episode

base info - اطلاعات اولیه

episode - قسمت

noun - اسم

/ˈepɪsəʊd/

UK :

/ˈepɪsəʊd/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [episode] در گوگل
description - توضیح

  • یک رویداد یا یک دوره زمانی کوتاه که در طی آن چیزی اتفاق می افتد


  • یک برنامه تلویزیونی یا رادیویی که یکی از مجموعه برنامه هایی است که هر هفته همان داستان را ادامه می دهد

  • a single event or group of related events


    یک رویداد واحد یا گروهی از رویدادهای مرتبط


  • یک دوره کوتاه ناگهانی که در آن شخصی از عوارض یک بیماری جسمی یا روانی رنج می برد

  • one of the single parts into which a story is divided, especially when it is broadcast on the television or radio


    یکی از بخش‌هایی است که یک داستان به آن تقسیم می‌شود، مخصوصاً وقتی از تلویزیون یا رادیو پخش می‌شود

  • An episode is a series of actions or events that take place at one time in a work of literature.


    اپیزود مجموعه ای از اعمال یا رویدادهایی است که در یک زمان در یک اثر ادبی رخ می دهد.


  • اپیزود نیز یکی از قسمت های برنامه تلویزیونی یا رادیویی است که به صورت سریال در یک بازه زمانی پخش می شود.

  • I've never even seen an episode of Star Trek.


    من حتی یک قسمت از Star Trek را ندیده ام.

  • That was one of the best episodes - I wish I'd got it on tape.


    این یکی از بهترین قسمت ها بود - ای کاش آن را روی نوار می گذاشتم.

  • The basic plan provides for two classroom periods to be spent on each episode.


    طرح اولیه دو دوره کلاسی را برای هر قسمت در نظر می‌گیرد.

  • The final episode will be broadcast next week.


    قسمت آخر هفته آینده پخش خواهد شد.

  • In the first episode the islanders interview prospective families.


    در قسمت اول، ساکنان جزیره با خانواده‌های احتمالی مصاحبه می‌کنند.

  • Ernie directed all 12 of the half-hour episodes for television.


    ارنی تمام 12 قسمت نیم ساعته را برای تلویزیون کارگردانی کرد.

  • Hourly frequency and mean duration of reflux episodes in the upright and supine period were also calculated in each patient.


    فراوانی ساعتی و میانگین طول دوره رفلاکس در دوره ایستاده و خوابیده نیز در هر بیمار محاسبه شد.

  • Brad Pitt made a guest appearance on last week's episode.


    برد پیت به عنوان مهمان در قسمت هفته گذشته حضور پیدا کرد.

  • You can still see episodes of this at the Museum of Radio and Television.


    هنوز هم می توانید قسمت هایی از این را در موزه رادیو و تلویزیون ببینید.

  • This patient had experienced several episodes of palpitations although she was otherwise well.


    این بیمار چندین دوره تپش قلب را تجربه کرده بود، اگرچه حالش خوب بود.

  • Susan has had several episodes of depression lately.


    سوزان اخیراً چندین دوره افسردگی داشته است.

  • However this episode constitutes a reminder of its pitfalls.


    با این حال، این قسمت یادآوری از مشکلات آن است.

  • This episode has seemed strange to Sinologists, and all the more interesting for that.


    این اپیزود برای سینولوژیست ها عجیب به نظر می رسید و از این جهت جالب تر.

example - مثال
  • The next episode has not yet been filmed.


    قسمت بعدی هنوز فیلمبرداری نشده است.

  • I watched a few episodes of seasons one and two.


    من چند قسمت از فصل یک و دو را دیدم.

  • The soap opera is ending after 175 episodes.


    این سریال پس از 175 قسمت به پایان می رسد.


  • من فقط قسمت اول سریال رو دیدم

  • It happened in the final episode of ‘Star Trek’.


    این اتفاق در قسمت پایانی «پیشتازان فضا» رخ داد.

  • I'd like to try and forget the whole episode.


    من دوست دارم سعی کنم کل قسمت را فراموش کنم.

  • One of the funniest episodes in the book occurs in Chapter 6.


    یکی از خنده دارترین قسمت های کتاب در فصل 6 رخ می دهد.

  • It was an episode in his life that he was not proud of.


    این یک قسمت از زندگی او بود که به آن افتخار نمی کرد.

  • an acute episode of pneumonia


    یک دوره حاد ذات الریه

  • All the patients had episodes of unexplained fever.


    همه بیماران تب های غیر قابل توضیحی داشتند.

  • His former wife suffered with depressive episodes.


    همسر سابق او با اپیزودهای افسردگی رنج می برد.

  • He says he just wants to forget the whole unfortunate episode.


    او می گوید که فقط می خواهد کل قسمت ناگوار را فراموش کند.

  • I still remember that episode from my childhood.


    هنوز آن قسمت را از دوران کودکی به یاد دارم.


  • یک اپیزود فوق العاده در تاریخ آمریکا

  • during a brief episode of socialist rule


    در یک دوره کوتاه از حکومت سوسیالیستی

  • It turned out to be one of the funniest episodes in the novel.


    این یکی از خنده دارترین قسمت های رمان بود.

  • They were admitted to hospital after experiencing episodes of breathlessness.


    آنها پس از تجربه اپیزودهای تنگی نفس در بیمارستان بستری شدند.

  • In his twenties he had a psychotic episode.


    در بیست سالگی یک قسمت روان پریشی داشت.

  • I've suffered badly with social anxiety but it's been over 100 days since my last episode.


    من به شدت از اضطراب اجتماعی رنج برده ام اما از آخرین قسمت من بیش از 100 روز می گذرد.

  • This latest episode in the fraud scandal has shocked a lot of people.


    این آخرین قسمت از رسوایی کلاهبرداری بسیاری از مردم را شوکه کرده است.

  • The drugs, the divorce and the depression - it's an episode in his life that he wants to forget.


    داروها، طلاق و افسردگی - این قسمتی از زندگی اوست که می خواهد فراموش کند.

  • I had an episode of severe chest pain.


    من یک دوره درد شدید قفسه سینه داشتم.

  • The fainting episode was caused by heat.


    قسمت غش در اثر گرما ایجاد شد.

  • He still has therapy for his PTSD and not long ago he had an episode.


    او هنوز درمان PTSD خود را دارد و چندی پیش، او یک قسمت داشت.

  • That was an episode in my life that I’d like to forget.


    این قسمتی از زندگی من بود که دوست داشتم فراموشش کنم.

synonyms - مترادف

  • صحنه

  • act


    عمل کنید

  • instalmentUK


    قسط انگلستان


  • بخش


  • فصل


  • گذر


  • تقسیم


  • جزء


  • programUS


  • programmeUK

  • programUS


    نشان می دهد

  • programmeUK


    زیر بخش


  • وب سایت


  • قسط ایالات متحده

  • subsection


    بیت

  • webisode


    استخراج کردن

  • installmentUS


    جلد

  • bit


    گزیده

  • extract


    ارائه


  • پخش

  • excerpt


    تولید


  • انتقال

  • broadcast


    موضوع


  • پخش تلویزیونی

  • transmission


    کارایی


  • نسخه

  • telecast


    قطعه


  • کلیپ



  • clip


antonyms - متضاد

  • کل

  • entirety


    تمامیت


  • وسعت

لغت پیشنهادی

alleging

لغت پیشنهادی

bastard

لغت پیشنهادی

skin