impressive
impressive - چشمگیر
adjective - صفت
UK :
US :
امپرسیونیسم
امپرسیونیست
تاثیر پذیر
بی تاثیر
امپرسیونیستی
تحت تاثیر قرار نگرفته
---
چیزی که چشمگیر است باعث می شود آن را تحسین کنید زیرا بسیار خوب، بزرگ، مهم و غیره است
در مورد چیزی که مردم آن را تحسین می کنند استفاده می شود زیرا بسیار خوب، بزرگ، مهم و غیره است
extremely impressive – used especially when someone does something very well or looks very beautiful
بسیار چشمگیر - مخصوصاً زمانی استفاده می شود که کسی کاری را خیلی خوب انجام می دهد یا بسیار زیبا به نظر می رسد
بسیار چشمگیر - به ویژه در مورد مناظر زیبا یا سرعت سریع چیزی استفاده می شود
بسیار چشمگیر و هیجان انگیز برای دیدن یا تماشا
آنقدر تأثیرگذار است که احساس احترام و تحسین زیادی می کنید، یا نسبتاً احساس ترس می کنید
به دلیل بزرگ و زیبا بودن بسیار چشمگیر است
در مورد ساختمان ها و افراد بزرگ و چشمگیر استفاده می شود
If an object or achievement is impressive you admire or respect it usually because it is special important or very large
اگر یک شی یا دستاورد چشمگیر باشد، آن را تحسین می کنید یا به آن احترام می گذارید، معمولاً به این دلیل که خاص، مهم یا بسیار بزرگ است.
اگر فردی تأثیرگذار باشد، شما آن شخص را به خاطر مهارت ها یا توانایی های خاصش تحسین می کنید یا به او احترام می گذارید
وادار کردن کسی به احساس تحسین یا احترام
Even so that by-election victor, Mrs Elizabeth Shield, scored an impressive 22,449.
با این حال، خانم الیزابت شیلد، برنده انتخابات میاندورهای، امتیاز چشمگیر 22449 را کسب کرد.
شما می توانید به عنوان بخشی از یک گشت و گذار 5 روزه در خارج از شهر از کویر دیدن کنید.
تنوع غنی حیات حیوانی که ما پیدا کردیم بسیار چشمگیر بود.
The school's examination results were very impressive.
نتایج امتحانات مدرسه بسیار چشمگیر بود.
یک دستاورد چشمگیر
Lexi was an impressive dramatic actress.
لکسی یک هنرپیشه نمایشی تاثیرگذار بود.
پسر کوچولو گاهی اوقات می تواند قانون آزادی اطلاعات را به تأثیر چشمگیری برساند.
Alan Howard has been impressive in Henry IV' at the National Theatre.
آلن هوارد در «هنری چهارم» در تئاتر ملی تأثیرگذار بوده است.
بروین ها در 5 بازی اخیر خود تاثیرگذار بوده اند.
Benedict returned from each journey with impressive paintings, relics, books, and glassworks for his monasteries.
بندیکت از هر سفری با نقاشی ها، یادگارها، کتاب ها و شیشه کاری های چشمگیر برای صومعه هایش برمی گشت.
نماهای خارجی مانند نمای هدف از راه دور بسیار چشمگیر هستند.
The results have been impressive with 17 designated neighborhoods.
نتایج با 17 محله تعیین شده چشمگیر بوده است.
یک عملکرد چشمگیر
an impressive array/list/collection
یک آرایه/فهرست/مجموعه چشمگیر
an impressive display of skill
نمایش چشمگیر مهارت
He has an impressive record of 63 wins from 71 fights.
او رکورد چشمگیر 63 برد از 71 مبارزه را دارد.
یک ساختمان چشمگیر با یک برج بزرگ
یکی از تاثیرگذارترین رمان های سال های اخیر
چند بازیکن جوان تر نیز چشمگیر به نظر می رسیدند.
She was very impressive in the interview.
او در مصاحبه بسیار تاثیرگذار بود.
یک رواق بزرگ ورودی مناسب و چشمگیر به کلیسا را فراهم می کند.
او در نیمه نهایی خود در برابر اوزاکا چندان چشمگیر نبود.
این واقعیت که او بسیار جوان است، دستاوردهای او را بیش از پیش چشمگیر می کند.
The film is technically impressive but lacks real excitement.
فیلم از نظر تکنیکی تاثیرگذار است، اما فاقد هیجان واقعی است.
مناظر شمال دریاچه نیز به همان اندازه چشمگیر است.
استاندارد پخت و پز بسیار چشمگیر بود.
این تیم پس از پیروزی چشمگیر دیشب 12 امتیاز پیش است.
They gave a truly impressive performance.
آنها واقعاً عملکرد چشمگیری ارائه کردند.
That was an impressive performance from such a young tennis player.
این یک عملکرد چشمگیر از چنین تنیسور جوانی بود.
an impressive collection of modern paintings
مجموعه ای چشمگیر از نقاشی های مدرن
ساختمان های بسیار چشمگیری در شهر وجود دارد.
She's a very impressive public speaker.
او یک سخنران عمومی بسیار تأثیرگذار است.
an impressively large collection of medals
مجموعه ای چشمگیر از مدال ها
بزرگ
splendid
عالی
imposing
تحمیل کننده
majestic
با شکوه
قدرتمند
striking
قابل توجه، برجسته، موثر
نمایشی
magnificent
باشکوه
monumental
بسیار بزرگ و مهم
stately
مهیج
awesome
نجیب
breathtaking
دیدنی و جذاب - تماشایی
noble
خیره کننده
spectacular
فوق العاده
stunning
اوت
terrific
بلند مرتبه
august
عظیم
dignified
قابل توجه
قصری
notable
سر به فلک کشیده
palatial
جذب کننده
towering
دستگیر کردن
absorbing
خارق العاده
arresting
مجلل
نافذ
lavish
نخست
luxurious
penetrating
sumptuous
unimpressive
بی تاثیر
unimposing
بی تحمیل
معمولی
طبیعی
میانگین
مشترک
inconsequential
بی اهمیت
insignificant
ناچیز
unremarkable
غیر قابل توجه
commonplace
عادی
اندک
trivial
مقدار کمی
unimportant
کم اهمیت
بی ادعا
بي تفاوت
trifling
خفیف
unassuming
فروتن
indifferent
غیر قهرمان
mild
پست تر
humble
فقیر
unheroic
معمول
غیر استثنایی
inferior
منظم
نامشخص
زشت
بد
unexceptional
undistinguished