episode
episode - قسمت
noun - اسم
UK :
US :
یک رویداد یا یک دوره زمانی کوتاه که در طی آن چیزی اتفاق می افتد
a television or radio programme that is one of a series of programmes in which the same story is continued each week
یک برنامه تلویزیونی یا رادیویی که یکی از مجموعه برنامه هایی است که هر هفته همان داستان را ادامه می دهد
یک رویداد واحد یا گروهی از رویدادهای مرتبط
یک دوره کوتاه ناگهانی که در آن شخصی از عوارض یک بیماری جسمی یا روانی رنج می برد
one of the single parts into which a story is divided, especially when it is broadcast on the television or radio
یکی از بخشهایی است که یک داستان به آن تقسیم میشود، مخصوصاً وقتی از تلویزیون یا رادیو پخش میشود
اپیزود مجموعه ای از اعمال یا رویدادهایی است که در یک زمان در یک اثر ادبی رخ می دهد.
An episode is also one of the parts of a television or radio program that is given as a series over a period of time.
اپیزود نیز یکی از قسمت های برنامه تلویزیونی یا رادیویی است که به صورت سریال در یک بازه زمانی پخش می شود.
من حتی یک قسمت از Star Trek را ندیده ام.
این یکی از بهترین قسمت ها بود - ای کاش آن را روی نوار می گذاشتم.
طرح اولیه دو دوره کلاسی را برای هر قسمت در نظر میگیرد.
قسمت آخر هفته آینده پخش خواهد شد.
در قسمت اول، ساکنان جزیره با خانوادههای احتمالی مصاحبه میکنند.
ارنی تمام 12 قسمت نیم ساعته را برای تلویزیون کارگردانی کرد.
Hourly frequency and mean duration of reflux episodes in the upright and supine period were also calculated in each patient.
فراوانی ساعتی و میانگین طول دوره رفلاکس در دوره ایستاده و خوابیده نیز در هر بیمار محاسبه شد.
Brad Pitt made a guest appearance on last week's episode.
برد پیت به عنوان مهمان در قسمت هفته گذشته حضور پیدا کرد.
هنوز هم می توانید قسمت هایی از این را در موزه رادیو و تلویزیون ببینید.
این بیمار چندین دوره تپش قلب را تجربه کرده بود، اگرچه حالش خوب بود.
Susan has had several episodes of depression lately.
سوزان اخیراً چندین دوره افسردگی داشته است.
با این حال، این قسمت یادآوری از مشکلات آن است.
این اپیزود برای سینولوژیست ها عجیب به نظر می رسید و از این جهت جالب تر.
قسمت بعدی هنوز فیلمبرداری نشده است.
من چند قسمت از فصل یک و دو را دیدم.
این سریال پس از 175 قسمت به پایان می رسد.
من فقط قسمت اول سریال رو دیدم
این اتفاق در قسمت پایانی «پیشتازان فضا» رخ داد.
من دوست دارم سعی کنم کل قسمت را فراموش کنم.
یکی از خنده دارترین قسمت های کتاب در فصل 6 رخ می دهد.
این یک قسمت از زندگی او بود که به آن افتخار نمی کرد.
یک دوره حاد ذات الریه
همه بیماران تب های غیر قابل توضیحی داشتند.
همسر سابق او با اپیزودهای افسردگی رنج می برد.
او می گوید که فقط می خواهد کل قسمت ناگوار را فراموش کند.
هنوز آن قسمت را از دوران کودکی به یاد دارم.
an extraordinary episode in American history
یک اپیزود فوق العاده در تاریخ آمریکا
در یک دوره کوتاه از حکومت سوسیالیستی
این یکی از خنده دارترین قسمت های رمان بود.
آنها پس از تجربه اپیزودهای تنگی نفس در بیمارستان بستری شدند.
در بیست سالگی یک قسمت روان پریشی داشت.
من به شدت از اضطراب اجتماعی رنج برده ام اما از آخرین قسمت من بیش از 100 روز می گذرد.
این آخرین قسمت از رسوایی کلاهبرداری بسیاری از مردم را شوکه کرده است.
داروها، طلاق و افسردگی - این قسمتی از زندگی اوست که می خواهد فراموش کند.
من یک دوره درد شدید قفسه سینه داشتم.
قسمت غش در اثر گرما ایجاد شد.
او هنوز درمان PTSD خود را دارد و چندی پیش، او یک قسمت داشت.
این قسمتی از زندگی من بود که دوست داشتم فراموشش کنم.
صحنه
عمل کنید
instalmentUK
قسط انگلستان
بخش
فصل
گذر
تقسیم
جزء
programUS
programmeUK
programUS
نشان می دهد
programmeUK
زیر بخش
وب سایت
قسط ایالات متحده
subsection
بیت
webisode
استخراج کردن
installmentUS
جلد
گزیده
extract
ارائه
پخش
excerpt
تولید
انتقال
broadcast
موضوع
پخش تلویزیونی
transmission
کارایی
نسخه
telecast
قطعه
کلیپ
clip