radio

base info - اطلاعات اولیه

radio - رادیو

noun - اسم

/ˈreɪdiəʊ/

UK :

/ˈreɪdiəʊ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [radio] در گوگل
description - توضیح

  • قطعه ای از تجهیزات الکترونیکی که برای گوش دادن به برنامه های پخش شده مانند موسیقی و اخبار استفاده می کنید

  • programmes that are broadcast on the radio


    برنامه هایی که از رادیو پخش می شود


  • یک قطعه از تجهیزات الکترونیکی، به عنوان مثال در هواپیما یا کشتی، که می تواند پیام های گفتاری ارسال و دریافت کند

  • when messages are sent or received in this way


    هنگامی که پیام ها به این روش ارسال یا دریافت می شوند


  • برای ارسال پیام با استفاده از رادیو

  • using radio waves


    با استفاده از امواج رادیویی

  • a piece of electronic equipment used for listening to radio broadcasts


    قطعه ای از تجهیزات الکترونیکی که برای گوش دادن به برنامه های رادیویی استفاده می شود


  • برنامه هایی که هنگام گوش دادن به رادیو می شنوید

  • the system or work of broadcasting sound programmes for the public to listen to


    سیستم یا کار پخش برنامه های صوتی برای گوش دادن عموم

  • a piece of electronic equipment that can send and receive spoken messages or signals, or the messages or signals that are sent or received


    قطعه ای از تجهیزات الکترونیکی که می تواند پیام ها یا سیگنال های گفتاری یا پیام ها یا سیگنال های ارسال یا دریافت شده را ارسال و دریافت کند.


  • ارسال پیام به کسی از طریق رادیو

  • a device for receiving, and sometimes broadcasting, sound messages, or the receiving or sending of sound messages


    دستگاهی برای دریافت، و گاهی اوقات پخش، پیام های صوتی، یا دریافت یا ارسال پیام های صوتی

  • Radio is also the work of broadcasting sound programs for the public to listen to.


    رادیو همچنین کار پخش برنامه های صوتی برای گوش دادن عموم است.

  • Radio waves are the energy waves of a certain length that are used in radio broadcasts.


    امواج رادیویی امواج انرژی با طول معینی هستند که در پخش رادیویی استفاده می شوند.


  • آیا در ماشین خود رادیو دارید؟

  • However there are some occasions when sending a photograph to a radio station is not such a bad idea.


    با این حال، مواردی وجود دارد که ارسال عکس به ایستگاه رادیویی چندان ایده بدی نیست.


  • یک شخصیت رادیویی

  • The gin palaces are out polished brass, blaring radios and peaked hats, and they don't care.


    قصرهای جین بیرون هستند، برنجی جلا داده شده، رادیوهای پر صدا و کلاه های اوج، و آنها اهمیتی نمی دهند.

  • Maxwell, host of a weekend gospel hour on a Compton radio station was jubilant.


    ماکسول، مجری یک ساعت انجیل آخر هفته در ایستگاه رادیویی کامپتون، خوشحال بود.

  • Madden has a daily radio show on KSFO.


    مدن یک برنامه رادیویی روزانه در KSFO دارد.

  • The story was written specially for radio.


    داستان مخصوص رادیو نوشته شده است.

  • We've lost radio contact.


    ما ارتباط رادیویی را از دست داده ایم.

  • The 15-minute radio program is wonderfully old-fashioned.


    برنامه 15 دقیقه ای رادیویی فوق العاده قدیمی است.

  • I'm going to buy a new radio for the car.


    من می خواهم یک رادیو جدید برای ماشین بخرم.


  • ما استفاده بیشتر از رادیو را در جهت منافع عمومی تشویق می کنیم.

  • Rush Limbaugh is one of the biggest names in talk radio.


    راش لیمبو یکی از بزرگترین نام ها در رادیو گفتگو است.

  • Here you simply ensure that the mechanical linkage will give more than sufficient control and then adjust the radio transmitter in suit.


    در اینجا شما به سادگی اطمینان حاصل می کنید که اتصال مکانیکی بیش از حد کافی کنترل می کند و سپس فرستنده رادیویی را در کت و شلوار تنظیم می کنید.

  • I've often heard that song on the radio but I can't think what it's called.


    من بارها آن آهنگ را از رادیو شنیده ام، اما نمی توانم فکر کنم اسم آن چیست.


  • عصرها معمولا تلویزیون تماشا می کنم یا به رادیو گوش می دهم.

  • They also found a piece of paper with the radio frequencies used by police locally and nationally, said Mr Cornwall.


    آقای کورنوال گفت، آنها همچنین یک تکه کاغذ با فرکانس های رادیویی مورد استفاده پلیس محلی و ملی پیدا کردند.

  • Unlike radio the anchor / readers do not have to be in eye contact with the control room.


    برخلاف رادیو، لنگر/خوانندگان مجبور نیستند با اتاق کنترل در تماس چشمی باشند.

example - مثال
  • The play was written specially for radio.


    نمایشنامه مخصوص رادیو نوشته شده است.


  • در راه سرکار به رادیو گوش می دهم.

  • The interview was broadcast on radio and television.


    این مصاحبه از رادیو و تلویزیون پخش شد.


  • مصاحبه با او را از رادیو شنیدید؟


  • رادیو ملی

  • a radio programme/show/broadcast/interview


    یک برنامه رادیویی/نمایش/پخش/مصاحبه

  • a radio station/network


    یک ایستگاه/شبکه ​​رادیویی


  • یک مجری رادیویی

  • FM/commercial radio


    رادیو FM/تجاری

  • digital/satellite radio


    رادیو دیجیتال/ماهواره

  • to turn the radio on/off


    برای روشن/خاموش کردن رادیو


  • برای روشن بودن رادیو


  • یک رادیو ماشین

  • His radio is permanently tuned to Heart FM.


    رادیو او به طور دائم روی Heart FM تنظیم شده است.

  • He was unable to contact Blake by radio.


    او نتوانست از طریق رادیو با بلیک تماس بگیرد.


  • برای حفظ تماس رادیویی

  • radio frequencies/signals/communications/waves


    فرکانس های رادیویی/سیگنال ها/ارتباطات/امواج

  • It was fascinating to listen to the radio chatter from the ships.


    شنیدن پچ پچ های رادیویی از کشتی ها بسیار جذاب بود.

  • The message was sent by radio.


    این پیام از طریق رادیو ارسال شد.

  • The troops maintained a strict radio silence while they moved into position.


    نیروها در حین حرکت در موقعیت، سکوت شدید رادیویی را حفظ کردند.

  • They heard the gale warning over the ship’s radio.


    آنها هشدار تندباد را از طریق رادیو کشتی شنیدند.


  • شرکت هواپیمایی از طریق رادیو خود نتوانست به هواپیما برسد.

  • There were calls for cab radios to link train drivers and signal boxes.


    فراخوان هایی برای رادیو تاکسی برای اتصال رانندگان قطار و جعبه های سیگنال وجود داشت.

  • He drove along with his windows open and the radio blaring out.


    او در حالی که پنجره هایش باز بود و صدای رادیو بلند می شد رانندگی کرد.

  • The radio announced that the president had been assassinated.


    رادیو اعلام کرد که رئیس جمهور ترور شده است.

  • The song is currently getting heavy radio airplay.


    این آهنگ در حال حاضر در حال پخش سنگین رادیویی است.

  • the largest radio broadcaster in the US


    بزرگترین پخش کننده رادیویی در ایالات متحده

  • I switched on the radio.


    رادیو را روشن کردم.

  • I heard a good programme on the radio last night.


    دیشب یک برنامه خوب از رادیو شنیدم.

  • I don't listen to radio much.


    من زیاد رادیو گوش نمی کنم.


  • یک ایستگاه رادیویی محلی

synonyms - مترادف
  • transistor


    ترانزیستور

  • receiver


    گیرنده

  • transmission


    انتقال

  • Marconi


    مارکونی

  • radiotelegraph


    رادیو تلگراف

  • radiotelegraphy


    رادیوتلگرافی

  • radiotelephone


    تلفن رادیویی

  • telegraphy


    تلگراف

  • telephony


    تلفن

  • Walkman


    واکمن

  • wireless


    بي سيم

  • CB


    CB

  • radionics


    رادیونیک ها

  • radiotelephonics


    رادیوتلفونیک

  • shortwave


    موج کوتاه

  • tuner


    تیونر

  • hi-fi


    سلام فای


  • مجموعه رادیویی

  • AM-FM


    AM-FM

  • citizens' band


    باند شهروندان

  • shortwave radio


    رادیو موج کوتاه

  • CB radio


    رادیو CB

antonyms - متضاد

  • اذعان


  • پاسخ


  • دريافت كردن


  • پاسخ دادن


  • برگشت

  • retort


    دوباره ملحق شوید


  • پیشخوان

  • rejoin


    تلافی کردن


  • واکنش نشان دهند

  • riposte


    متقابل کردن

  • retaliate


    بازخورد


  • اکو

  • reciprocate


    پس گفتن

  • feedback


    به عقب پرتاب کن

  • echo


    به عقب پرت کن

  • backtalk


    در جواب بگو

  • hurl back


    جواب دادن

  • fling back


    طعمه را بگیر


  • به طعمه برخاست


  • جواب بده

  • take the bait


    به اندازه کسی که می گیرد، بده

  • rise to the bait



  • give as good as one gets


لغت پیشنهادی

valleys

لغت پیشنهادی

activist

لغت پیشنهادی

sip