offer

base info - اطلاعات اولیه

offer - پیشنهاد

verb - فعل

/ˈɔːfər/

UK :

/ˈɒfə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [offer] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Josie had offered her services as a guide.


    جوزی خدمات خود را به عنوان راهنما ارائه کرده بود.

  • He offered some useful advice.


    او توصیه های مفیدی ارائه کرد.

  • to offer support/protection/help


    برای ارائه پشتیبانی / حفاظت / کمک

  • I don't think they need help but I think I should offer anyway.


    من فکر نمی کنم آنها نیاز به کمک داشته باشند، اما فکر می کنم به هر حال باید پیشنهاد بدهم.

  • He offered $4 000 for the car.


    او 4000 دلار برای ماشین پیشنهاد داد.

  • They are offering a reward for the return of their cat.


    آنها برای بازگشت گربه خود جایزه می دهند.

  • They decided to offer the job to Jo.


    آنها تصمیم گرفتند این کار را به جو پیشنهاد کنند.

  • They decided to offer Jo the job.


    آنها تصمیم گرفتند به جو پیشنهاد کار بدهند.

  • I gratefully took the cup of coffee she offered me.


    با قدردانی فنجان قهوه ای را که به من تعارف کرد برداشتم.

  • Taylor offered him 500 dollars to do the work.


    تیلور 500 دلار به او پیشنهاد کرد تا کار را انجام دهد.

  • The kids offered to do the dishes.


    بچه ها پیشنهاد کردند ظرف ها را بشورند.

  • ‘I'll do it,’ she offered.


    او پیشنهاد کرد: من این کار را انجام خواهم داد.

  • The hotel offers excellent facilities for families.


    این هتل امکانات بسیار خوبی را برای خانواده ها ارائه می دهد.

  • Both companies offer a range of software.


    هر دو شرکت طیف وسیعی از نرم افزارها را ارائه می دهند.

  • Which lenders consistently offer the cheapest mortgages?


    کدام وام دهندگان به طور مداوم ارزان ترین وام مسکن را ارائه می دهند؟

  • The property will be offered for sale by auction on May 24.


    این ملک در تاریخ 24 اردیبهشت به صورت مزایده عرضه می شود.

  • The job didn't offer any prospects for promotion.


    این شغل هیچ چشم اندازی برای ارتقاء ارائه نمی کرد.

  • He did not offer any explanation for his behaviour.


    او هیچ توضیحی برای رفتار خود ارائه نکرد.

  • The program has offered her many opportunities for travel.


    این برنامه فرصت های زیادی برای سفر به او ارائه کرده است.

  • Universities offered little resistance to these changes.


    دانشگاه ها مقاومت کمی در برابر این تغییرات نشان دادند.

  • He never lost his temper or offered violence to anyone.


    او هرگز عصبانیت خود را از دست نداد و به کسی پیشنهاد خشونت نکرد.

  • We offered up our prayers for the men's safe return.


    ما برای بازگشت سالم مردان دعا کردیم.

  • Oxford has a lot to offer visitors in the way of entertainment.


    آکسفورد چیزهای زیادی برای ارائه به بازدیدکنندگان در راه سرگرمی دارد.

  • a young man with a great deal to offer (= who is intelligent, has many skills, etc.)


    یک مرد جوان با چیزهای زیادی برای ارائه (= که باهوش است، مهارت های زیادی دارد و غیره)


  • آیا می خواهید مجله ای را بخوانید؟

  • Can I get you a coffee?


    میتونم براتون یه قهوه بیارم؟

  • Can I offer you something to drink?


    آیا می توانم به شما چیزی برای نوشیدن پیشنهاد کنم؟

  • How about something to eat? I could make some sandwiches.


    چیزی برای خوردن چطور؟ میتونم ساندویچ درست کنم

  • If you'd like to use/​If you need the bathroom it's the second door on the right.


    اگر می خواهید استفاده کنید/اگر به حمام نیاز دارید، درب دوم سمت راست است.

  • Feel free to go upstairs and have a rest if you'd like to.


    در صورت تمایل به طبقه بالا بروید و استراحت کنید.

  • That would be nice. I'd like a cup of tea please.


    این خوب خواهد بود. من یک فنجان چای می خواهم، لطفا.

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
  • withdrawal


    برداشت از حساب

  • cancelationUS


    لغو ایالات متحده

  • cancellationUK


    لغو انگلستان

  • pullout


    بکش بیرون

  • removal


    حذف

  • pull-out


    طرد شدن

  • rejection


لغت پیشنهادی

bears

لغت پیشنهادی

aspirating

لغت پیشنهادی

continuing