decline
decline - کاهش می یابد
verb - فعل
UK :
US :
کاهش کیفیت، کمیت یا اهمیت چیزی
to decrease in quantity or importance
از نظر کمیت یا اهمیت کاهش یابد
to say no politely when someone invites you somewhere offers you something or wants you to do something
مودبانه نه گفتن وقتی کسی شما را به جایی دعوت می کند، چیزی به شما پیشنهاد می دهد یا می خواهد کاری انجام دهید
به تدریج از نظر کیفیت بدتر شود
if a noun, pronoun, or adjective declines, its form changes according to whether it is the subject object etc of a sentence
اگر یک اسم، ضمیر یا صفت کاهش یابد، شکل آن بسته به اینکه فاعل، مفعول و غیره یک جمله باشد تغییر می کند.
اگر یک اسم، ضمیر یا صفت را رد کنید، اشکال مختلفی را نشان می دهید که می تواند داشته باشد
اگر صنعت یا کشوری افول کند، سودآور، مولد، ثروتمند و غیره کمتر می شود
اگر فروش، سود، تولید و غیره کاهش یابد، کاهش می یابد
زمانی که فروش، سود، تولید و غیره کمتر می شود
زمانی که یک صنعت یا کشور کم سود، مولد، ثروتمند و غیره می شود
به تدریج کمتر، بدتر یا پایین تر شود
امتناع کردن
If a noun, pronoun, or adjective declines, it has different forms to show if it is the subject or object etc. of a verb or if it is singular or plural, etc. If you decline such a word you list its various forms
اگر یک اسم، ضمیر یا صفت کاهش یابد، اشکال مختلفی دارد که نشان دهد فاعل یا مفعول و غیره یک فعل است یا مفرد یا جمع و غیره است. اگر چنین کلمه ای را رد کنید، انواع آن را فهرست می کنید. تشکیل می دهد
وقتی چیزی از نظر مقدار، اهمیت، کیفیت یا قدرت کمتر می شود
کاهش در مقدار یا کیفیت؛ کاهش یا تضعیف
امتناع از چیزی
تغییر به مقدار کمتر؛ روند کاهش کیفیت یا قدرت
از نظر ارزش کمتر، بدتر یا کمتر شود
تا سود کمتری داشته باشند یا کمتر تولید کنند
کاهش در ارزش یا مقدار چیزی، برای مثال ارز یا فروش
a situation in which a company country or financial market gradually becomes less valuable makes less profit or produces less
وضعیتی که در آن یک شرکت، کشور یا بازار مالی به تدریج ارزش کمتری پیدا می کند، سود کمتری به دست می آورد یا تولید کمتری می کند
According to the police however there was a decline in the level of violence immediately following the signing of the accord.
به گفته پلیس، با این حال، بلافاصله پس از امضای توافقنامه، میزان خشونت کاهش یافت.
کاهش تقاضای زغال سنگ به نفع صنایع هسته ای یا گاز خواهد بود.
بزرگترین افت آنها تحت مربیگری بری سویتزر در دفاع پاس بوده است.
افول نهایی آن با تغییر نگرش عمومی نسبت به مرگ به وجود آمد.
می توان انتظار کاهش بیشتر در مشاغل خالی را داشت.
The underlying assumption is that gradual hormonal decline is bad because some physical functions decline at the same time.
فرض اساسی این است که کاهش تدریجی هورمونی بد است زیرا برخی از عملکردهای فیزیکی همزمان کاهش می یابد.
واکنش علیه گوتیک علیرغم افول آن ادامه یافت.
صنعت خز در حال حاضر شاهد کاهش عمده در فروش است.
Firms with large debts may not have the financial strength to survive a prolonged sales decline or a recession.
شرکتهایی که بدهیهای بزرگ دارند، ممکن است قدرت مالی لازم برای زنده ماندن از کاهش طولانی مدت فروش یا رکود را نداشته باشند.
بازارهای سهام اروپا نیز افت مشابهی را نشان دادند.
حمایت از حزب همچنان رو به کاهش است.
فروش شیر کامل 4 درصد کاهش یافت.
اهمیت این شهر در قرن نوزدهم کاهش یافت.
کاهش محبوبیت/ارزش/تعداد
Jobs in manufacturing have steadily declined.
مشاغل در بخش تولید به طور پیوسته کاهش یافته است.
به شدت / قابل توجه / چشمگیر کاهش یابد
به سرعت / به طور قابل توجه / قابل توجهی کاهش یابد
سلامتی او شروع به کاهش کرد.
من پیشنهاد دادم که به آنها کمک کنم اما آنها نپذیرفتند.
برای رد پیشنهاد/دعوتنامه
ما مودبانه دعوت او را رد کردیم.
لیوان دوم شراب را رد کرد و تاکسی خواست.
سخنگوی آنها از اظهار نظر در مورد این اتهامات خودداری کرد.
سود امسال 6 درصد کاهش یافت.
اقتصاد در سال های اخیر به شدت کاهش یافته است.
بازار این محصولات به سرعت در حال کاهش است.
تعداد کارکنان تمام وقت از 300 به 50 نفر کاهش یافته است.
اهمیت این بخش از بازار به آرامی کاهش یافته است.
سلامتی او به سرعت رو به زوال بود.
البته بیماران حق دارند از درمان خودداری کنند.
وزیر از مصاحبه خودداری کرد.
من مطلقاً از صحبت کردن در مورد معاملاتم با او یا کسی امتناع می ورزم.
علاقه او به این پروژه پس از مرگ همسرش کاهش یافت.
محبوبیت این حزب در نظرسنجی ها کاهش یافته است.
زمین دور از خانه به شدت کاهش می یابد.
من او را به جلسه دعوت کردم اما نپذیرفت.
او پیشنهاد من را رد کرد.
آنها از اینکه به من بگویند چگونه آدرس من را به دست آورده اند خودداری کردند.
در لاتین ما یاد گرفتیم که چگونه اسم ها را رد کنیم.
سقوط صنعتی
به نظر می رسد آشپزی خانگی رو به کاهش است (= افراد زیادی آن را انجام نمی دهند).
سقوط
descent
نزول
downturn
رکود
deterioration
زوال
diminution
کاهش
slump
نزول کردن
abatement
شیب
رها کردن
فروکش
decrement
پسرفت
dip
تنزل
شیرجه رفتن
ebb
سقوط شدید
lessening
تضعیف شدن
regression
خلع درجه
degradation
رو به کاهش است
dive
غوطه
downfall
رکود اقتصادی
plummet
انقباض
weakening
انحطاط
downgrade
پژمرده شدن
dwindling
استهلاک
plunge
کاهش ارزش
recession
shrinkage
decadence
degeneration
withering
degeneracy
depreciation
devaluation
بالا آمدن
ascent
صعود
افزایش دادن
elevation
ارتفاع
escalation
تشدید
hike
پیاده روی
advancement
پیشرفت
amelioration
بهبود
ascension
معراج
صعودی
ascendance
افزایش
ascending
جهش
enhancement
موج
leap
بالا رفتن
surge
تورم
بهبودی
رو به افزایش
melioration
بزرگنمایی انگلستان
progression
بزرگنمایی ایالات متحده
proliferation
تقویت
rising
پرش
upswing
تعالی
کسب کردن
aggrandisementUK
رشد
aggrandizementUS
boost
exaltation
upsurge