disability
disability - ناتوانی
noun - اسم
UK :
US :
عجز
معلول
غیر فعال کردن
توانا
a physical or mental condition that makes it difficult for someone to use a part of their body properly or to learn normally
یک وضعیت جسمی یا روانی که استفاده صحیح از بخشی از بدن خود یا یادگیری عادی را برای کسی دشوار می کند
وقتی ناتوانی جسمی یا ذهنی دارید
پولی که توسط دولت به افرادی که دارای معلولیت جسمی هستند داده می شود
یک مشکل جسمی که باعث می شود فرد نتواند از بخشی از بدن خود استفاده کند
زمانی که کسی نمی تواند از قسمت های بدن خود به درستی استفاده کند
بیماری، جراحت یا شرایطی که انجام برخی از کارهایی که دیگران انجام میدهند را برای کسی دشوار میکند و معمولاً دائمی است یا برای مدت طولانی ادامه مییابد.
an illness injury or condition that makes it difficult for someone to do some things that other people do and that is usually permanent or lasts for a long time
یک وضعیت جسمی یا روانی که باعث میشود کسی نتواند به شیوهای عمل کند که برای اکثر مردم معمول است
a physical or mental condition that makes someone unable to act in a way that is considered usual for most people
یک بیماری، آسیب یا وضعیت پزشکی که انجام کارهایی را که دیگران انجام می دهند برای کسی دشوار می کند
an illness injury or medical condition that makes it difficult for someone to do the things that other people do
وضعیت بیماری، آسیب یا وضعیت پزشکی که انجام کارهایی را که افراد دیگر انجام می دهند دشوار می کند
the state of having an illness injury or medical condition that makes it difficult to do the things that other people do
پولی که توسط دولت به شخصی که به دلیل بیماری، جراحت یا وضعیت پزشکی نمی تواند کار کند، پرداخت می شود
money that is paid by the government to someone who cannot work because of an illness injury or medical condition
برای یک فرد جوان با ناتوانی یا مشکل یادگیری، این انتقال بسیار مهم است.
For a young person with a disability or learning difficulty this transition is crucial.
شکل پیشرونده از یک الگوی ثابت از بدتر شدن علائم و ناتوانی بدون دوره های بهبودی پیروی می کند.
The progressive form follows a steady pattern of worsening symptoms and disability without periods of remission.
او به دلیل ناتوانی اش به همسرش وابسته بود تا او را بپوشاند، غذا بدهد و حمام کند.
مطالعات میگویند قرار گرفتن در معرض صدای بلند و مداوم میتواند باعث ناتوانیهای یادگیری و مشکلات رفتاری در کودکان شود.
Studies say exposure to loud continuous noise can cause learning disabilities and behavioral problems in children.
کیسی اکنون در یک مدرسه مسکونی برای کودکان دارای مشکلات عاطفی و/یا ناتوانی های یادگیری است.
Casey is now in a residential school for children with emotional problems and / or learning disabilities.
اشباخ ده سال است که با معلولیت زندگی می کند.
Eschbach has been living on disability for ten years.
او با وجود ناتوانیهای جسمیاش موفق میشود یک زندگی عادی داشته باشد.
فرض کنید من از ناتوانی در خواندن رنج می بردم یا بدتر از آن بی سواد بودم؟
با این حال، کمکهای مکانیکی میتوانند برای کاهش ناتوانی ساختار بدن کمک زیادی کنند.
این گروه برای افرادی است که در حال یادگیری زندگی با معلولیت هستند.
دوره های ویژه ای برای افراد دارای معلولیت وجود دارد.
a physical/developmental/intellectual disability
ناتوانی جسمی/رشدی/عقلی
افراد دارای ناتوانی های نامرئی مانند کم شنوایی
یادگیری زندگی با معلولیت
او واجد شرایط کمک به دلایل ناتوانی است.
We know some students with disabilities may require additional support to participate in summer camps.
ما می دانیم که برخی از دانش آموزان دارای معلولیت ممکن است برای شرکت در اردوهای تابستانی نیاز به حمایت بیشتری داشته باشند.
The program provides people with intellectual and developmental disabilities opportunities to work as interns to learn job skills.
این برنامه فرصت هایی را برای افراد دارای ناتوانی های ذهنی و رشدی فراهم می کند تا به عنوان کارآموز برای یادگیری مهارت های شغلی کار کنند.
تینا با وجود ناتوانی اش، مشتاق است تا یک چالش جسورانه را برای کمک به آسایشگاه انجام دهد.
کودکانی که ناتوانی های رشدی شدید دارند
سخنرانی برای دانش آموزان دارای ناتوانی شنوایی
کسانی که دارای معلولیت آشکار یا پنهان هستند
او دارای معلولیت دائمی است که او را از کار کردن به عنوان کارگر باز می دارد.
intellectually disabled
ناتوان ذهنی
learning disabilities.
ناتوانی های یادگیری.
این برنامه از افراد دارای معلولیت حمایت می کند.
او پول را از پرداخت های ماهانه معلولیت خود پس انداز کرد.
She was a vocal disability activist.
او یک فعال معلولیت صوتی بود.
Staff members have been educated in disability issues.
کارکنان در زمینه مسائل معلولیت آموزش دیده اند.
The drug's utility in preventing long-term disability is unproven.
سودمندی این دارو در پیشگیری از ناتوانی طولانی مدت ثابت نشده است.
an article on disability rights
مقاله ای در مورد حقوق معلولیت
patients who have experienced disability after stroke
بیمارانی که پس از سکته دچار ناتوانی شده اند
the criteria required for disability status
معیارهای مورد نیاز برای وضعیت معلولیت
a physical/learning disability
ناتوانی جسمی/یادگیری
او ناشنوا است، اما اجازه نمی دهد معلولیت او را از انجام کاری که می خواهد بکند، باز دارد.
Trying to change attitudes to disability is an uphill struggle.
تلاش برای تغییر نگرش نسبت به معلولیت یک مبارزه دشوار است.
این قانون تبعیض علیه افراد دارای معلولیت را ممنوع می کند.
این مقررات برای افرادی که به دلیل ناتوانی قادر به کار نیستند اعمال می شود.
همه ارائه دهندگان خدمات باید به این فکر کنند که چگونه به مشتریان دارای معلولیت رسیدگی می کنند.
If the injury caused by the job does not qualify as a disability the employer is not legally obliged to find the employee other work.
اگر جراحت ناشی از کار به عنوان از کارافتادگی قابل قبول نباشد، کارفرما قانوناً موظف نیست کار دیگری را برای کارمند بیابد.
a physical/mental disability
ناتوانی جسمی/ذهنی
The law prohibits workplace discrimination against employees because of disability race creed, color sex age or national origin.
این قانون تبعیض در محل کار علیه کارکنان را به دلیل ناتوانی، نژاد، عقیده، رنگ، جنس، سن یا منشاء ملی ممنوع می کند.
short-term/long-term/permanent disability
ناتوانی کوتاه مدت / بلند مدت / دائمی
ailment
ناراحتی
بیماری
مصیبت
affliction
ناتوانی
infirmity
شکایت
بی نظمی
وضعیت
جراحت
malady
اختلال
debility
ضعف
کاستی
impairment
ناهنجاری
weakness
اختلال عملکرد
defect
معلول
disablement
ضرر
frailty
ناتوانی جنسی
abnormality
بی اعتباری
incapacity
محدودیت
dysfunction
مشکلات یادگیری
handicap
نیازهای خاص
detriment
ناتوانی یادگیری
impotence
ناتوانی جسمی
invalidity
بد سلامتی
عفونت
learning difficulties
special needs
sickness
توانایی
مزیت - فایده - سود - منفعت
سود
ظرفیت
competence
صلاحیت
competency
شایستگی
اضافی
تناسب اندام
سلامتی
کمک
potence
قدرت
پتانسیل
qualification
استحکام - قدرت
نقطه قوت
ببخشید
wellness
شادی
boon
برکت
happiness
کمال
blessing
سلامت
perfection
قابلیت
soundness
کفایت
vigorUS
نیرومندی
potency
سرسختی
adequacy
vigourUK
vigorUS
بهبود
robustness
hardiness
hardihood
vigourUK