radio
radio - رادیو
noun - اسم
UK :
US :
a piece of electronic equipment which you use to listen to programmes that are broadcast, such as music and news
قطعه ای از تجهیزات الکترونیکی که برای گوش دادن به برنامه های پخش شده مانند موسیقی و اخبار استفاده می کنید
برنامه هایی که از رادیو پخش می شود
a piece of electronic equipment for example on a plane or ship which can send and receive spoken messages
یک قطعه از تجهیزات الکترونیکی، به عنوان مثال در هواپیما یا کشتی، که می تواند پیام های گفتاری ارسال و دریافت کند
هنگامی که پیام ها به این روش ارسال یا دریافت می شوند
برای ارسال پیام با استفاده از رادیو
using radio waves
با استفاده از امواج رادیویی
قطعه ای از تجهیزات الکترونیکی که برای گوش دادن به برنامه های رادیویی استفاده می شود
برنامه هایی که هنگام گوش دادن به رادیو می شنوید
سیستم یا کار پخش برنامه های صوتی برای گوش دادن عموم
a piece of electronic equipment that can send and receive spoken messages or signals, or the messages or signals that are sent or received
قطعه ای از تجهیزات الکترونیکی که می تواند پیام ها یا سیگنال های گفتاری یا پیام ها یا سیگنال های ارسال یا دریافت شده را ارسال و دریافت کند.
ارسال پیام به کسی از طریق رادیو
a device for receiving, and sometimes broadcasting, sound messages, or the receiving or sending of sound messages
دستگاهی برای دریافت، و گاهی اوقات پخش، پیام های صوتی، یا دریافت یا ارسال پیام های صوتی
رادیو همچنین کار پخش برنامه های صوتی برای گوش دادن عموم است.
امواج رادیویی امواج انرژی با طول معینی هستند که در پخش رادیویی استفاده می شوند.
آیا در ماشین خود رادیو دارید؟
However there are some occasions when sending a photograph to a radio station is not such a bad idea.
با این حال، مواردی وجود دارد که ارسال عکس به ایستگاه رادیویی چندان ایده بدی نیست.
یک شخصیت رادیویی
قصرهای جین بیرون هستند، برنجی جلا داده شده، رادیوهای پر صدا و کلاه های اوج، و آنها اهمیتی نمی دهند.
ماکسول، مجری یک ساعت انجیل آخر هفته در ایستگاه رادیویی کامپتون، خوشحال بود.
مدن یک برنامه رادیویی روزانه در KSFO دارد.
داستان مخصوص رادیو نوشته شده است.
ما ارتباط رادیویی را از دست داده ایم.
برنامه 15 دقیقه ای رادیویی فوق العاده قدیمی است.
من می خواهم یک رادیو جدید برای ماشین بخرم.
ما استفاده بیشتر از رادیو را در جهت منافع عمومی تشویق می کنیم.
راش لیمبو یکی از بزرگترین نام ها در رادیو گفتگو است.
Here you simply ensure that the mechanical linkage will give more than sufficient control and then adjust the radio transmitter in suit.
در اینجا شما به سادگی اطمینان حاصل می کنید که اتصال مکانیکی بیش از حد کافی کنترل می کند و سپس فرستنده رادیویی را در کت و شلوار تنظیم می کنید.
من بارها آن آهنگ را از رادیو شنیده ام، اما نمی توانم فکر کنم اسم آن چیست.
عصرها معمولا تلویزیون تماشا می کنم یا به رادیو گوش می دهم.
They also found a piece of paper with the radio frequencies used by police locally and nationally, said Mr Cornwall.
آقای کورنوال گفت، آنها همچنین یک تکه کاغذ با فرکانس های رادیویی مورد استفاده پلیس محلی و ملی پیدا کردند.
برخلاف رادیو، لنگر/خوانندگان مجبور نیستند با اتاق کنترل در تماس چشمی باشند.
نمایشنامه مخصوص رادیو نوشته شده است.
در راه سرکار به رادیو گوش می دهم.
این مصاحبه از رادیو و تلویزیون پخش شد.
مصاحبه با او را از رادیو شنیدید؟
رادیو ملی
یک برنامه رادیویی/نمایش/پخش/مصاحبه
یک ایستگاه/شبکه رادیویی
یک مجری رادیویی
FM/commercial radio
رادیو FM/تجاری
digital/satellite radio
رادیو دیجیتال/ماهواره
برای روشن/خاموش کردن رادیو
برای روشن بودن رادیو
یک رادیو ماشین
رادیو او به طور دائم روی Heart FM تنظیم شده است.
او نتوانست از طریق رادیو با بلیک تماس بگیرد.
برای حفظ تماس رادیویی
radio frequencies/signals/communications/waves
فرکانس های رادیویی/سیگنال ها/ارتباطات/امواج
شنیدن پچ پچ های رادیویی از کشتی ها بسیار جذاب بود.
این پیام از طریق رادیو ارسال شد.
نیروها در حین حرکت در موقعیت، سکوت شدید رادیویی را حفظ کردند.
آنها هشدار تندباد را از طریق رادیو کشتی شنیدند.
شرکت هواپیمایی از طریق رادیو خود نتوانست به هواپیما برسد.
فراخوان هایی برای رادیو تاکسی برای اتصال رانندگان قطار و جعبه های سیگنال وجود داشت.
او در حالی که پنجره هایش باز بود و صدای رادیو بلند می شد رانندگی کرد.
رادیو اعلام کرد که رئیس جمهور ترور شده است.
این آهنگ در حال حاضر در حال پخش سنگین رادیویی است.
بزرگترین پخش کننده رادیویی در ایالات متحده
رادیو را روشن کردم.
دیشب یک برنامه خوب از رادیو شنیدم.
من زیاد رادیو گوش نمی کنم.
یک ایستگاه رادیویی محلی
transistor
ترانزیستور
receiver
گیرنده
transmission
انتقال
Marconi
مارکونی
radiotelegraph
رادیو تلگراف
radiotelegraphy
رادیوتلگرافی
radiotelephone
تلفن رادیویی
telegraphy
تلگراف
telephony
تلفن
Walkman
واکمن
wireless
بي سيم
CB
CB
radionics
رادیونیک ها
radiotelephonics
رادیوتلفونیک
shortwave
موج کوتاه
tuner
تیونر
hi-fi
سلام فای
مجموعه رادیویی
AM-FM
AM-FM
citizens' band
باند شهروندان
shortwave radio
رادیو موج کوتاه
CB radio
رادیو CB
اذعان
پاسخ
دريافت كردن
پاسخ دادن
برگشت
retort
دوباره ملحق شوید
پیشخوان
rejoin
تلافی کردن
واکنش نشان دهند
riposte
متقابل کردن
retaliate
بازخورد
اکو
reciprocate
پس گفتن
feedback
به عقب پرتاب کن
echo
به عقب پرت کن
backtalk
در جواب بگو
hurl back
جواب دادن
fling back
طعمه را بگیر
به طعمه برخاست
جواب بده
به اندازه کسی که می گیرد، بده
