medicine
medicine - دارو
noun - اسم
UK :
US :
دارویی
از نظر پزشکی
از نظر دارویی
---
---
ماده ای است که برای درمان بیماری، به ویژه مایعی که می نوشید، استفاده می شود
درمان و مطالعه بیماری ها و آسیب ها
ماده ای که برای درمان بیماری استفاده می شود
یک تکه کوچک دارویی که می بلعید
یک تکه کوچک داروی جامد
یک ظرف کوچک لوله ای شکل با دارو که داخل آن را کامل می بلعید
a small smooth pill that is slightly longer than it is wide – used especially on bottles and containers
یک قرص صاف کوچک که کمی بلندتر از عرض آن است - به ویژه در بطری ها و ظروف استفاده می شود
داروی مایعی که داخل چشم یا گوش خود می گذارید
یک ماده صاف غلیظ حاوی دارو که روی پوست خود می گذارید
دارو یا ماده ای برای ساخت داروها
مقدار دارویی که باید در یک زمان مصرف کنید
دارو یا داروهایی که به کسی که بیمار است داده می شود
the study of the conditions under which people work and the effects of these conditions on their health and safety
مطالعه شرایطی که افراد تحت آن کار می کنند و تأثیرات این شرایط بر سلامت و ایمنی آنها
درمان بیماری یا جراحت یا مطالعه در این مورد
ماده ای مخصوصاً به شکل مایع یا قرص که درمان بیماری یا جراحت است
the science dealing with the preserving of health and with preventing and treating disease or injury
علمی که با حفظ سلامت و پیشگیری و درمان بیماری یا آسیب سروکار دارد
ماده ای که برای درمان یک بیماری وارد بدن می شود
درمان بیماری یا آسیب، یا مطالعه نحوه درمان بیماری ها و آسیب ها
دارویی که برای درمان بیماری یا جراحت استفاده می شود
داروها باید دور از دسترس کودکان نگهداری شوند.
یک قطره چکان دارو پیدا کردم و از آن برای تغذیه شیری که برایم گذاشته بودند استفاده کردم.
در بریتانیا این امر توسط پزشکی هدایت می شود و پست های زیادی برای دانشمندان علوم اجتماعی وجود ندارد.
پس چرا طب مکمل محبوبیت پیدا می کند؟
بسیاری از این افراد توسط طب رایج شکست خورده اند یا آن را رد کرده اند.
به خوبی مجهز شده بود، با یک قفسهی پزشکی قوی.
In the centre, we record part of my daily routine for self-help holistic medicine which includes pectoral muscle exercises.
در مرکز، ما بخشی از برنامه روزانه خود را برای پزشکی جامع خودیاری که شامل تمرینات عضلات سینه ای است، ثبت می کنیم.
هیچ دارویی، هیچ درمانی نمی تواند او را برگرداند.
He was taken to the hospital by police where he was given a great deal of medicine and became unconscious.
او توسط پلیس به بیمارستان منتقل شد و در آنجا مقدار زیادی دارو به او داده شد و بیهوش شد.
طب پیشگیری و سلامتی به جای ترمیم، فلسفه او بود.
Jane is studying medicine.
جین در حال تحصیل در رشته پزشکی است.
کشف پنی سیلین پزشکی غربی را متحول کرد.
پیشرفت در پزشکی مدرن
برای مطالعه / تمرین پزشکی
یک استاد پزشکی
conventional/orthodox medicine
طب سنتی/ارتدوکس
alternative/complementary medicine
طب جایگزین / مکمل
Acupuncture has long been a part of traditional Chinese medicine.
طب سوزنی از دیرباز بخشی از طب سنتی چینی بوده است.
یک رشته پزشکی که به سرعت در حال توسعه است
تاکید بیشتری بر طب پیشگیرانه وجود دارد.
داروتو مصرف کردی؟
پزشک می تواند برای کاهش علائم شما دارو تجویز کند.
او به من یک دوز داروی سرفه داد.
Chinese herbal medicines
داروهای گیاهی چینی
دارو برای عفونت قفسه سینه
این دارو برای مبارزه با اسهال استفاده می شود.
خنده بهترین دوا است.
بگذار قلدر طعم داروی خودش را بچشد.
او معتقد بود که پزشکی خصوصی تهدیدی برای موجودیت خدمات بهداشت ملی است.
او پزشکی عمومی را رها کرد تا در طب سالمندی تخصص پیدا کند.
طب مدرن هنوز درمانی برای سرماخوردگی پیدا نکرده است.
They are qualified in traditional Chinese medicine.
آنها در طب سنتی چینی واجد شرایط هستند.
وی پس از پایان تحصیلات خود به طبابت ادامه داد.
در کدام رشته پزشکی قرار است آموزش ببینید؟
Western medicine became widespread during the Soviet period.
طب غربی در دوره شوروی رواج یافت.
در زمان جنگ به سختی می توان دارو را تهیه کرد.
مواد غذایی و دارویی با هواپیما به منطقه سیل زده منتقل می شود.
ما نباید از ارائه داروهای دامپزشکی به حیوانات خانگی خود دست بکشیم.
paediatric/preventative medicine
اطفال / طب پیشگیری
orthodox/Western medicine
طب ارتدکس/غربی
حرفه ای در پزشکی
او پزشک است، اما قادر به طبابت (= کار به عنوان پزشک) در کشور خود نیست.
cough medicine
داروی سرفه
cure
درمان
دارو
فیزیک
remedy
نسخه
medicament
دارویی
physic
nostrum
درمان همه
medicinal
دوز
nostrum
نوش دارو
cure-all
تسکین دهنده
dose
خاص
panacea
رفتار
pharmaceutical
بیهوشیUK
placebo
بیهوشیUS
آنتی بیوتیک
پادزهر
anaestheticUK
ضد عفونی کننده
anestheticUS
آنتی توکسین
antibiotic
مومیایی کردن
antidote
بیولوژیکی
antiseptic
کپسول
antitoxin
اکسیر
balm
تزریق
biologic
تلقیح
capsule
آستر
elixir
لوسیون
injection
پماد
inoculation
liniment
lotion
ointment