our

base info - اطلاعات اولیه

our - ما

determiner - تعیین کننده

/ɑːr/

UK :

/ɑː(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [our] در گوگل
description - توضیح
  • belonging to or connected with us


    متعلق به ما یا مرتبط با ما


  • برای نشان دادن اینکه فرد ذکر شده فرزند، برادر یا خواهر شما است - در شمال انگلستان استفاده می شود

  • of or belonging to us


    از یا متعلق به ما

  • belonging to or connected with us; the possessive form of we used before a noun


    متعلق به ما یا مرتبط با ما؛ شکل ملکی ما که قبل از اسم استفاده می شود

  • Will we leave peacefully of our own accord?


    آیا ما به میل خودمان با آرامش آنجا را ترک خواهیم کرد؟


  • هرگز به ما اجازه نمی دهد که دیگران را سرزنش کنیم، یا از مسئولیت اعمال خود اجتناب کنیم.

  • And the pace of innovation and change has accelerated tremendously during our own century.


    و سرعت نوآوری و تغییر در طول قرن ما به شدت افزایش یافته است.


  • اگر نه، خانه خودمان را مرتب کنیم و منتظر نباشیم که دیگران این کار را برای ما انجام دهند.


  • همه ما باید مسئولیت زندگی خود، کیفیت و طعم آن را بپذیریم.

  • We have our own lorry waiting.


    ما کامیون خودمان را در انتظار داریم.

  • Young enough to have two good kids and get them grown and gone in time to have our own second childhoods.


    آنقدر جوان هستیم که بتوانیم دو بچه خوب داشته باشیم و آنها را بزرگ کنیم و به موقع برویم تا دومین کودکی خودمان را داشته باشیم.


  • ما وسایل خود را می آوریم، چهره خود را انجام می دهیم و او به ما نشان می دهد که چگونه این کار را انجام دهیم.

example - مثال
  • our daughter/dog/house


    دختر/سگ/خانه ما

  • We showed them some of our photos.


    تعدادی از عکس هایمان را به آنها نشان دادیم.

  • Our main export is rice.


    صادرات اصلی ما برنج است.

  • And now over to our Rome correspondent…


    و اکنون، به خبرنگار ما در رم…

  • Our Father (= God)


    پدر ما (= خدا)

  • Our Lady (= the Virgin Mary)


    بانوی ما (= مریم باکره)

  • We bought our house several years ago.


    ما چندین سال پیش خانه خود را خریدیم.

  • He walked off and left us on our own.


    او رفت و ما را تنها گذاشت.

  • Drugs are one of the greatest threats in our society.


    مواد مخدر یکی از بزرگترین تهدیدها در جامعه ماست.

  • There's no point in our buying a new car this year.


    هیچ فایده ای برای خرید ماشین جدید ما در سال جاری وجود ندارد.

  • These are our children.


    اینها فرزندان ما هستند.

  • Our plans have changed.


    برنامه های ما تغییر کرده است.

synonyms - مترادف
  • belonging to us


    متعلق به ما


  • جمع ما

  • that belongs to us


    که متعلق به ماست

  • our shared


    مشترک ما

  • our combined


    ترکیب ما

  • owned by us


antonyms - متضاد

  • آنها

لغت پیشنهادی

yacht

لغت پیشنهادی

excels

لغت پیشنهادی

unclaimed