throat
throat - گلو
noun - اسم
UK :
US :
the passage from the back of your mouth to the top of the tubes that go down to your lungs and stomach
گذر از پشت دهان به بالای لوله هایی که به سمت ریه ها و معده شما پایین می روند
جلوی گردنت
قسمت جلوی گردن یا فضای داخل گردن که غذا و هوا می توانند به سمت پایین بروند
میریام با وحشت خم شد و دستش را تا گلویش بالا برد.
او بزرگ شد و مرا پوشاند، صورتم را پوشاند، گلوی شنیعش کار کرد.
ویلیامز گلویش را صاف کرد، چند نکته مقدماتی درباره این مناسبت بیان کرد.
دهانم را باز کردم و جوش ها را روی غشای مخاطی داخل گلویم احساس کردم.
مهاجم گلوی سیگل را گرفت و حاضر به رها شدن نشد.
The sedative effects of alcohol cause the throat muscle to relax too much and also interfere with the involuntary awakening mechanisms.
اثرات آرام بخش الکل باعث شل شدن بیش از حد عضله گلو و همچنین اختلال در مکانیسم های بیداری غیرارادی می شود.
گلویشان سوراخ شده بود و خونشان تخلیه شده بود.
گلو درد میکنه؟
گلو درد
هق هق در گلویش گیر کرد.
چاقو را روی گلویش گرفت.
Their throats had been cut.
گلویشان بریده شده بود.
خوکی گرفتند و جک گلویش را برید.
سریع یک هات داگ را در گلویش فرو کرد.
a blue-throated macaw
یک ماکائو گلو آبی
a deep-throated roar
یک غرش عمیق
مردم از اینکه تبلیغات در گلویشان هجوم آورده به هم می ریزند.
می خواست بگوید چقدر متاسف است اما انگار کلمات در گلویش چسبیده بودند.
احساس کرد که آب سرد از گلویش می چکد.
او از گلوی مهاجم خود گرفت.
این ماده شیمیایی باعث تحریک چشم، بینی و گلو می شود.
دارو در ته گلویم طعم ترشی به جا گذاشت.
با دیدن چاقو گلویش از ترس فشرده شد.
استخوان ماهی در گلویم گیر کرد.
گلویش را صاف کرد (= سرفه کرد تا واضحتر صحبت کند) و شروع به صحبت کرد.
پلیس دور گلوی او را گرفت.
گلو درد دارم.
گلویش را صاف کرد و شروع کرد به صحبت کردن.
محصول
craw
خزنده
gullet
گلوله
maw
ماو
oesophagusUK
مری UK
pharynx
حلق
gorge
تنگه
gula
گولا
throttle
دریچه گاز
esophagusUS
مریUS
گردن
trachea
نای
windpipe
شیرهای آب
fauces
اوروفارنکس
oropharynx
حنجره
gorget
گذر
larynx
خط قرمز
وزیدن
red lane
سیتوفارنکس
weasand
آرواره ها
cytopharynx
دهان
jaws
پوزه
ریز ریز کردن
muzzle
پختن
chops
گوب
تله
gob
بوسنده
trap
لب
kisser
چاله کیک
lips
cakehole