unclaimed

base info - اطلاعات اولیه

unclaimed - بی ادعا

adjective - صفت

/ˌʌnˈkleɪmd/

UK :

/ˌʌnˈkleɪmd/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [unclaimed] در گوگل
description - توضیح
  • If something is unclaimed, no one has said that it belongs to them or that they should have it


    اگر چیزی بی ادعا باشد، هیچکس نگفته است که مال آنهاست یا باید داشته باشند

  • if something is unclaimed, no one has said that it belongs to them or that they want it


    اگر چیزی بی ادعا باشد، هیچ کس نگفته است که متعلق به آنهاست یا آن را می خواهند

example - مثال
  • The prize has remained unclaimed.


    جایزه بدون ادعا باقی مانده است.

  • Unclaimed property will be sold off after three months.


    اموال بدون مطالبه پس از سه ماه فروخته می شود.

  • unclaimed prizes


    جوایز بی ادعا

  • More than €2.5 million lies unclaimed in bank accounts.


    بیش از 2.5 میلیون یورو در حساب های بانکی مطالبه نشده است.

  • The proposed bill requires transfer of unclaimed deposits to the state Environmental Protection Fund.


    لایحه پیشنهادی مستلزم انتقال سپرده های بی ادعا به صندوق حفاظت از محیط زیست ایالتی است.

synonyms - مترادف
  • reverted


    برگردانده شد

  • confiscated


    مصادره شده است

  • returned


    بازگشت

  • seized


    کشف و ضبط

antonyms - متضاد
  • pet


    حیوان خانگی

  • tame


    رام کردن


  • داخلی

  • domesticated


    اهلی شده

  • housebroken


    خانه شکسته

  • trained


    آموزش دیده


  • خانه


  • خانواده

  • tamed


    رام شده

  • kept


    نگهداری می شود

  • house-trained


    آموزش دیده در خانه

  • house-broken


لغت پیشنهادی

armchair

لغت پیشنهادی

enlisted

لغت پیشنهادی

interstate