treat
treat - درمان شود
verb - فعل
UK :
US :
رفتار کردن با کسی یا چیزی به شیوه ای خاص
برخورد کردن، توجه کردن یا در نظر گرفتن چیزی به روشی خاص
تلاش برای درمان یک بیماری یا جراحت با استفاده از داروها، مراقبت های بیمارستانی، عملیات و غیره
برای خرید یا انجام کاری خاص برای کسی که می دانید از آن لذت خواهد برد
to put a special substance on something or use a chemical process in order to protect clean or preserve it
قرار دادن ماده ای خاص بر روی چیزی یا استفاده از فرآیند شیمیایی به منظور محافظت، تمیز کردن یا حفظ آن
چیز خاصی که به کسی می دهید یا برای او انجام می دهید زیرا می دانید که از آن لذت خواهد برد
رویدادی که به شما لذت زیادی میدهد و معمولاً غیرمنتظره است
یک غذای خاص که طعم خوبی دارد، مخصوصاً غذایی که زیاد آن را نمی خورید
برخورد با کسی یا چیزی به روشی خاص
گذاشتن ماده مخصوص روی چیزی برای تمیز کردن یا محافظت از آن یا ایمن کردن آن
رفتار کردن با کسی یا برخورد با چیزی به شیوه ای خاص
استفاده از داروها، ورزش ها و غیره برای درمان بیماری یا التیام یک جراحت
خریدن یا پرداخت چیزی برای شخص دیگری
to put a special substance on material such as wood cloth, metal etc. or put it through a special process in order to protect it from damage or decay
قرار دادن ماده ای خاص بر روی موادی مانند چوب، پارچه، فلز و غیره یا قرار دادن آن در فرآیند خاصی تا از آسیب یا پوسیدگی محافظت شود.
یک موقعیت یا تجربه خاص و لذت بخش
نوعی غذا که علاوه بر وعده های غذایی معمول شما مصرف می شود، معمولاً چیزی شیرین
a small piece of food often specially produced, that is given to pets in addition to their usual food for example as a reward
یک تکه غذای کوچک، که اغلب به طور خاص تولید می شود، که علاوه بر غذای معمول به حیوانات خانگی داده می شود، برای مثال به عنوان جایزه
موقعیتی که من، شما و غیره چیزی را برای شخص دیگری می خریم یا می پردازیم
خیلی خوب؛ با نتایج خوب
رفتار کردن با کسی یا برخورد با چیزی به روشی خاص
انجام کاری برای بهبود وضعیت یک بیمار یا مجروح یا تلاش برای درمان بیماری
to change the condition of a substance by adding something to it or putting it through a special process
تغییر وضعیت یک ماده با افزودن چیزی به آن یا قرار دادن آن در فرآیند خاصی
برای کسی چیزی خریدن یا پرداخت کردن
موقعیتی که در آن برای غذا یا سرگرمی کسی پول می دهید
رفتار کردن یا فکر کردن به کسی یا چیزی به شیوه ای خاص
برخورد با چیزی به روشی خاص
to put a special substance on something or put it through a special process in order to protect it clean it or make it safe
گذاشتن ماده ای خاص بر روی چیزی یا قرار دادن آن در فرآیند خاصی به منظور محافظت از آن، تمیز کردن یا ایمن کردن آن
بیایید همه به یک فیلم برویم - شیرینی من.
در مناطق دورافتاده، مطمئن شوید که آب آشامیدنی شما تصفیه شده است.
یعنی با بیننده محترمانه رفتار کنیم.
پلیس می گوید مرگ او مشکوک تلقی می شود.
با مردم با احترام رفتار کنیم
با مردم با احتیاط / سوء ظن / با وقار رفتار کنید
با کیبورد خود با احتیاط رفتار کنید و باید سال ها دوام بیاورد.
با همه کاندیداها بدون در نظر گرفتن سن یکسان رفتار خواهد شد.
آنها با حیوانات خود بسیار بد رفتار می کنند.
She felt unfairly treated.
او احساس کرد که با او ناعادلانه رفتار شده است.
پدر و مادرم هنوز مثل یک بچه با من رفتار می کنند.
در آزادی از زندان با او به عنوان یک قهرمان رفتار می کردند.
طوری با او رفتار می کنند که انگار حتی آنجا نیست.
تصمیم گرفتم اظهارات او را به عنوان یک شوخی تلقی کنم.
این سؤال در فصل بعدی با جزئیات بیشتری بررسی می شود.
در واقع با این اتهامات بسیار جدی برخورد می شود.
تمام موارد مربوط به کودکان به عنوان فوریت تلقی می شود.
او برای سکته خورشیدی تحت درمان قرار گرفت.
دانش آموزان درگیر به دلیل آسیب دیدگی سر تحت درمان قرار گرفتند.
این کلینیک چندین هزار بیمار را به صورت رایگان درمان کرده است.
او در بیمارستان تحت درمان قرار گرفت.
He was treated for depression with medication prescribed by his doctor.
او برای افسردگی با داروهای تجویز شده توسط پزشک معالجه شد.
برای درمان یک بیماری/یک بیماری/سرطان
این بیمارستان در سال گذشته 40 مورد مالاریا را درمان کرد.
آنتی بیوتیک ها برای درمان عفونت های باکتریایی استفاده می شوند.
این بیماری معمولاً با داروها و رژیم غذایی سخت درمان می شود.
برای درمان محصولات با حشره کش
چوب درمان شده با نگهدارنده
ناهار از او پذیرایی کرد.
نگران هزینه نباشید - من شما را درمان می کنم.
من قصد دارم خودم را با یک جفت کفش جدید پذیرایی کنم.
آنها با کارگران خود مانند خاک رفتار می کنند.
والدین هنوز تمایل دارند با پسرها متفاوت از دختران رفتار کنند.
او مقصر است و باید با او برخورد شود.
شما باید با مردم با احترام بیشتری رفتار کنید.
زخم
صدمه
harm
زخمی کردن
injure
غیر فعال کردن
disable
ناتوان کردن
incapacitate
اصابت
در معرض گذاشتن
ملتهب کردن
inflame
تشدید کند
exacerbate
تشدید - مشدد
aggravate
بازگشایی
reopen
بدترش کن
make worse
خدشه دار کردن
impair
کبودی
bruise
خونین
bloody
مثله کردن
mutilate
معلول کردن
maim
فلج کردن
cripple
خرد کردن
mangle
خمیر
crush
مخدوش کردن
batter
خراب کردن
disfigure
خسارت
deface
عذاب
زنگ تفريح
torment
نیش
شکنجه
sting
جای زخم
torture
scar