few

base info - اطلاعات اولیه

few - تعداد کمی

determiner, adjective - تعیین کننده، صفت

/fjuː/

UK :

/fjuː/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [few] در گوگل
description - توضیح

  • تعداد کمی از چیزها یا افراد


  • افراد یا چیزهای زیادی یا به سختی وجود ندارد


  • برخی، یا تعداد کمی از چیزی


  • در عباراتی مانند خیلی کم به معنای تعداد بسیار زیاد استفاده می شود.


  • تعداد کم یا نه زیاد

  • not happening or existing very often


    اغلب اتفاق نمی افتد یا وجود ندارد

  • a small number not many or not enough (of something)


    تعداد کمی، نه زیاد، یا کافی (از چیزی)

  • A few means a small number of


    چند به معنی تعداد کمی از

  • At chains such as Hair Club for Men, rugs are glommed on to existing hair and must be adjusted every few weeks.


    در زنجیره‌هایی مانند Hair Club for Men، فرش‌ها روی موهای موجود صاف می‌شوند و باید هر چند هفته یک‌بار آن را تنظیم کنند.

  • Now we fasten pinecones to the dahlia sticks and shake them out every few days.


    حالا کاج ها را به چوب های گل محمدی می چسبانیم و هر چند روز یکبار تکان می دهیم.

  • So I started this route that I run every few days.


    بنابراین من این مسیر را که هر چند روز یک بار می‌دوید، شروع کردم.

  • This takes only a few minutes and should be done every few days.


    این فقط چند دقیقه طول می کشد و باید هر چند روز یک بار انجام شود.

  • Recruitment advertisements on behalf of one licensed dealer or another used to appear every few weeks in London or the national press.


    آگهی های استخدام از طرف یک فروشنده مجاز یا دیگری هر چند هفته یک بار در لندن یا مطبوعات ملی منتشر می شد.

  • However households also paid sharply more for some items they bought every few days, such as gasoline and dairy products.


    با این حال، خانوارها نیز برای برخی از اقلامی که هر چند روز یک بار خریداری می کردند، مانند بنزین و محصولات لبنی، به شدت بیشتر پرداخت می کردند.

  • The president's foes are vowing to hold large demonstrations every few days to keep pressure on Estrada to resign voluntarily.


    دشمنان رئیس جمهور قول داده اند که هر چند روز یک بار تظاهرات بزرگی برگزار کنند تا فشار بر استرادا برای استعفای داوطلبانه خود را حفظ کنند.

example - مثال
  • We've had a few replies.


    ما چند پاسخ داشته ایم.

  • I need a few things from the store.


    من به چند چیز از فروشگاه نیاز دارم.

  • Quite a few people are going to arrive early.


    تعداد کمی از مردم زودتر می آیند.

  • I try to visit my parents every few weeks.


    سعی می کنم هر چند هفته یکبار به دیدن والدینم بروم.

  • Few people understand the difference.


    تعداد کمی از مردم تفاوت را درک می کنند.

  • There seem to be fewer tourists around this year.


    به نظر می رسد در این سال گردشگران کمتری وجود داشته باشد.

  • Very few students learn Latin now.


    اکنون تعداد بسیار کمی از دانش آموزان لاتین را یاد می گیرند.

  • The player with the fewest points wins.


    بازیکنی که کمترین امتیاز را داشته باشد برنده است.

  • I need to get a few things in town.


    من باید چند چیز در شهر بگیرم.

  • I know quite a few people who have had the same problem.


    من افراد زیادی را می شناسم که همین مشکل را داشته اند.

  • Lots of people at the club are under 20, but there are quite a few who aren't.


    تعداد زیادی از افراد در باشگاه زیر 20 سال هستند، اما تعداد کمی هستند که اینطور نیستند.

  • I've been to Paris quite a few times.


    من چندین بار به پاریس رفته ام.

  • She was quite few years older than her husband.


    او چند سال از شوهرش بزرگتر بود.

  • I spent a good few minutes just staring at the scene unable to speak.


    چند دقیقه خوبی را صرف نگاه کردن به صحنه کردم و قادر به صحبت نبودم.

  • It was embarrassing how few people attended the party.


    خجالت آور بود که تعداد کمی از مردم در مهمانی شرکت کردند.

  • He is among the few people I can trust.


    او از معدود افرادی است که می توانم به آنها اعتماد کنم.


  • تعداد بسیار کمی از مردم توانایی پرداخت این قیمت ها را دارند.

  • Few of the children can read or write yet.


    تعداد کمی از کودکان هنوز می توانند بخوانند یا بنویسند.


  • چیزهای کمی در این دنیا بیشتر از یک حمام طولانی به من لذت می‌دهند.

  • We get few complaints.


    ما شکایت کمی دریافت می کنیم.

  • According to the survey as few as ten percent of us are happy with our jobs.


    طبق این نظرسنجی، ده درصد از ما از شغل خود راضی هستیم.

  • The benefits of the planned changes are few.


    مزایای تغییرات برنامه ریزی شده اندک است.


  • این روزها افراد کمتری نسبت به گذشته سیگار می کشند.

  • We received far fewer complaints than expected.


    ما بسیار کمتر از حد انتظار شکایت دریافت کردیم.

  • Fewer than 3,500 tigers are left in the wild today.


    امروزه کمتر از 3500 ببر در طبیعت باقی مانده است.

  • They set a new record for the fewest points scored in a season.


    آنها رکورد جدیدی برای کمترین امتیاز کسب شده در یک فصل ثبت کردند.

  • Which picture got the fewest votes?


    کدام عکس کمترین رای را آورد؟

  • Apartments that are both comfortable and reasonably priced are few and far between.


    آپارتمان هایی که هم راحت هستند و هم قیمت مناسبی دارند، کم هستند.

  • There are a few slices of cake left over from the party.


    چند تکه کیک از مهمانی باقی مانده است.

  • We've been having a few problems with the new computer.


    ما با کامپیوتر جدید چند مشکل داشتیم.

  • If you can't fit all the bags in your car I can take a few in mine.


    اگر نمی‌توانید همه کیف‌ها را در ماشینتان جا کنید، من می‌توانم چند تا را در ماشینم ببرم.

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

lots

لغت پیشنهادی

companion

لغت پیشنهادی

tea