violence
violence - خشونت
noun - اسم
UK :
US :
رفتاری که برای صدمه زدن به دیگران از نظر جسمی انجام می شود
نیروی شدید
روشی عصبانی برای صحبت کردن یا واکنش نشان دادن
اعمال یا کلماتی که برای صدمه زدن به مردم است
اقدامات بسیار زورمندانه ای که با هدف صدمه زدن به مردم یا احتمال ایجاد آسیب انجام می شود
اما در فضای توطئه و خشونت که مشخصه سالهای آخر کودکی او بود، شور و نشاطی نیز وجود داشت.
But there was also an exhilaration in the atmosphere of conspiracy and violence which characterised the last years of his childhood.
شکایت از رابطه جنسی و خشونت در تلویزیون
آمارها نشان می دهد که خشونت مردانه علیه زنان گسترده است.
احتمال دوم این است که استفاده از خشونت به خودی خود یک رفتار تهدیدآمیز است.
این راهپیمایی علیه پلیس نژادپرستانه و خشونت نژادپرستانه بود.
پلیس گفت خشونت در شهر تا شب ادامه دارد.
با خشونت ناگهانی زمزمه کرد: «مرا تنها بگذار.
دادگاه ها به عنوان یک سوپاپ ایمنی عمل می کردند و به عنوان جایگزینی برای خشونت در زمانی که احساسات بالا می رفت عمل می کردند.
در برخی از نقاط شهر، معلمان باید با خشونت در کلاس برخورد کنند.
پلیس فکر نمی کند این قتل یک عمل خشونت آمیز تصادفی بوده است.
وی خشونت معترضان علیه پلیس را محکوم کرد.
خشونت خانگی (= بین اعضای خانواده)
این افراد تحت تهدید دائمی خشونت زندگی می کنند.
Our organization works with victims of violence.
سازمان ما با قربانیان خشونت کار می کند.
چرا آنها همیشه باید به خشونت متوسل شوند؟
شب گذشته خشونت در داخل زندان رخ داد.
درگیری بین پلیس و تظاهرکنندگان آغاز شد.
آیا رابطه جنسی و خشونت در تلویزیون زیاد است؟
خشونت احساسات او را شگفت زده کرد.
خشونت فوران
او به این ایده با خشونت واکنش نشان داد.
این نسخه از نمایشنامه به متن شکسپیر خشونت وارد می کند.
چارلی علیه هر دوی آنها به خشونت تهدید می کرد.
کودکانی که شاهد خشونت بین والدین هستند اغلب دچار مشکلاتی می شوند.
اسباب بازی هایی که خشونت را تمجید می کنند نخرید.
Hatred breeds violence.
نفرت باعث ایجاد خشونت می شود.
او دارای خلق و خوی کوتاه و مستعد طغیان خشونت بود.
علیرغم خشونت های پراکنده، رای گیری تا حد زیادی منظم بود.
این یک مرگ قابل پیش بینی برای مردی بود که زندگی خشونت آمیزی را سپری کرده بود.
نامه هایی در مورد شکایت از خشونت بی رویه در برنامه ریخته شد.
ناظران هشدار داده اند که خشونت ممکن است به درگیری مسلحانه تبدیل شود.
خشونت های سیاسی هفته گذشته 29 نفر را کشت.
او سالها از خشونت و آزار رنج برده بود.
خشونت تلویزیونی سلامت و رفاه جوانان را تهدید می کند.
The demonstration was marred by violence.
این تظاهرات با خشونت همراه بود.
شور و شوق اعتراض به خشونت کشیده شد.
رهبر سابق این گروه تروریستی خواستار پایان دادن به خشونت ها شده است.
دهقانان معتقد بودند که تنها انتخابشان توسل به خشونت است.
The police are bracing themselves for an outbreak of violence.
پلیس خود را برای شیوع خشونت آماده می کند.
در صورت ادامه اعتصاب، نگرانی از خشونت جدید وجود دارد.
brutality
وحشیگری
savagery
وحشی گری
thuggery
اراذل و اوباش
barbarism
بربریت
bloodshed
خونریزی
bloodthirstiness
تشنه خون
cruelty
ظلم
بی نظمی
ferocity
خشونت
fierceness
قتل
murderousness
حمله
roughness
حمله کنند
بی رحمی
مخرب بودن
barbarity
تروریسم
barbarousness
حیوانیت
brutishness
قتل عام
destructiveness
صلابت
savageness
دیوانگی
یورش
beastliness
حیوان گرایی
bestiality
منفجر کردن
carnage
برخورد
ferity
frenzy
mercilessness
onslaught
animalism
animality
blowup
clash
nonviolence
عدم خشونت
kindness
مهربانی
nonaggression
عدم پرخاشگری
صلح
gentleness
ملایمت
pacification
آرام سازی
pacifism
صلح طلبی
compassion
رحم و شفقت - دلسوزی
humanity
بشریت
benignity
خیرخواهی
humaneness
انسان دوستی
peaceableness
عدم خصومت
kindheartedness
همزیستی مسالمت آمیز
nonbelligerency
خوش دلی
peaceful coexistence
ابراز همدردی
good-heartedness
زیبایی
sympathy
دوستی
tenderheartedness
عشق
niceness
نرمی
friendliness
mildness
meekness