able
able - قادر
adjective - صفت
UK :
US :
عجز
معلول
غیر فعال کردن
توانا
باهوش یا خوب در انجام کاری
که بتونی کاری انجام بدی
having a particular quality or condition
داشتن یک کیفیت یا شرایط خاص
to have the necessary physical strength mental power skill time money or opportunity to do something
داشتن قدرت بدنی، قدرت ذهنی، مهارت، زمان، پول یا فرصت لازم برای انجام کاری
برای اینکه انجام کاری را راحت تر بدانیم
باهوش یا خوب در کاری که انجام می دهید
به افعال اضافه می شود تا صفاتی را تشکیل دهد که به معنای قادر به دریافت عمل فعل بیان شده است
به افعال اضافه می شود تا صفاتی تشکیل دهد که به معنای ارزش دریافت عمل فعل ذکر شده است
having what is needed to do something esp. the physical or mental power skill time money or opportunity
داشتن آنچه برای انجام کاری لازم است، به ویژه قدرت فیزیکی یا ذهنی، مهارت، زمان، پول یا فرصت
در کاری که انجام می دهید خوب است
یک دستیار توانا
او به طور گسترده به عنوان یکی از تواناترین اعضای ستاد رئیس جمهور شناخته می شد.
خانم توماس معلم بسیار توانمندی است.
Currently such creatures are not able to converse, creating instead relationships closer to the family pet.
در حال حاضر، چنین موجوداتی قادر به مکالمه نیستند و در عوض روابط نزدیکتر به حیوان خانگی خانواده ایجاد می کنند.
در حال جابجایی بود، در جایی که او می خواست قرار می گرفت، و او نمی توانست در مورد آن کاری انجام دهد.
جدای از آن، اگر میتوانید به آن دسترسی داشته باشید، اگر ترافیکی وجود نداشته باشد، به وضوح مفید است.
اکثر کودکان پیش دبستانی به خوبی قادر به صدور دستورالعمل هستند.
آنها باید بتوانند در سطح آکادمیک و شخصی به شما حمایت لازم را ارائه دهند.
او نمی توانست سن دقیقی را روی اسکلت تعیین کند.
She needs to be able to reflect on her own behavior feelings, and tendencies more than the average child.
او باید بتواند رفتار، احساسات و تمایلات خود را بیشتر از یک کودک معمولی بازتاب دهد.
جاسپر گفته بود که میتواند من را در میان جمعیت ببیند تا فوراً مرا انتخاب کند.
برای این کار باید بتوانید فرانسوی صحبت کنید.
یک بیماری ویروسی باعث شد که او به سختی راه برود.
ما هنوز هم میتوانیم ویزا برای رفت و آمد از تایلند دریافت کنیم.
من احساس نمی کردم که بتوانم با او مخالفت کنم.
آیا می توانید بیایید؟
آیا واقعاً مایل و قادر به انجام آنچه لازم است هستید؟
آنها حتی به نظر نمیرسند که خوب ایدههایشان را ببینند.
این خانواده ها کمتر توانایی پرداخت یک رژیم غذایی متعادل و سالم را دارند.
او تواناترین دانش آموز کلاس است.
میتونی پیانو بنوازی؟
صدای کسی را می شنوم
پادکست را می توانید از اینجا دانلود کنید.
می توانید/آیا می توانید شنبه بیایید؟
می توانید خارج از ایستگاه تاکسی بگیرید.
امروز نتوانستم کار زیادی انجام دهم.
او دوست دارد که بتواند پیانو بنوازد.
دختر ما در نه ماهگی می توانست راه برود.
من توانستم / موفق شدم چند کتاب مفید را در کتابخانه پیدا کنم.
ما نتوانستیم / نتوانستیم / نتوانستیم به موقع به آنجا برسیم.
می توانستم ببینم مشکلی وجود دارد.
من می توانستم بازی را ببرم اما تصمیم گرفتم به او اجازه دهم برنده شود.
کشاورزان محلی توانستند با فروش محصولات خود امرار معاش کنند.
انسان ها به طور منحصر به فردی قادر به استفاده از زبان واقعی هستند.
من فقط توانستم یک چهره تاریک را از دور تشخیص دهم.
زمانی که کمی بخوابید، احساس می کنید بهتر می توانید با آن کنار بیایید.
او از نظر جسمی قادر به مراقبت از خود نیست.
Unfortunately they weren't able to come.
متاسفانه نتوانستند بیایند.
او مردی بسیار توانا در امور تجاری بود.
دانش آموزان کم توان
او بسیار توانا به نظر می رسد.
آیا او می تواند با کار کنار بیاید؟
توانا
clever
باهوش
کارشناس
مناسب
masterly
استادانه
qualified
واجد شرایط
skilled
ماهر
accomplished
انجام شده است
با استعداد
talented
صالح
competent
تاثير گذار
کارآمد
درخشان
با تجربه
experienced
مسلط
intelligent
skillfulUK
proficient
چیره دست
skilfulUK
نصب شده
adept
خوب
adroit
قدرتمند
fitted
apt
انگلستان تمرین کرد
دارای ذوق هنری
suitable
کافی است
apt
برابر
practisedUK
virtuoso
masterful
savvy
incompetent
بی عرضه
incapable
ناتوان
inept
بی منطق
unqualified
فاقد صلاحیت
ineffective
بی اثر
inefficient
ناکارآمد
mediocre
متوسط
ignorant
نادان
unskilful
ناشیانه
unskilled
غیر ماهر
amateurish
آماتوری
bungling
درهم ریختن
unhandy
غیر مفید
idiotic
احمق
maladroit
بد اخلاقی
فقیر
incapacitated
بی تاثیر
ineffectual
آهسته. تدریجی
غیر استاندارد
substandard
بی مهارت
unproficient
نامناسب
unsuitable
بلا استفاده
useless
پست تر
inferior
غیر مجهز
ضعیف
unequipped
دارای کمبود
بی تجربه
deficient
inexperienced
skilless
unfit
