crop

base info - اطلاعات اولیه

crop - محصول

noun - اسم

/krɑːp/

UK :

/krɒp/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [crop] در گوگل
description - توضیح
  • a plant such as wheat, rice or fruit that is grown by farmers and used as food


    گیاهی مانند گندم، برنج یا میوه که توسط کشاورزان می روید و به عنوان غذا استفاده می شود

  • the amount of wheat, rice fruit etc that is produced in a season


    مقدار گندم، برنج، میوه و غیره که در یک فصل تولید می شود

  • a short whip used in horse-riding


    شلاق کوتاهی که در اسب سواری استفاده می شود

  • the part under a bird’s throat where food is stored


    قسمت زیر گلوی پرنده که در آن غذا ذخیره می شود

  • a very short hairstyle


    یک مدل موی بسیار کوتاه

  • to cut someone’s hair short


    کوتاه کردن موهای کسی


  • برای بریدن بخشی از عکس یا عکس به طوری که اندازه یا شکل خاصی داشته باشد

  • if an animal crops grass or other plants, it makes them short by eating them


    اگر حیوانی علف یا گیاهان دیگر بکارد، با خوردن آنها کوتاه می شود

  • if a plant crops, it produces fruit grain etc


    اگر گیاهی زراعت کند، میوه، غلات و غیره تولید می کند

  • a plant such as wheat, rice or fruit that is grown by farmers in order to be eaten or used in industry


    گیاهی مانند گندم، برنج یا میوه که توسط کشاورزان به منظور خوردن یا استفاده در صنعت کشت می شود.

  • (the total amount collected of) a plant such as a grain fruit or vegetable grown in large amounts


    (مقدار کل جمع آوری شده از) گیاهی مانند غلات، میوه یا سبزی که در مقادیر زیاد رشد می کنند


  • گروهی از افراد یا چیزهایی با چیزی مشترک که در یک زمان خاص وجود دارند

  • a short hairstyle


    یک مدل موی کوتاه

  • a part of the throat in many birds where food is stored before going into the stomach


    بخشی از گلو در بسیاری از پرندگان که غذا قبل از رفتن به معده در آن ذخیره می شود


  • چوب کوتاهی که برای کنترل اسب با ضربه زدن به آن استفاده می شود

  • to make something shorter or smaller, especially by cutting


    کوتاهتر یا کوچکتر کردن چیزی مخصوصاً با بریدن

  • When animals such as sheep or horses crop grass or other plants, they eat the top parts.


    هنگامی که حیواناتی مانند گوسفند یا اسب علف یا گیاهان دیگر می کارند، قسمت های بالایی را می خورند.


  • برای حذف برخی یا همه لبه ها از یک تصویر، تنها مهم ترین قسمت باقی می ماند

  • If a plant crops, it produces fruit flowers, etc.


    اگر گیاهی زراعت کند، میوه، گل و غیره تولید می کند.

  • to grow crops on land


    برای کشت محصولات در زمین


  • گیاهی مانند غلات، سبزی یا میوه ای که به مقدار زیاد در مزرعه رشد می کند یا کل مقدار جمع آوری شده از چنین گیاهی


  • محصول نیز هر گروهی از چیزها یا افراد مشابه است

  • to cut something to make it shorter


    بریدن چیزی تا کوتاهتر شود

  • a plant that is grown in large quantities, especially for food


    گیاهی که به مقدار زیاد بخصوص برای غذا کشت می شود

  • the total amount of a crop that is collected in one season


    مقدار کل محصولی که در یک فصل جمع آوری می شود

  • They cut fences and drive across crops.


    آنها حصارها را قطع می کنند و محصولات کشاورزی را می رانند.

  • Growers lost 80 percent of the apple crop in the storm.


    تولیدکنندگان 80 درصد از محصول سیب را در طوفان از دست دادند.

  • Thanks to the lovely weather we had a bumper crop of peaches and nectarines this year.


    به لطف آب و هوای دوست داشتنی، امسال یک محصول پر از هلو و شلیل داشتیم.

  • Onions are one of the few crops that whitefly does not damage.


    پیاز یکی از معدود محصولاتی است که مگس سفید به آن آسیب نمی رساند.

  • Most of the land is used for growing crops.


    بیشتر زمین برای کشت محصولات کشاورزی استفاده می شود.

  • The barn was filled with harvested crops, leaving only the threshing floor clear.


    انبار پر از محصولات درو شده بود و فقط کف خرمن خالی بود.

example - مثال
  • Sugar is an important crop on the island.


    شکر یک محصول مهم در جزیره است.

  • What are the benefits of growing GM crops?


    مزایای کشت محصولات تراریخته چیست؟

  • food crops


    محصولات غذایی

  • crop yield/production


    عملکرد/تولید محصول

  • to grow/plant/harvest crops


    برای رشد / کاشت / برداشت محصولات

  • The crops are regularly sprayed with pesticides.


    محصولات به طور مرتب با سموم سمپاشی می شوند.

  • a fall in this year’s coffee crop


    کاهش در محصول قهوه امسال

  • Australia's wheat crop is likely to be lower than forecast this year.


    احتمالاً امسال محصول گندم استرالیا کمتر از پیش‌بینی‌ها خواهد بود.

  • We are looking forward to a bumper crop (= a very large one).


    ما مشتاقانه منتظر یک محصول ضربه گیر (= یک محصول بسیار بزرگ) هستیم.

  • We had a very good crop of apples last year.


    سال گذشته محصول بسیار خوبی از سیب داشتیم.

  • the current crop of trainees


    محصول فعلی کارآموزان

  • She is really the cream of the crop (= the best in her group).


    او واقعاً کرم محصول است (= بهترین در گروهش).

  • a crop of disasters/injuries


    مجموعه ای از بلایا / صدمات

  • a riding crop


    یک محصول سواری

  • She has her hair cut in a short crop.


    موهایش را کوتاه کرده است.

  • He had a thick crop of black curly hair.


    او موهای فرفری مشکی ضخیم داشت.

  • Crop rotation helps prevent soil erosion.


    تناوب زراعی به جلوگیری از فرسایش خاک کمک می کند.

  • Crops are sprayed with highly toxic chemicals to prevent insect damage.


    محصولات با مواد شیمیایی بسیار سمی برای جلوگیری از آسیب حشرات اسپری می شوند.

  • Fodder crops are used to feed livestock.


    از محصولات علوفه ای برای تغذیه دام استفاده می شود.

  • Isolated communities were extremely vulnerable if crops failed.


    در صورت شکست محصولات، جوامع منزوی به شدت آسیب پذیر بودند.

  • It takes three to five years for a new plantation to bear a crop.


    سه تا پنج سال طول می کشد تا یک مزرعه جدید محصول تولید کند.

  • Most of the farmers grow arable crops.


    اکثر کشاورزان به کشت محصولات زراعی می پردازند.

  • Rice is a staple crop for more than half of the world's population.


    برنج یکی از محصولات اصلی بیش از نیمی از جمعیت جهان است.

  • Rivers burst their banks and flooded standing crops.


    رودخانه ها از سواحل خود بیرون آمدند و محصولات کشاورزی را زیر آب بردند.

  • Summer flash floods destroyed the crops.


    سیل تابستانی باعث نابودی محصولات شد.

  • to boost crop yields


    برای افزایش عملکرد محصول

  • a crop of carrots


    یک محصول هویج

  • a record crop was harvested


    یک رکورد محصول برداشت شد

  • The main crops grown for export are coffee and rice.


    عمده محصولاتی که برای صادرات کشت می شوند قهوه و برنج هستند.

  • a bumper (= very good) potato crop


    a bumper (= بسیار خوب) محصول سیب زمینی

  • The judges will select the best from this year's crop of first novels.


    داوران بهترین ها را از اولین رمان های امسال انتخاب خواهند کرد.

synonyms - مترادف
  • harvest


    محصول


  • بازده

  • vintage


    قدیمی


  • تولید کردن

  • fruitage


    میوه

  • intake


    مصرف

  • output


    خروجی


  • تولید - محصول

  • crops


    محصولات زراعی

  • fruition


    ثروتمند شدن

  • fruits


    میوه ها

  • garnering


    گردآوری

  • gathering


    جمع آوری

  • gleaning


    برداشت

  • reaping


    درو کردن

  • season's growth


    رشد فصل

  • year's growth


    رشد سال


  • تولید سالیانه

  • grape harvest


    برداشت انگور

  • grape crop


    محصول انگور

  • grape gathering


    جمع آوری انگور


  • سال

  • grape


    انگور


  • شراب

  • grapes


    چیدن

  • harvesting


    قتل عام

  • picking


    کشت

  • ingathering


  • collecting


  • culling


  • cropping


antonyms - متضاد

  • ضمیمه کردن


  • اتصال

  • elongate


    دراز کردن


  • بسط دادن


  • توسعه دادن، گسترش


  • رشد


  • افزایش دادن

  • lengthen


    طولانی کردن


  • بالا بردن

  • unite


    متحد کردن

  • enlarge


    بزرگنمایی کنید

  • protract


    تقویت

  • prolong


    توسعه دهد

  • amplify


    کش آمدن


  • چرخش به خارج


  • بیرون کشیدن


  • از دست دادن


  • رهایی


  • تقویت کردن


  • رایگان


  • اضافه کردن


  • پر کردن

  • augment


    رها کردن


  • پد بیرون

  • add


    بگذار رشد کند


  • وارد جزئیات شوید


  • pad out





لغت پیشنهادی

perpetrate

لغت پیشنهادی

burk

لغت پیشنهادی

bombings