capability
capability - قابلیت
noun - اسم
UK :
US :
the natural ability skill or power that makes a machine person or organization able to do something especially something difficult
توانایی، مهارت یا قدرت طبیعی که باعث می شود یک ماشین، شخص یا سازمان قادر به انجام کاری، به ویژه کاری دشوار باشد.
توانایی یک کشور برای انجام نوع خاصی از اقدام نظامی
توانایی انجام کاری
تعداد سلاح ها، سربازان و غیره که یک کشور باید در جنگ بجنگد
توانایی یا قدرت انجام کاری
It is generally sensible to limit the additional capabilities that the new desktop publishing product will give you to the bare minimum.
به طور کلی معقول است که قابلیت های اضافی را که محصول انتشارات رومیزی جدید به شما می دهد به حداقل محدود کنید.
Reputation is a base of power stemming from others who have a favorable opinion of your work and capabilities.
شهرت پایگاه قدرتی است که از دیگرانی نشات می گیرد که نظر مساعدی نسبت به کار و توانایی های شما دارند.
This gives SuperCalc an impressive extra capability.
این به SuperCalc یک قابلیت فوق العاده چشمگیر می دهد.
هواپیمای گشتی دارای قابلیت مادون قرمز است، به طوری که جستجو در تاریکی امکان پذیر است.
The search can then focus on identifying those who exhibit the necessary leadership capabilities and track record.
سپس جستجو میتواند بر شناسایی کسانی متمرکز شود که قابلیتهای رهبری و سوابق لازم را از خود نشان میدهند.
قابلیت های ذهنی متفاوتی در مکان های خاصی در مغز یافت می شود.
این خبر ناراحت کننده ای برای جنوب بود که توانایی های دریایی آن در حد متوسط بود.
قابلیت های فوق اسکالر آن تهاجمی نیست، اما نرخ کلاک بالاتری انتظار می رود.
Man Ray توانایی های دوربین را تا حد زیادی بررسی کرد.
مشخص نیست که آیا این کشور توانایی تولید سلاح های هسته ای را دارد یا خیر.
این کشور به توانایی تولید تسلیحات هسته ای نزدیک شده است.
The Intel version shares the capabilities of the portable source Unix version and is said to be easy to install.
نسخه اینتل قابلیت های نسخه یونیکس منبع قابل حمل را به اشتراک می گذارد و گفته می شود نصب آن آسان است.
این سیستم کامپیوتری به کاربر امکان دسترسی به حجم عظیمی از داده ها را می دهد.
سن بر دامنه توانایی های فرد تأثیر می گذارد.
او توانایی تبدیل شدن به یک بازیگر بسیار خوب را دارد.
حیوانات در باغ وحش توانایی گرفتن غذا برای خود را از دست داده اند.
his capability for making sensible decisions
توانایی او برای تصمیم گیری معقول
beyond/within the capabilities of current technology
فراتر از / در محدوده قابلیت های فناوری فعلی
a company’s production capabilities
قابلیت های تولید یک شرکت
Britain’s nuclear/military capability
توانایی هسته ای/نظامی بریتانیا
Organizing a whole department is beyond his capability.
سازماندهی یک بخش کامل از توانایی او خارج است.
این وظیفه فراتر از توان بشر بود.
من مطمئن هستم که شغل جدید شما در حد توانایی های شماست.
آنها بر توانایی اثبات شده این فناوری تکیه کردند.
اثر آن کاهش 50 درصدی در توان تولید این شرکت خواهد بود.
این آزمایشات فراتر از توانایی یک نوجوان دوازده ساله متوسط است.
با ماشین های جدید بالاخره توانایی (= قدرت) را داریم که کار را به درستی انجام دهیم.
چندین کشور در حال تلاش برای توسعه توان هسته ای هستند.
شرکتهایی که تواناییهای تکنولوژیکی قویتری دارند، به احتمال زیاد ارزش تجارت الکترونیک را درک میکنند.
آنها توانایی دو برابر کردن صادرات خود را دارند.
بسیاری از خرده فروشان در حال مبارزه هستند زیرا فراتر از توانایی های خود گسترش یافته اند.
توانایی
ظرفیت
competence
صلاحیت
دانشکده
قدرت
proficiency
مهارت
aptitude
صلاحیت - استعداد - شایستگی
competency
شایستگی
expertise
تجربه و تخصص
knack
استعداد
امکانات
adeptness
هدیه
aptness
به معنای
capableness
چیز
به موجب آن
فورته
means
زیرکی
هوش
هنر
wherewithal
تناسب اندام
flair
ممکن
forte
استحکام - قدرت
skilfulness
cleverness
potency
inability
عجز
incompetence
بی کفایتی
ineptitude
ناتوانی
ناکارآمدی
incapability
ناتوانی جنسی
incapableness
بی اثر بودن
incapacity
عدم
incompetency
ضعف
ineptness
بی فایده بودن
inefficiency
عدم تناسب اندام
powerlessness
دست و پا چلفتی
impotence
درماندگی
inaptitude
ناامیدی
ineffectiveness
بی تخصص
شکست
weakness
inadequacy
uselessness
insufficiency
unfitness
inefficacy
ineffectualness
clumsiness
helplessness
incapacitation
hopelessness
inutility
frailty
ineffectuality
inexpertness