thin
thin - لاغر
adjective - صفت
UK :
US :
اگر چیزی نازک باشد، فقط فاصله کمی بین دو طرف یا سطح مخالف آن وجود دارد
داشتن چربی کمی در بدن شما
اگر کسی موهای نازکی داشته باشد، موهای زیادی ندارد
مایعی که رقیق است به راحتی جریان می یابد زیرا آب زیادی در آن وجود دارد
دود یا غباری که رقیق است به راحتی قابل مشاهده است
تنفس هوایی که رقیق است دشوارتر از حد معمول است زیرا اکسیژن کمتری در آن وجود دارد
یک بهانه، استدلال یا شواهد ناچیز به اندازه کافی خوب یا مفصل نیست که مفید یا مؤثر باشد
یک لبخند نازک خیلی خوشحال یا صمیمانه به نظر نمی رسد
یک صدا یا صدای نازک بلند و شنیدن آن ناخوشایند است
thin in an attractive way
نازک به شکلی جذاب
thin in an attractive and graceful way – used especially about parts of the body and used especially about women
لاغر به روشی جذاب و برازنده - مخصوصاً برای قسمتهای بدن و مخصوصاً برای خانمها استفاده میشود
لاغر و سالم و متناسب به نظر می رسد
بسیار نازک به گونه ای که جذاب نیست
نازک و ظریف
بسیار لاغر، کوچک و ضعیف به نظر می رسد
کمتر از وزن معمولی برای فردی با قد شما و بنابراین خیلی لاغر است
بسیار لاغر و رنگ پریده، به خصوص به دلیل بیماری یا نگرانی مداوم
بسیار لاغر و ضعیف، زیرا بیمار هستید یا به اندازه کافی غذا نمی خورید
در مورد کسی که آنقدر لاغر است که می توانید شکل استخوان هایش را ببینید استفاده می شود
used about someone who is extremely thin because they have a mental illness that makes them stop eating
در مورد افرادی که بسیار لاغر هستند استفاده می شود زیرا دارای یک بیماری روانی هستند که باعث می شود غذا نخورند
عریض نیست
thin especially in a way that looks attractive
نازک، به خصوص به شکلی که جذاب به نظر برسد
بلند یا بلند و لاغر، به گونه ای که جذاب به نظر می رسد، اما اغلب خیلی قوی نیست
بسیار نازک مانند کاغذ
to become fewer in number especially when there were many before or to remove people plants, or things so that fewer remain
تعدادشان کمتر شود، به خصوص وقتی قبلاً تعدادشان زیاد بود، یا مردم، گیاهان یا چیزها را حذف کنیم تا کمتر باقی بمانند.
نازک کردن چیزی یا لاغر شدن
با افزودن آب یا مایع دیگری مایع را ضعیف تر کنید
اگر موهای شخصی نازک شده باشد، موهایش کمتر از گذشته است
به صورت نازک بسیاری از معلمان فکر می کنند که این انگلیسی صحیح نیست
اگر معاملات در یک بازار مالی کم باشد، فعالیت زیادی وجود ندارد
داشتن فاصله کمی بین دو طرف مقابل
سبزیجات را به صورت نوارهای نازک برش دهید.
تعدادی ترک نازک در دیوار ظاهر شد.
جسد در زیر لایه نازکی از خاک پنهان شده بود.
درختان نخل سایه های بلند و نازکی روی چمن انداختند.
او می دانست که یخ آنقدر نازک است که نمی تواند از رودخانه عبور کند.
بلوز نازک (= از پارچه سبک)
قد بلند و لاغر و با موهای تیره بود.
رنگ پریده و لاغر به نظر می رسید.
چطور اینقدر لاغر می مانی؟
او مثل چنگک باریک است (= بسیار لاغر).
thin legs
پاهای لاغر
موهای نازک خاکستری
سس رقیق و بی مزه بود.
رنگ کمی نازک به نظر می رسد.
آنها راه خود را از طریق جایی که دود رقیق تر بود، مبارزه کردند.
انسان ها نمی توانند در جو نازک سیاره زنده بمانند.
صدای نازک او در سکوت فرو رفت.
لبخند نازکی زد.
نور نازک خاکستری سپیده دم
بهانه نازک (= بهانه ای که مردم به احتمال زیاد آن را باور نمی کنند)
بحث های آنها همه به نظر من کمی ضعیف است.
استاندارد عمومی متقاضیان امسال بسیار ناچیز است.
او نمی تواند فقط در هوا ناپدید شود.
با یک سکته مغزی میتوانست همه چیز را در هوا ناپدید کند.
او از زمانی که کارش را از دست داده است، مدت کمی از آن گذشته است.
متأسفانه، من نمی توانم فقط از هوای رقیق پول درآورم!
با داشتن چهار بازار برای مدیریت، این خطر وجود دارد که او خودش را بیش از حد نازک پخش کند.
مشتریان در این زمان از سال روی زمین لاغر هستند.
افسران امنیتی در طول دیدار پادشاه روی زمین نشسته بودند.
وضع مالیات بر پارکینگ در محل کار توسط بسیاری به عنوان انتهای نازک گوه تلقی می شود.
او شروع به کمی لاغر شدن می کند (= موهایش را از دست می دهد).
slim
باریک
slender
لاغر
یدکی
skinny
استخوانی
spare
اندک
bony
شیک
کمبود وزن
scrawny
رنگارنگ
svelte
خراشیده
underweight
اسکلتی
lanky
لاغر شده
rangy
دوکی
scraggy
سوء تغذیه
skeletal
سیلف مانند
emaciated
بید
spindly
زاویه ای
undernourished
جسد
gaunt
نیشگون گرفته
sylphlike
هدر رفت
willowy
gangling
angular
گروهی
cadaverous
سبک
pinched
meagreUK
wasted
نی
gangling
کم تغذیه
gangly
بی اشتهایی
meagreUK
reedy
underfed
anorectic
چربی
plump
چاق
corpulent
فاسد
overweight
اضافه وزن
abdominous
شکمی
bloated
نفخ کرده
chubby
چاق و چله
heavyset
سنگین
obese
تنبل
paunchy
چاق شدن
plumpish
خوک
porcine
پر سر و صدا
portly
پژمرده
pudgy
گرد
rotund
قابل توجه
وزین
گوشتی
weighty
غلیظ
beefy
فیل
blubbery
شل و ول
elephantine
کیف پول
flabby
مملو از
fleshy
ضخیم ست
meaty
ponderous
porky
pursy
replete
stout
thickset