failure
failure - شکست
noun - اسم
UK :
US :
عدم موفقیت در دستیابی یا انجام کاری
کسی یا چیزی که موفق نیست
وضعیتی که در آن یک کسب و کار به دلیل کمبود پول باید تعطیل شود
موقعیتی که دستگاه یا بخشی از بدن شما به درستی کار نمی کند
موقعیتی که محصولات رشد نمی کنند یا غذا تولید نمی کنند، برای مثال به دلیل آب و هوای بد
something that is not successful because people do not like it – used especially about a film play product or performance
چیزی که موفقیت آمیز نیست زیرا مردم آن را دوست ندارند - به ویژه در مورد یک فیلم، نمایشنامه، محصول یا اجرا استفاده می شود
وقتی می گویند چیزی بسیار ناموفق است استفاده می شود
something that is completely unsuccessful and goes very badly wrong – used especially about things that have been officially planned, which go very wrong
چیزی که کاملا ناموفق است و به شدت اشتباه می شود - به ویژه در مورد چیزهایی که به طور رسمی برنامه ریزی شده است، استفاده می شود که بسیار اشتباه است.
an event or situation that is a complete failure because it does not happen in the way that it was officially planned
رویداد یا موقعیتی که یک شکست کامل است، زیرا آنطور که به طور رسمی برنامه ریزی شده اتفاق نمی افتد
if a situation or event is a shambles, it is completely unsuccessful because it has been very badly planned or organized, and no one seems to know what to do
اگر یک موقعیت یا رویداد خراب است، کاملا ناموفق است زیرا بسیار بد برنامه ریزی یا سازماندهی شده است و به نظر می رسد هیچ کس نمی داند چه باید بکند.
شکست - زمانی استفاده می شود که چیزی آنقدر بد است که اگر اتفاق نمی افتاد بهتر بود
something that is so bad and unsuccessful that you think the people involved should be embarrassed about it – a very informal use
چیزی که آنقدر بد و ناموفق است که فکر می کنید افراد درگیر باید در مورد آن خجالت بکشند - یک استفاده بسیار غیر رسمی
وضعیتی که در آن کسب و کاری که موفق نیست باید تعطیل شود زیرا در حال از دست دادن پول است
وضعیتی که در آن تجهیزات یا ماشینی کار نمی کند
این واقعیت که کسی یا چیزی موفق نشده است
واقعیت انجام ندادن کاری که باید انجام دهید یا از شما انتظار می رود
این واقعیت که چیزی کار نمی کند، یا آنطور که باید کار نمی کند
عدم موفقیت در انجام کاری
واقعیت انجام ندادن کاری که باید انجام می دادید
این واقعیت که چیزی آنطور که باید کار نمی کند
وضعیتی که در آن یک شرکت ناموفق بوده و باید فعالیت خود را متوقف کند
عدم موفقیت در تلاش برای انجام کاری
وضعیتی که در آن یک ماشین یا سیستم کار نمی کند
موقعیتی که در آن کسی کاری را که باید انجام دهد یا از او انتظار می رود انجام نمی دهد
احساس می کنم چنین شکستی هستم.
شاید فیلمی در مورد وعده ها و شکست های آثار عمومی در و پس از نیو دیل باشد.
این تبدیل به گران ترین ورشکستگی بانک در تاریخ ایالات متحده شده است.
اگر شاکی به جلو پرتاب شده و مجروح شده باشد، مشخصاً عدم بستن کمربند ایمنی سهل انگاری است.
شکنندگی زندگی اکنون با قطع برق یا ویروس در رایانه ها مشخص می شود.
If the plaintiff was thrown forwards and injured, then clearly failure to wear a seat belt is contributory negligence.
موفقیت یا شکست طرح به شما بستگی دارد.
او هنوز با شکست ازدواجش کنار می آید.
این تلاش محکوم به شکست بود.
تمام تلاش های من به شکست ختم شد.
مشکلات شکست اقتصادی و افزایش بیکاری
تلاش آنها برای برنده شدن در قرارداد منجر به شکست فاحشی شد.
تصمیم برای برداشتن بودجه نشان دهنده شکست تخیل است.
the intelligence failures that preceded the terrorist attacks
ناکامی های اطلاعاتی که قبل از حملات تروریستی انجام شد
کل ماجرا یک شکست کامل بود.
یک تیم از تجربه می آموزد، چه از موفقیت و چه شکست.
او به عنوان یک معلم شکست خورده بود.
عدم رعایت مقررات موجب پیگرد قانونی خواهد شد.
ناکامی شهر در ارائه یک سیستم حمل و نقل عمومی کارآمد
شکست دولت در انجام اصلاحات در بخش انرژی
اعترافات او به دنبال عدم حضور مکرر در دادگاه بود.
شکست سازمان ملل در حفظ ذخایر غذایی
گزارشی در مورد شکست پلیس در محافظت از او
بیمارانی که از نارسایی قلبی/کلیه/کبد رنج می برند
renal/respiratory failure
نارسایی کلیه / تنفسی
Production has been hampered by mechanical failure.
تولید به دلیل نقص مکانیکی با مشکل مواجه شده است.
A power failure plunged everything into darkness.
قطع برق همه چیز را در تاریکی فرو برد.
علت تصادف خرابی موتور اعلام شد.
Poor maintenance caused the failure of two electricity generators.
تعمیر و نگهداری ضعیف باعث از کار افتادن دو ژنراتور برق شد.
افزایش نگران کننده ای در شکست های تجاری وجود داشته است.
آیا ما شاهد تعطیلی یا شکست های بیشتری در تجارت ISP خواهیم بود؟
شکست های تجاری در سال 2018 30 درصد افزایش یافت.
آب و هوای بد باعث شکست محصول شده است.
تمام تلاش های او محکوم به شکست بود.
کودکانی که عملکرد بدی دارند، انتظار شکست و انتقاد دارند.
ترس از شکست نباید شما را از تلاش منصرف کند.
او دلیل شکست این پروژه را عدم حمایت دولت می داند.
catastrophe
فاجعه
fiasco
شکست مفتضحانه
شکست
سقط جنین
افتضاح
debacle
فلاپ
flop
اشتباه بزرگ
blunder
لیمو
شستشو
washout
خرابی
botch
سقوط - فروپاشی
calamity
ناامید کردن
کلینکر
let-down
احمق
clinker
گاز گرفتن
dud
خراب کردن
fizzle
هش
foul-up
ناامیدی
hash
ورشکستگی
letdown
بمب
wreck
درهم شکستن
bankruptcy
آزاردهنده
چاقو
breakdown
نیم تنه
bummer
کهنه، قدیمی
bungle
شکست خوردن
bust
ماجراجویی
clunker
failing
misadventure
موفقیت
accomplishment
دستاورد
فیلم یا کتاب پرمخاطب
blockbuster
اصابت
درهم کوبیدن
smash
تسویه شوندگی
solvency
برنده
کفایت
adequacy
اثربخشی
effectiveness
پیروزی
triumph
محقق
achiever
حصول
attainment
سود
بهبود
betterment
برکت
blessing
ادامه
continuation
درآمد
کافی
کسب کردن
افزایش دادن
شایستگی
بالا آمدن
merit
تحقق ایالات متحده
تحقق انگلستان
صعود
fulfillmentUS
شاهکار
fulfilmentUK
مزیت - فایده - سود - منفعت
ascent
feat