offer
offer - پیشنهاد
verb - فعل
UK :
US :
to ask someone if they would like to have something or to hold something out to them so that they can take it
از کسی بپرسید که آیا مایل است چیزی داشته باشد یا چیزی را به او نزدیک کند تا بتواند آن را بگیرد
گفتن که حاضری کاری انجام بدی
برای ارائه چیزی که مردم نیاز دارند یا می خواهند
گفتن اینکه حاضرید برای چیزی مبلغ مشخصی پول بپردازید
بیانیه ای که می گوید شما حاضرید کاری برای کسی انجام دهید یا چیزی به او بدهید
مقدار پولی که شما حاضرید برای چیزی بپردازید
کاهش قیمت چیزی در یک مغازه برای مدت کوتاه
گفتن اینکه حاضری چیزی به کسی بدهی یا به او بدهی
تا سرمایه گذاری برای فروش در دسترس باشد
برای ارائه محصول یا خدمات
اگر یک محصول یا خدمات مزایا یا ویژگی های خاصی را ارائه می دهد، آن ویژگی ها یا مزایا را دارد
if a product or service offers particular advantages or features, it has those features or advantages
بیانیه ای مبنی بر اینکه شما حاضرید به کسی چیزی بدهید یا کاری برای او انجام دهید
آماده بودن برای در نظر گرفتن پیشنهادهای مختلف پول یا چیزهای دیگری که مردم مایل به ارائه به شما هستند
برای خرید یا استفاده در دسترس است
در مدت زمان کوتاهی با قیمت پایین در دسترس است
کاهش قیمت چیزی برای مدت کوتاه
اگر ملکی که برای فروش است در حال عرضه باشد، شخصی مبلغی را برای آن پیشنهاد کرده است
یک محصول یا خدمات رایگان
از کسی بپرسید که آیا دوست دارد چیزی داشته باشد یا دوست دارد شما کاری انجام دهید
نماز خواندن یا قربانی کردن (= عمل کشتن یا واگذاری چیزی) برای خدا
فراهم کردن یا عرضه کردن چیزی
عمل پرسیدن اینکه آیا کسی دوست دارد چیزی داشته باشد یا دوست دارد شما کاری انجام دهید
به طور رسمی بگویید که دوست دارید چیزی مخصوصاً خانه را با قیمت خاصی بخرید
کاهش در قیمت معمولی sth، معمولا برای یک دوره کوتاه
اگر اجناس موجود در مغازه در پیشنهاد (ویژه) باشد، با قیمتی کمتر از حد معمول به فروش می رسد.
اگر خانه ای تحت پیشنهاد است، شخصی قبلاً قیمت خاصی را پیشنهاد کرده است که مایل به خرید آن است.
از کسی بپرسید که آیا او دوست دارد چیزی داشته باشد یا دوست دارد شما کاری انجام دهید
If a house is under offer someone has already suggested a particular price at which they would be willing to buy it.
برای ارائه یا عرضه محصول یا خدمات
گفتن اینکه برای چیزی مقدار خاصی پول می پردازید
جوزی خدمات خود را به عنوان راهنما ارائه کرده بود.
او توصیه های مفیدی ارائه کرد.
برای ارائه پشتیبانی / حفاظت / کمک
من فکر نمی کنم آنها نیاز به کمک داشته باشند، اما فکر می کنم به هر حال باید پیشنهاد بدهم.
او 4000 دلار برای ماشین پیشنهاد داد.
آنها برای بازگشت گربه خود جایزه می دهند.
آنها تصمیم گرفتند این کار را به جو پیشنهاد کنند.
آنها تصمیم گرفتند به جو پیشنهاد کار بدهند.
با قدردانی فنجان قهوه ای را که به من تعارف کرد برداشتم.
تیلور 500 دلار به او پیشنهاد کرد تا کار را انجام دهد.
بچه ها پیشنهاد کردند ظرف ها را بشورند.
او پیشنهاد کرد: من این کار را انجام خواهم داد.
این هتل امکانات بسیار خوبی را برای خانواده ها ارائه می دهد.
هر دو شرکت طیف وسیعی از نرم افزارها را ارائه می دهند.
کدام وام دهندگان به طور مداوم ارزان ترین وام مسکن را ارائه می دهند؟
این ملک در تاریخ 24 اردیبهشت به صورت مزایده عرضه می شود.
این شغل هیچ چشم اندازی برای ارتقاء ارائه نمی کرد.
او هیچ توضیحی برای رفتار خود ارائه نکرد.
این برنامه فرصت های زیادی برای سفر به او ارائه کرده است.
Universities offered little resistance to these changes.
دانشگاه ها مقاومت کمی در برابر این تغییرات نشان دادند.
او هرگز عصبانیت خود را از دست نداد و به کسی پیشنهاد خشونت نکرد.
ما برای بازگشت سالم مردان دعا کردیم.
آکسفورد چیزهای زیادی برای ارائه به بازدیدکنندگان در راه سرگرمی دارد.
یک مرد جوان با چیزهای زیادی برای ارائه (= که باهوش است، مهارت های زیادی دارد و غیره)
آیا می خواهید مجله ای را بخوانید؟
میتونم براتون یه قهوه بیارم؟
آیا می توانم به شما چیزی برای نوشیدن پیشنهاد کنم؟
چیزی برای خوردن چطور؟ میتونم ساندویچ درست کنم
اگر می خواهید استفاده کنید/اگر به حمام نیاز دارید، درب دوم سمت راست است.
در صورت تمایل به طبقه بالا بروید و استراحت کنید.
این خوب خواهد بود. من یک فنجان چای می خواهم، لطفا.
پیشنهاد
proposition
قضیه
اورتور
overture
ارسال
proffer
رویکرد
submission
توافق
معامله
پیشرفت
احساس کننده
حرکت - جنبش
feeler
گام صدا
ارائه
مناقصه
دعوت
bid
توصیه
tender
طرح
invitation
درخواست
کاربرد
اندیشه
programmeUK
programUS
پیش نویس ایالات متحده
draughtUK
programmeUK
استراتژی بازی
programUS
حرکت
عبور
draftUS
draughtUK
withdrawal
برداشت از حساب
cancelationUS
لغو ایالات متحده
cancellationUK
لغو انگلستان
pullout
بکش بیرون
removal
حذف
pull-out
طرد شدن
rejection