club

base info - اطلاعات اولیه

club - باشگاه

noun - اسم

/klʌb/

UK :

/klʌb/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [club] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • a golf/tennis/chess/film club


    یک باشگاه گلف / تنیس / شطرنج / فیلم

  • I joined a local canoeing club.


    من به یک باشگاه قایق رانی محلی پیوستم.


  • آنها متعلق به همان باشگاه گلف هستند.

  • Grandad is a member of the bowling club.


    پدربزرگ عضو باشگاه بولینگ است.

  • For details on club membership email the address below.


    برای جزئیات عضویت در باشگاه به آدرس زیر ایمیل بزنید.

  • The club hopes to raise at least $10 000 for six local charities.


    این باشگاه امیدوار است حداقل 10000 دلار برای شش موسسه خیریه محلی جمع آوری کند.

  • We had lunch at the golf club.


    ناهار را در باشگاه گلف خوردیم.


  • بار باشگاه

  • Manchester United Football Club


    باشگاه فوتبال منچستریونایتد

  • a football/rugby/soccer club


    یک باشگاه فوتبال/راگبی/فوتبال

  • The club have signed a new coach for next season.


    باشگاه برای فصل آینده مربی جدیدی به خدمت گرفت.

  • a jazz club


    یک کلوپ جاز

  • the club scene in Newcastle


    صحنه باشگاه در نیوکاسل


  • یک شب بیرون رفتن در یک کلوپ کمدی

  • He's a member of several London clubs.


    او عضو چندین باشگاه لندنی است.

  • members of an exclusive club


    اعضای یک باشگاه انحصاری


  • شما می توانید عضو یک باشگاه سرمایه گذاری شوید.

  • the five/queen/ace of clubs


    پنج / ملکه / آس از کلوپ

  • I played a club.


    من یک باشگاه بازی کردم.

  • So you didn't get a job either? Join the club!


    پس شما هم کار پیدا نکردید؟ پیوستن به باشگاه!

  • She plays at the local tennis club.


    او در باشگاه تنیس محلی بازی می کند.

  • Who runs the tennis club?


    چه کسی باشگاه تنیس را اداره می کند؟

  • Anderson took over as club captain.


    اندرسون کاپیتان باشگاه را بر عهده گرفت.

  • Anyone interested in umpiring matches should contact the club chairman.


    هر کسی که علاقه مند به داوری مسابقات است باید با رئیس باشگاه تماس بگیرد.

  • I wrote a letter of complaint to the club secretary.


    نامه شکایتی به دبیر باشگاه نوشتم.

  • He is expected to sign for a Premier League club next season.


    انتظار می رود او فصل آینده برای یک باشگاه لیگ برتری قرارداد امضا کند.

  • Atlético Madrid Football Club


    باشگاه فوتبال اتلتیکو مادرید


  • یکی از برترین باشگاه های فوتبال کشور

  • Wilkins makes his long awaited debut for his new club.


    ویلکینز اولین بازی مورد انتظار خود را برای باشگاه جدیدش انجام می دهد.


  • سبک جدیدی از موسیقی در صحنه باشگاه لندن

  • He toured predominantly on the small club circuit, usually with little or no accompaniment.


    او عمدتاً در پیست باشگاه کوچک، معمولاً با همراهی کم یا بدون همراهی، تور می‌کرد.

synonyms - مترادف
  • bat


    خفاش

  • truncheon


    چماق

  • baton


    باتوم

  • bludgeon


    گلوله

  • cudgel


    بیلی

  • billy


    چوب شب

  • nightstick


    کارکنان


  • چوب


  • گرز

  • mace


    باستیناد

  • bastinade


    باستینادو

  • bastinado


    بلک جک

  • blackjack


    نیشکر

  • cane


    لاثی

  • lathi


    میله

  • rod


    cosh

  • cosh


    دندا

  • danda


    چکش

  • hammer


    کیری

  • kierie


    دستگیره

  • knobkerrie


    پتک

  • mallet


    پله

  • rung


    شیلاله

  • shillalah


    شیلاق

  • shillelagh


    مگس کش

  • swatter


    وادی

  • waddy


    کارمندان

  • quarterstaff


    سلاح


  • بیلی کلاب

  • billy club


    اسباب نجات

  • life preserver


antonyms - متضاد

  • تقسیم


  • شخصی

  • separation


    جدایش، جدایی

  • disunion


    جدایی

  • sisterhood


    خواهری

  • sorority


    همسری

  • one


    یکی

  • single entity


    موجودیت واحد

  • seclusion


    گوشه گیری

  • antagonism


    تضاد

  • disassociation


    تفکیک

  • aloneness


    تنهایی

  • isolation


    انزوا

  • rivalry


    رقابت


  • مخالفت

  • solitude


لغت پیشنهادی

displaying

لغت پیشنهادی

Atkins diet

لغت پیشنهادی

meters