lawsuit

base info - اطلاعات اولیه

lawsuit - طرح دعوی در دادگاه

noun - اسم

/ˈlɔːsuːt/

UK :

/ˈlɔːsuːt/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [lawsuit] در گوگل
description - توضیح

  • مشکل یا شکایتی که شخص یا سازمانی برای حل و فصل به دادگاه می آورد


  • اتهام، ادعا یا شکایت علیه کسی که در دادگاه توسط یک شخص یا شرکت خصوصی مطرح شده است، نه توسط پلیس یا ایالت


  • مشکلی که توسط یک فرد عادی یا یک سازمان به جای پلیس برای اخذ تصمیم قانونی به دادگاه حقوقی کشیده شده است

  • a disagreement between people or organizations that is brought to a court of law for a decision


    اختلاف نظر بین افراد یا سازمان ها که برای تصمیم گیری به دادگاه حقوقی ارجاع می شود

  • B South Pasadena has 30 days to file a lawsuit to block the freeway.


    B South Pasadena 30 روز فرصت دارد تا برای مسدود کردن آزادراه شکایت کند.

  • And a group of Redford residents is trying to mount a class-action lawsuit against the government.


    و گروهی از ساکنان ردفورد در حال تلاش برای طرح دعوای دسته جمعی علیه دولت هستند.

  • A Pennsylvania state appeals court also has said a state airbag lawsuit can proceed despite federal safety rules.


    یک دادگاه استیناف ایالتی پنسیلوانیا همچنین گفته است که شکایت ایالتی برای کیسه هوا علی رغم قوانین ایمنی فدرال می تواند ادامه یابد.

  • However the Blumenfeld lawsuit and supporting documents show possible inconsistencies in some of the reports Mr Goldinger sent to clients.


    با این حال، شکایت Blumenfeld و اسناد پشتیبانی، تناقضات احتمالی را در برخی از گزارش‌هایی که آقای گلدینگر برای مشتریان ارسال کرده است، نشان می‌دهد.

  • Will employers be tempted to screen potential employees to protect themselves from lawsuits afterwards from workers who contract such diseases?


    آیا کارفرمایان وسوسه می شوند که کارمندان بالقوه را بررسی کنند تا از خود در برابر شکایت های قانونی پس از آن کارگرانی که به چنین بیماری هایی مبتلا می شوند محافظت کنند؟

  • But the lawsuits have not gone away.


    اما شکایت ها از بین نرفته است.

  • Surprise: The cops' evidence is turned against them in the lawsuit.


    سورپرایز: مدارک پلیس در دادخواست علیه آنها برمی‌گردد.

  • The lawsuit filed Tuesday in state court in Houston, seeks unspecified damages.


    این شکایت که روز سه شنبه در دادگاه ایالتی در هیوستون تنظیم شد، به دنبال خسارت نامشخصی است.

example - مثال
  • He filed a lawsuit against his record label.


    او علیه شرکت موسیقی خود شکایت کرد.

  • to bring/settle/dismiss a lawsuit


    اقامه / حل و فصل / رد دعوی

  • A law firm has launched a class-action lawsuit against the airline.


    یک شرکت حقوقی یک شکایت دسته جمعی علیه این شرکت هواپیمایی راه اندازی کرده است.

  • The company now faces several lawsuits over its failure to protect its employees.


    این شرکت اکنون به دلیل عدم حمایت از کارکنان خود با چندین پرونده قضایی مواجه است.

  • The two companies have settled the lawsuit.


    این دو شرکت این دعوا را حل و فصل کرده اند.

  • They are seeking damages in a lawsuit.


    آنها به دنبال خسارت در یک دعوی قضایی هستند.

  • They have agreed to drop their lawsuit against the Dutch company.


    آنها موافقت کرده اند که از شکایت خود علیه این شرکت هلندی صرف نظر کنند.


  • شکایت از شوهر سابقش

  • a lawsuit over a disputed estate


    دعوای حقوقی در مورد یک دارایی مورد اختلاف

  • The lawsuit alleges that the defendants conspired to defraud the company.


    در این دادخواست ادعا شده است که متهمان برای کلاهبرداری از شرکت توطئه کردند.

  • The opening of the factory was delayed because of a lawsuit brought by an environmental group.


    افتتاح کارخانه به دلیل شکایت یک گروه محیط زیست به تعویق افتاد.

  • Two of the directors filed a lawsuit against their former employer.


    دو تن از این مدیران علیه کارفرمای سابق خود شکایت کردند.

  • They brought a lawsuit against the company.


    آنها علیه این شرکت شکایت کردند.

  • The lawsuit is aimed at protecting this species of salamander.


    این دادخواست با هدف حفاظت از این گونه سمندر انجام شده است.

  • A lawsuit for sexual harassment was brought by two women against their former employer.


    شکایت دو زن برای آزار جنسی علیه کارفرمای سابقشان مطرح شد.

  • dismiss/settle/drop a lawsuit


    رد / حل و فصل / رد دعوی

  • The SEC alleges in their civil lawsuit against the firm that its fraud scheme cost investors a billion dollars.


    SEC در شکایت مدنی خود علیه این شرکت ادعا می کند که طرح کلاهبرداری آن یک میلیارد دلار برای سرمایه گذاران هزینه داشته است.

  • a defamation/libel/malpractice lawsuit


    دعوای افترا / افترا / قصور

  • an antitrust/infringement lawsuit


    دعوای ضد انحصار/تخلف

synonyms - مترادف

  • مورد

  • litigation


    دعوی قضایی


  • عمل


  • کت و شلوار


  • آزمایش

  • proceedings


    اقدامات

  • proceeding


    اقدام

  • prosecution


    پیگرد قانونی


  • علت

  • indictment


    اعلام جرم


  • اختلاف نظر


  • روند


  • مطالبه


  • مسابقه

  • arraignment


    محاکمه

  • impeachment


    استیضاح


  • بحث و جدل

  • accusation


    اتهام

  • assumpsit


    فرض کردن


  • صورت حساب

  • presentment


    ارائه

  • replevin


    replevin


  • اقدام قانونی


  • دادگاه

  • legal proceedings


    روند قانونی

  • judicial proceedings


    مراحل قضایی


  • نزاع قانونی


  • مسابقه حقوقی


  • دعوای قانونی

  • legal proceeding



antonyms - متضاد

  • تقاضا


  • سفارش

لغت پیشنهادی

caffeine

لغت پیشنهادی

animism

لغت پیشنهادی

seminar