club
club - باشگاه
noun - اسم
UK :
US :
an organization for people who share a particular interest or enjoy similar activities, or a group of people who meet together to do something they are interested in
سازمانی برای افرادی که علاقه خاصی مشترک دارند یا از فعالیتهای مشابه لذت میبرند، یا گروهی از افرادی که برای انجام کاری که به آن علاقه دارند گرد هم میآیند.
ساختمان یا مکانی که اعضای یک باشگاه خاص در آن گرد هم می آیند یا ورزش می کنند
a professional organization including the players, managers, and owners of a sports team
یک سازمان حرفه ای شامل بازیکنان، مدیران و صاحبان یک تیم ورزشی
جایی که مردم برای رقصیدن، گوش دادن به موسیقی و ملاقات اجتماعی می روند
an organization traditionally for men only which provides a comfortable place for its members to relax eat or stay the night
یک سازمان، به طور سنتی فقط برای مردان، که مکانی راحت برای استراحت، غذا خوردن یا اقامت در شب برای اعضای خود فراهم می کند
the building where this organization is based
ساختمانی که این سازمان در آن مستقر است
یک چوب بلند و نازک فلزی که در گلف برای ضربه زدن به توپ استفاده می شود
چوب ضخیم سنگینی که برای ضربه زدن به مردم استفاده می شد
one of the four suits (=types of cards) in a set of playing cards, which has the design of three round black leaves in a group together
یکی از چهار کت و شلوار (=انواع کارت) در مجموعه کارت های بازی که طرح سه برگ مشکی گرد در یک گروه را دارد.
یک کارت از این کت و شلوار
ضربه محکمی به کسی با یک جسم سنگین
an organization of people with a common purpose or interest who meet regularly and take part in shared activities
سازمانی متشکل از افراد با هدف یا علاقه مشترک که به طور منظم گرد هم می آیند و در فعالیت های مشترک شرکت می کنند
یک تیم
ساختمانی که در آن یک باشگاه تشکیل جلسه می دهد
جایی که مردم برای رقصیدن و نوشیدن در عصر به آنجا می روند
چوب بلند و نازکی که در گلف برای ضربه زدن به توپ استفاده می شود
چوب سنگینی که به عنوان سلاح استفاده می شود
یکی از چهار کت و شلوار در کارت های بازی که با نمادی با سه برگ گرد نشان داده شده است
یک کارت بازی از کت و شلوار باشگاه
کتک زدن شخص یا حیوانی، معمولاً به طور مکرر، با چوب یا شیء سنگین
سازمانی متشکل از افراد با هدف یا علاقه مشترک که به طور منظم گرد هم می آیند و فعالیت های مشترکی دارند
یک باشگاه نیز یک تیم است
یک چوب بلند و نازک با قسمتی پهن در پایین که برای ضربه زدن به توپ در بازی گلف استفاده می شود
ضربه زدن به کسی با چوب سنگین
an organization of people with the same purpose or interest who meet regularly and take part in shared activities
سازمانی متشکل از افراد با هدف یا علاقه یکسان، که به طور منظم گرد هم می آیند و در فعالیت های مشترک شرکت می کنند
حتی یک باشگاه برای صاحبان اتوبوس های فولکس واگن وجود دارد.
در یک مهمانی با دوستانی آشنا شدم و سپس به یک باشگاه رفتیم.
آنها برای شام بیرون می روند و سپس به یک باشگاه.
آنها یک باشگاه شطرنج در مدرسه راه اندازی کرده اند.
یک باشگاه کمدی
رستوران در کنار باشگاه بدنسازی قرار دارد.
یک باشگاه گلف / تنیس / شطرنج / فیلم
من به یک باشگاه قایق رانی محلی پیوستم.
آنها متعلق به همان باشگاه گلف هستند.
پدربزرگ عضو باشگاه بولینگ است.
برای جزئیات عضویت در باشگاه به آدرس زیر ایمیل بزنید.
این باشگاه امیدوار است حداقل 10000 دلار برای شش موسسه خیریه محلی جمع آوری کند.
ناهار را در باشگاه گلف خوردیم.
بار باشگاه
باشگاه فوتبال منچستریونایتد
یک باشگاه فوتبال/راگبی/فوتبال
باشگاه برای فصل آینده مربی جدیدی به خدمت گرفت.
یک کلوپ جاز
صحنه باشگاه در نیوکاسل
یک شب بیرون رفتن در یک کلوپ کمدی
او عضو چندین باشگاه لندنی است.
اعضای یک باشگاه انحصاری
شما می توانید عضو یک باشگاه سرمایه گذاری شوید.
پنج / ملکه / آس از کلوپ
I played a club.
من یک باشگاه بازی کردم.
پس شما هم کار پیدا نکردید؟ پیوستن به باشگاه!
او در باشگاه تنیس محلی بازی می کند.
چه کسی باشگاه تنیس را اداره می کند؟
اندرسون کاپیتان باشگاه را بر عهده گرفت.
هر کسی که علاقه مند به داوری مسابقات است باید با رئیس باشگاه تماس بگیرد.
نامه شکایتی به دبیر باشگاه نوشتم.
انتظار می رود او فصل آینده برای یک باشگاه لیگ برتری قرارداد امضا کند.
باشگاه فوتبال اتلتیکو مادرید
یکی از برترین باشگاه های فوتبال کشور
ویلکینز اولین بازی مورد انتظار خود را برای باشگاه جدیدش انجام می دهد.
سبک جدیدی از موسیقی در صحنه باشگاه لندن
او عمدتاً در پیست باشگاه کوچک، معمولاً با همراهی کم یا بدون همراهی، تور میکرد.
bat
خفاش
truncheon
چماق
baton
باتوم
bludgeon
گلوله
cudgel
بیلی
billy
چوب شب
nightstick
کارکنان
چوب
گرز
mace
باستیناد
bastinade
باستینادو
bastinado
بلک جک
blackjack
نیشکر
cane
لاثی
lathi
میله
rod
cosh
cosh
دندا
danda
چکش
hammer
کیری
kierie
دستگیره
knobkerrie
پتک
mallet
پله
rung
شیلاله
shillalah
شیلاق
shillelagh
مگس کش
swatter
وادی
waddy
کارمندان
quarterstaff
سلاح
بیلی کلاب
billy club
اسباب نجات
life preserver
تقسیم
شخصی
separation
جدایش، جدایی
disunion
جدایی
sisterhood
خواهری
sorority
همسری
یکی
single entity
موجودیت واحد
seclusion
گوشه گیری
antagonism
تضاد
disassociation
تفکیک
aloneness
تنهایی
isolation
انزوا
rivalry
رقابت
مخالفت
solitude