resemble
resemble - شبیه
verb - فعل
UK :
US :
شبیه یا شبیه بودن به کسی یا چیزی
شبیه یا شبیه کسی یا چیزی بودن
شبیه کسی یا چیزی بودن
Gradually it became more institutionalised as something resembling organised diplomatic services emerged.
به تدریج با ظهور چیزی شبیه به خدمات دیپلماتیک سازمان یافته، نهادینه شد.
برای افراد خارجی، حرکات کاتا شبیه یک روال رقص است.
از این نظر، هوشیاری شبیه تنفس، هضم و غیره است.
معتقدان واقعی می گویند این تلاش در بهترین حالت به مدیریت پیشرفته و بخش خصوصی شباهت دارد.
خروجی یک نمودار میله ای بود تا نشان دهد ورودی جدید چقدر شبیه به هر یک از ده نفر است.
کاملاً اولیه، شبیه سر یک گوریل غول پیکر است!
فیلسوف اسکات بوکانان زمانی در گفتگو مشاهده کرد که علم شبیه تئاتر است.
او شباهت زیادی به خواهرش دارد.
بسیاری از هتل ها به یکدیگر شباهت دارند.
این گیاه از نظر ظاهری شبیه علف است.
او خیلی شبیه یکی از دوستان من است.
من هرگز چیزی شبیه به وحشت آن روز ندیده ام.
هیچ کدام به چیزی شبیه موفقیت قبلی خود نرسیدند.
این خانه به گونه ای طراحی شده بود که شبیه یک کلیسا باشد.
گوشت از نظر طعم شبیه مرغ است.
مبارزه برای چیزی شبیه به عدالت
خیلی شبیه مادرت هستی
پس از زلزله، شهر شبیه میدان جنگ شد.
تعدادی از زنان به اندازه کافی به یکدیگر شباهت دارند تا خواهر باشند.
شباهت آشکاری بین این دو نژاد سگ وجود دارد.
آینه
echo
اکو
همخوانی داشتن
دنبال کردن
simulate
شبیه سازی کنید
parallel
موازی
mimic
تقلید کردن
duplicate
تکراری
approximate
تقریبی
دو برابر
شبیه بودن
شبیه بودن به
شبیه
پیروی کردن، شباهت داشتن
شباهت به
smack of
بوی از
correspond to
مرتبط به
یکی را در ذهن خود قرار دهید
خیلی شبیه
دارای نشانه گذاری از
نگاهی به
آدم را به فکر وادار
همان عکس باشد
شبیه به
به ذهن بیاورد
بیا نزدیک
به نظر می رسد
صدا مانند
نشانه هایی از
contradict
تناقض دارند
تضاد
deviate
منحرف شدن
فرق داشتن
مخالف بودن
متفاوت از
اختلاف نظر
سوال
جداگانه، مجزا
اعتراض
رد کردن
diverge
واگرا شدن
کاهش می یابد
تقسیم کردن
مخالفت کنند
مخالف با
contend
مبارزه کردن