entrance
entrance - ورود
N/A - N/A
UK :
US :
یک در، دروازه و غیره که برای ورود به مکانی از آن عبور می کنید
عمل ورود به یک مکان یا اتاق، به ویژه به نحوی که مردم متوجه آن شوند
حق یا توانایی رفتن به یک مکان
اجازه عضویت یا درگیر شدن در یک حرفه، دانشگاه، جامعه و غیره
زمانی که یک شخص، کشور، سازمان و غیره برای اولین بار در یک حوزه فعالیت خاص درگیر می شود
if you are entranced by someone or something you give them all your attention because they are so beautiful interesting etc
اگر مجذوب کسی یا چیزی شوید، تمام توجه خود را به آنها معطوف می کنید زیرا بسیار زیبا، جالب و غیره هستند
در، دروازه و غیره که با آن می توانید وارد ساختمان یا مکان شوید
عمل روی صحنه آمدن توسط یک بازیگر یا رقصنده
the act of a person coming into a room in an ordinary situation although often because there is something noticeable about it
عمل شخصی که در یک موقعیت معمولی وارد اتاق می شود، اگرچه اغلب به این دلیل است که چیزی قابل توجه در آن وجود دارد
حق ورود به یک مکان
Someone or something that entrances you is so beautiful or interesting that you cannot stop listening to or watching him her or it
کسی یا چیزی که وارد شما می شود آنقدر زیبا یا جالب است که نمی توانید از گوش دادن یا تماشای او، او یا آن دست بردارید.
ورود همچنین حق پذیرش در یک مکان یا یک سازمان است
جلب توجه و علاقه کامل کسی
وضعیتی که در آن یک شرکت برای اولین بار محصول یا خدماتی را در یک مکان خاص یا به گروه خاصی از مشتریان می فروشد.
a situation in which a company sells a product or service in a particular place or to a particular group of customers for the first time
این قیمت شامل بیشتر وعده های غذایی و هزینه ورودی موزه ها می شود.
امتحانات ورودی کالج
فقط چند بلوک دورتر به سمت ورودی بزرگراه می پیچد.
کراگان به سمت راست خارج از ورودی هتل پیچید و به سمت خیابان ریوولی رفت.
واحد تنها، ساکت، با ورودی مجزا، چهار تا پنج خوابه و آشپزخانه دارد.
دیویس از یک ورودی جانبی برای دوری از خبرنگاران منتظر استفاده کرد.
ورود و خروج های اضافی من را امکان پذیر می کند، که در غیر این صورت دشوار یا دور از خیال بود.
It makes my superfluous entrances and exits possible that would have been difficult or undreamt-of, otherwise.
پس پاک کردن کمابیش همان رویه ورودی است.
در ورودی ترمینال یک منتظر شدی، دیدی که با تاکسی رسیدم.
گفتگوی آنها با ورود چهار بازدیدکننده قطع شد.
چند سال طول کشید تا ورودی پارک را پیدا کنیم.
غرغرهای معمولی وجود داشت، اما وقتی آمبولانس به سمت ورودی برگشت، درها از قبل باز شده بودند، فوراً محو شدند.
There were the usual grumbles, but they faded instantly as the ambulance backed up to the entrance doors already opening.
دو ورودی وجود دارد - یکی در جلو و دیگری در پشت.
او یک ورودی تماشایی در پرده دوم می سازد که در یک ورق طلا پوشانده شده است.
متوجه ورودش شدم چون لیز خورد و در آستانه در افتاد.
مدیریت حق امتناع از ورود را برای خود محفوظ می دارد.
او با کتاب های مصور زیبای خود میلیون ها نفر را مجذوب خود کرده است.
دو ورودی وجود دارد - یکی در جلو و دیگری در پشت ساختمان.
ورود به موزه در روزهای یکشنبه رایگان است.
او دیروز در آزمون ورودی دانشکده حقوق شرکت کرد.
ما شیفته عزادارانی شدیم که در هارمونی باشکوه و همراه با موسیقی گیتار می خواندند.
تحلیلگران میگویند که این سرمایهگذاری میتواند ورود زیرکانه به یک بازار عمدتاً بهرهبرداری نشده باشد.
در، درب
doorway
درگاه
دروازه
رویکرد
ورود
دسترسی داشته باشید
افتتاح
gateway
پورتال
ingress
گذر
portal
ورودی
گذرگاه
entryway
بندر
passageway
خیابان
راندن
avenue
راهرو
باند
driveway
دهان
gangway
مسیر
گردهمایی
سرسرا
concourse
لابی
foyer
عبور
inlet
ویرایش
lobby
طاق نما
ایوان
رواق
adit
دهلیز
archway
portico
vestibule
exit
خروج
outlet
پریز
egress
خارج از گروه
outgang
خارج از خانه
outway
در، درب
درگاه
doorway
دروازه
تهویه
gateway
ترک کردن
vent
پورتال
راه فرار
portal
راه فرار هنگام آتش سوزی، پله فرار
عبور کردن
راه خروج
نتیجه
افتتاح
در رفتن