بگذار سر جاش
پس گرفتن
رایگان
relinquish
عقب نشینی کردن
بازپرداخت
retrocede
پاداش
reimburse
دوباره برقرار کردن
recompense
حواله دادن
reestablish
ارسال
remit
حمل کردن
به عقب برگرد
refund
رانش به عقب
به عقب پرتاب کن
thrust back