million

base info - اطلاعات اولیه

million - میلیون

number - عدد

/ˈmɪljən/

UK :

/ˈmɪljən/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [million] در گوگل
description - توضیح
  • the number 1,000,000


    عدد 1000000


  • تعداد بسیار زیادی از افراد یا چیزها

  • 1,000,000


    1,000,000

  • the number 1,000,000


    تعداد زیادی


  • اعداد بین 1,000,000 تا 1,000,000,000

  • numbers between 1,000,000 and 1,000,000,000


    زیاد یا زیاد

  • 1,000,000


    سخنگوی مرسدس پوبلته گفت که اوراق 150 میلیون دلاری هنوز قیمت گذاری نشده است.


  • تجارت مشتقات در سه ماهه 32 میلیون دلار از دست داده است، در مقایسه با 28 میلیون دلار سود سال قبل.

  • The $ 150 million bond has not yet been priced, said spokeswoman Mercedes Poblete.


    به دنبال 400 میلیون دلار قضاوت بود.

  • The derivatives trading business lost $ 32 million in the quarter compared with $ 28 million in profits a year earlier.


    جیم جلوی چهار صفحه کامپیوتر می نشیند و تجهیزات جوهر زدایی را کنترل می کند که هزینه نصب آنها 42 میلیون دلار است.

  • It sought a $ 400 million judgment.


    سیمونز همچنین در تلاش است تا اهداکنندگان شرکتی را برای خرید یک تابلوی امتیاز تصویری 2.5 میلیون دلاری پیدا کند.

  • Jim sits in front of four computer screens, controlling de-inking equipment that cost $ 42 million to install.


    لاتین تبارها با 2 میلیون رای دهنده در کالیفرنیا، سریع ترین اقلیت در حال رشد در این کشور هستند.

  • Simons also is trying to find corporate donors to buy a $ 2. 5 million video scoreboard.


    تا آوریل 1981 این دریاچه صد میلیون سرخرطومی داشت، اما در ماه اوت فاجعه رخ داد.

  • Latinos, with 2 million voters in California, are the fastest-growing minority in the country.


  • By April 1981 the lake had a hundred million weevils, but in August came disaster.


example - مثال

  • یک جمعیت نیم میلیونی

  • tens of millions of dollars


    ده ها میلیون دلار

  • It must be worth a million (= pounds, dollars, etc.).


    ارزش آن باید یک میلیون باشد (= پوند، دلار و غیره).

  • millions of years old


    میلیون ها سال قدمت دارد

  • I still have a million things to do.


    من هنوز یک میلیون کار دارم.

  • There were millions of people there.


    میلیون ها نفر آنجا بودند.

  • He made his millions (= all his money) on currency deals.


    او میلیون ها (= تمام پول خود) را از معاملات ارزی به دست آورد.

  • Wow, you look like a million dollars.


    عجب یک میلیون دلاری به نظر میرسی

  • He's a man in a million.


    او یک مرد در یک میلیون است.

  • These fossils were millions of years in the making.


    این فسیل ها میلیون ها سال در حال ساخت بودند.

  • Millions of people now visit the Lake District each year.


    اکنون میلیون ها نفر سالانه از منطقه دریاچه بازدید می کنند.

  • A few million doesn't buy you what it used to.


    چند میلیون چیزی را که قبلاً برای شما می خرید، نمی خرد.

  • The foundation has donated millions of dollars to charitable causes.


    این بنیاد میلیون ها دلار به امور خیریه کمک کرده است.

  • Was this the way to feed the world 's starving millions?


    آیا این راهی برای غذا دادن به میلیون ها نفر از گرسنگی های جهان بود؟

  • The event must have cost millions.


    این رویداد باید میلیون ها هزینه داشته باشد.

  • Big hotels are spending millions to hire celebrity chefs.


    هتل های بزرگ میلیون ها دلار برای استخدام سرآشپزهای مشهور هزینه می کنند.

  • The city has a population of almost a/one million.


    این شهر تقریباً یک میلیون نفر جمعیت دارد.

  • She got eight million dollars for appearing in that film.


    او برای حضور در آن فیلم هشت میلیون دلار دریافت کرد.

  • His business is worth millions of euros.


    ارزش تجارت او میلیون ها یورو است.

  • I must have told you a million times to close the windows when you leave the house.


    حتما میلیون ها بار بهت گفتم وقتی از خونه بیرون میای پنجره ها رو ببند.

  • In wealthy areas, homes cost from €750,000 into the millions.


    در مناطق ثروتمند، خانه ها از 750000 یورو به میلیون ها یورو قیمت دارند.

  • The tourist attraction brings in over a million people a year.


    جاذبه های گردشگری سالانه بیش از یک میلیون نفر را به خود جذب می کند.

  • a million-dollar project


    یک پروژه میلیون دلاری

  • fig. I have a million things (= a lot of things) to do tomorrow.


    شکل. من یک میلیون چیز (= خیلی چیزها) برای انجام فردا دارم.

  • ten million dollars


    ده میلیون دلار

  • They have sold millions of computers worldwide.


    آنها میلیون ها کامپیوتر را در سراسر جهان فروخته اند.

  • There are a million different reasons why she shouldn't get the job.


    میلیون‌ها دلیل مختلف وجود دارد که چرا او نباید این شغل را پیدا کند.

  • I've got millions of emails to answer.


    من میلیون ها ایمیل برای پاسخ دادن دارم.

synonyms - مترادف
  • lot


    مقدار زیادی

  • abundance


    فراوانی

  • stack


    پشته

  • profusion


    اسراف


  • اودلز

  • oodles


    کوه


  • tonneUK

  • tonneUK


    tonUS

  • tonUS


    چوب

  • gobs


    جلد

  • heap


    بارها


  • کثرت

  • loads


    تریلیون

  • multiplicity


    بار

  • trillion


    تپه


  • هزار


  • جیلیون

  • mound


    اقیانوس


  • کل

  • jillion


    پشته ها


  • توده ها


  • تن انگلستان

  • heaps


    tonsUS

  • masses


    زیاد

  • stacks


    معامله بزرگ

  • tonnesUK


    جرم

  • tonsUS


    تعداد

  • a lot




  • quantity


antonyms - متضاد

  • بدهی

  • ditch


    گودال


  • شخصی


  • عدم


  • مقدار کمی


  • نیاز

  • one


    یکی


  • بخش


  • دره


  • خواستن

  • hollow


    توخالی

  • gorge


    تنگه

  • ravine


    شکاف

  • canyon


    عبور

  • gap


    سوراخ


  • دیل


  • خندق

  • dale


    کانال

  • gully


    حوضه


  • سنگر

  • vale


    از طریق

  • basin


    دل

  • trench


    رد کردن

  • trough


    ناودان

  • dell


    مجرا

  • dene


    کلوف

  • gutter


    زه کشی

  • conduit


    افسردگی

  • kloof


  • drain



لغت پیشنهادی

loud

لغت پیشنهادی

kinds

لغت پیشنهادی

misconceived