viewer

base info - اطلاعات اولیه

viewer - بیننده

noun - اسم

/ˈvjuːər/

UK :

/ˈvjuːə(r)/

US :

family - خانواده
view
چشم انداز
overview
بررسی اجمالی
preview
پیش نمایش
review
مرور
reviewer
بازبین
google image
نتیجه جستجوی لغت [viewer] در گوگل
description - توضیح

  • کسی که تلویزیون تماشا می کند


  • کسی که به چیزی نگاه می کند

  • a small box with a light in it used to look at slides (=colour photographs on special film)


    یک جعبه کوچک با نور در آن برای نگاه کردن به اسلایدها (=عکس های رنگی روی فیلم خاص)


  • کسی که چیزی به خصوص تلویزیون تماشا می کند

  • a device for looking at slides (= photographs on small pieces of film)


    وسیله ای برای تماشای اسلایدها (= عکس روی تکه های کوچک فیلم)

  • someone who watches a particular TV broadcast or series of broadcasts, esp. regularly


    کسی که یک برنامه تلویزیونی خاص یا مجموعه ای از برنامه های پخش را تماشا می کند، به ویژه. به طور منظم

  • someone who watches a television programme


    کسی که یک برنامه تلویزیونی را تماشا می کند


  • قطعه ای از تجهیزات یا نرم افزاری که به شما امکان می دهد به تصاویر نگاه کنید

  • Some shows are cancelled before they get a chance to attract any viewers.


    برخی از نمایش ها قبل از اینکه فرصتی برای جذب بیننده پیدا کنند، لغو می شوند.

  • But it also means more ad clutter for the average viewer.


    اما این به معنای شلوغی تبلیغات بیشتر برای بیننده معمولی است.

  • The Government said it would widen choice for viewers and listeners, safeguard quality programming and bring greater competition and efficiency.


    دولت گفت که انتخاب بینندگان و شنوندگان را گسترده تر می کند، از کیفیت برنامه ها محافظت می کند و رقابت و کارایی بیشتری را به ارمغان می آورد.

  • Both had poor ratings in a crowded marketplace, with almost two dozen syndicated talk shows scrapping for viewers every day.


    هر دو در یک بازار شلوغ رتبه‌بندی ضعیفی داشتند، با تقریباً دوجین برنامه گفتگوی سندیکایی که هر روز برای بینندگان حذف می‌شد.

  • More than 15 million viewers now own a zapper.


    اکنون بیش از 15 میلیون بیننده صاحب یک zapper هستند.

  • The concert was seen by 500 million viewers around the world.


    این کنسرت توسط 500 میلیون بیننده در سراسر جهان دیده شد.

  • It's local news attracts more viewers than any other region.


    این اخبار محلی بیش از هر منطقه دیگری بینندگان را جذب می کند.

  • Ulene is still surprised by the eagerness of viewers.


    اولن هنوز از اشتیاق بینندگان شگفت زده است.

  • The networks have lost a substantial number of viewers to cable and video rentals.


    این شبکه ها تعداد قابل توجهی از بینندگان را به دلیل اجاره کابل و ویدیو از دست داده اند.

  • Millions of television viewers tuned in to the president's speech.


    میلیون‌ها بیننده تلویزیونی با سخنرانی رئیس‌جمهور همراه شدند.

  • He had this intuitive sense of what the viewer wanted.


    او این حس شهودی را از آنچه بیننده می خواست داشت.

  • The network is trying to attract younger viewers.


    این شبکه در تلاش است بینندگان جوان را جذب کند.

  • a programme that appeals to younger viewers


    برنامه ای که برای بینندگان جوان تر جذابیت دارد

example - مثال
  • The programme attracted millions of viewers.


    این برنامه میلیون ها بیننده را جذب کرد.

  • British television viewers saw him this week in a BBC documentary.


    بینندگان تلویزیون بریتانیایی او را این هفته در یک مستند بی بی سی دیدند.

  • The average American TV viewer spends five hours a day watching the small screen.


    یک بیننده تلویزیونی آمریکایی به طور متوسط ​​پنج ساعت در روز را صرف تماشای صفحه نمایش کوچک می کند.

  • an attempt to attract younger viewers


    تلاشی برای جذب بینندگان جوانتر

  • Her performance has grabbed the attention of 100 million YouTube viewers.


    اجرای او توجه 100 میلیون بیننده یوتیوب را به خود جلب کرده است.


  • بیننده ثابت برنامه

  • Some of her art is intended to shock the viewer.


    برخی از هنرهای او قصد دارد بیننده را شوکه کند.

  • Many informed viewers of the current political scene are becoming critical of the government.


    بسیاری از بینندگان آگاه صحنه سیاسی کنونی در حال تبدیل شدن به انتقاد از دولت هستند.

  • BBC viewers saw the prime minister lose his cool on last night's ‘Question Time’.


    بینندگان بی‌بی‌سی دیدند که نخست‌وزیر خونسردی خود را در «زمان سؤال» شب گذشته از دست داد.

  • Hundreds of viewers called in to complain after the show.


    صدها بیننده بعد از نمایش برای شکایت تماس گرفتند.

  • It is estimated that four million viewers watched the programme.


    تخمین زده می شود که چهار میلیون بیننده این برنامه را تماشا کرده اند.

  • Many producers have a low opinion of the average viewer's intelligence.


    بسیاری از تهیه کنندگان نظر کمی نسبت به هوش بینندگان متوسط ​​دارند.

  • More than six million viewers tuned in to see the game.


    بیش از شش میلیون بیننده برای دیدن این بازی کوک شدند.

  • Most cable viewers have a few channels that they watch regularly.


    اکثر بینندگان کابلی چند کانالی دارند که به طور مرتب آنها را تماشا می کنند.

  • TV viewers saw the giant funnel of a tornado speeding across the fields.


    بینندگان تلویزیون قیف غول پیکر یک گردباد را دیدند که با سرعت در میان مزارع در حال حرکت بود.

  • The announcer informed viewers that programmes would be running late.


    گوینده به بینندگان اطلاع داد که برنامه ها دیر اجرا می شود.

  • The announcer informed viewers that the game had been postponed.


    گوینده به بینندگان اطلاع داد که بازی به تعویق افتاده است.


  • خبر عصر تغییر چهره جدی خود در تلاش برای جذب بینندگان بیشتر است.

  • The first series is probably the one best remembered by fans and casual viewers alike.


    سری اول احتمالاً بهترین سریالی است که طرفداران و بینندگان معمولی آن را به یاد می آورند.

  • The new sitcom has been a big hit with viewers.


    کمدی جدید با استقبال تماشاگران روبرو شده است.

  • The presenter's style may alienate some viewers.


    سبک مجری ممکن است برخی بینندگان را از خود دور کند.

  • Viewers can vote for their favourite/​favorite performer.


    بینندگان می توانند به اجرا کننده مورد علاقه/مورد علاقه خود رای دهند.

  • We want to present viewers with something they haven't seen before.


    ما می خواهیم چیزی را به بینندگان ارائه دهیم که قبلاً ندیده اند.

  • While fewer people are attending football matches, armchair viewers are growing in number.


    در حالی که افراد کمتری در مسابقات فوتبال شرکت می‌کنند، تعداد تماشاگران صندلی در حال افزایش است.


  • یک سریال درام جدید و مهم که به نظر می رسد بینندگان تلویزیون را شوکه کند

  • attempts to lure younger viewers to the channel


    تلاش برای جذب بینندگان جوان تر به کانال

  • Millions of viewers will be glued to their sets for this match.


    میلیون ها بیننده برای این مسابقه به مجموعه های خود می چسبند.

  • Millions of viewers watch the Super Bowl on TV every year.


    میلیون ها بیننده هر سال Super Bowl را از تلویزیون تماشا می کنند.

  • The ads were designed to appeal to viewers of home improvement shows.


    این تبلیغات به گونه ای طراحی شده اند که بینندگان نمایش های بهبود خانه را به خود جلب کنند.

  • The first episode attracted almost 20 million viewers.


    قسمت اول تقریبا 20 میلیون بیننده جذب کرد.

  • television/TV viewers


    بینندگان تلویزیون/تلویزیون

synonyms - مترادف

  • مشاهده کننده

  • onlooker


    تماشاگر

  • spectator


    ناظر

  • watcher


    حضار


  • مخاطب

  • beholder


    تماشاچی

  • bystander


    شاهد عینی

  • eyewitness


    شاهد

  • looker-on


    جمعیت


  • گاوکر


  • نگاه کردن

  • gawker


    رابرنکر

  • ogler


    غیب گو

  • rubbernecker


    شهادت دهنده

  • seer


    عضو مخاطب

  • testifier


    یکی از مخاطبان


  • گردن لاستیکی


  • گردشگر

  • rubberneck


    رهگذر

  • sightseer


    روی دیوار پرواز کن

  • passer-by


    غیر شرکت کننده


  • نگاه کننده

  • non-participant


    بازتر

  • looker


    جاسوسی

  • gaper


    پاسور

  • spy


    عابر پیاده

  • gazer


    مراقب باش

  • passer


    شاهد گوش

  • pedestrian


  • lookout


  • earwitness


antonyms - متضاد

  • شرکت کننده

  • contributor


    مشارکت کننده


  • مهمانی - جشن

  • partaker


    شریک کننده


  • بازیکن

  • contestant


  • participator


لغت پیشنهادی

erred

لغت پیشنهادی

whim

لغت پیشنهادی

quilting