approach
approach - رویکرد
noun - اسم
UK :
US :
روشی برای انجام کاری یا برخورد با یک مشکل
درخواستی از کسی که از شما می خواهد کاری برای او انجام دهید
حرکت به سمت یا نزدیک به چیزی
جاده، مسیر و غیره که به مکانی منتهی می شود و راه اصلی رسیدن به آن است
قسمت پایانی پرواز هواپیما، قبل از فرود در فرودگاه
به سمت یا نزدیکتر شدن به کسی یا چیزی
to ask someone for something or ask them to do something especially when you are asking them for the first time or when you are not sure if they will do it
از کسی چیزی بخواهید یا از او بخواهید کاری انجام دهد، به خصوص وقتی برای اولین بار از او می خواهید یا مطمئن نیستید که انجام خواهد داد یا خیر
if an event or a particular time approaches, or you approach it it is coming nearer and will happen soon
اگر رویداد یا زمان خاصی نزدیک شود، یا به آن نزدیک شوید، نزدیکتر می شود و به زودی اتفاق می افتد
شروع به برخورد با یک موقعیت یا مشکل به روشی خاص یا با نگرش خاصی
تقریبا برابر با چیزی بودن
نزدیک یا نزدیک شدن به چیزی یا کسی در مکان، زمان، کیفیت یا مقدار
برخورد با چیزی
to speak to write to or visit someone in order to do something such as make a request or business agreement
صحبت کردن، نامه نگاری کردن، یا ملاقات با شخصی به منظور انجام کاری مانند درخواست یا توافق تجاری
راهی برای در نظر گرفتن یا انجام کاری
واقعیت نزدیکتر شدن در فاصله یا زمان
مسیری که به مکانی منتهی می شود
شبیه ترین چیز به چیز دیگری که ذکر شده است
عمل برقراری ارتباط با شخص یا گروه دیگری به منظور درخواست چیزی
نزدیک شدن به چیزی یا کسی
اگر به شخصی نزدیک شوید، مستقیماً با آن شخص ملاقات می کنید یا با او ارتباط برقرار می کنید
(of a person or object) the act of coming near to someone or something or (of an event) the state of being about to happen soon
(از شخص یا شیء) نزدیک شدن به کسی یا چیزی یا (از یک واقعه) حالتی که به زودی اتفاق می افتد.
راهی برای برخورد با چیزی
راهی برای انجام کاری
رویکرد تهاجمی دولت به مسئله بی خانمانی
هانسون رویکردی را در رابطه با خرید شرکت ارائه داد.
The footballer said he'd received an approach from another team and that he was considering the offer.
این فوتبالیست گفت که رویکردی از تیم دیگری دریافت کرده است و در حال بررسی این پیشنهاد است.
This rough-and-ready reasoning is upside-down to the slow thorough, in-control approach most industrial designers bring to complex machinery.
این استدلال خشن و آماده به دلیل رویکرد آهسته، کامل و تحت کنترل که اکثر طراحان صنعتی برای ماشین آلات پیچیده ارائه می کنند، وارونه است.
هر یک از نمایندگان رویکرد متفاوتی را برای حل این مشکل پیشنهاد کردند.
این هواپیما در نزدیکی نهایی خود به فرودگاه بیرمنگام بود که سقوط کرد.
رشته کوه هایی که از زیر آن می گذشتند و در نزدیکی نهایی تاب می خوردیم.
من آنقدر بی تجربه و عصبی بودم که نمی توانستم آشکار بودن رویکرد او را درک کنم.
او در برخورد با آنها رویکرد اشتباهی در پیش گرفت.
وقت آن بود که رویکرد متفاوتی را در پیش بگیریم.
an alternative/innovative approach
یک رویکرد جایگزین/نوآورانه
رویکرد سنتی/مشابه
به نظر می رسید رویکردی که آنها استفاده می کردند دیگر کارساز نبود.
ما باید یک رویکرد جدید برای مشکل اتخاذ کنیم.
درمان رویکردی جامع به سلامت و تندرستی دارد.
انواع رویکردها برای درمان افسردگی
آیا این یک رویکرد موفق برای ارائه دفاتر با تکنولوژی بالا خواهد بود؟
نزدیک شدن او را نشنیده بود و با باز شدن در از جا پرید.
نزدیک شدن بهار
آنها از نزدیک شدن جنگ احساس نگرانی می کردند.
بچه ها با نزدیک شدن معلمشان ساکت شدند.
این باشگاه برای حمایت مالی به یک شرکت داخلی نزدیک شده است.
ما رویکردی از مدیر یک شرکت رقیب دریافت کرده ایم.
او از رویکردهای مداوم او ناراحت بود.
تمام نزدیکی های کاخ توسط نیروها محافظت می شد.
جاده ای با رویکرد جدید به بندر
نزدیکی به روستا بسیار زیبا بود.
برای شروع نزدیک شدن نهایی به باند
هواپیما مجبور شد با شیب تند به باند فرود نزدیک شود.
این نزدیکترین رویکرد برای عذرخواهی است که از او خواهید گرفت.
تاکید بر هویج انگیزه است تا چوب مالیات.
مدرسه تصمیم گرفته است که رویکرد متفاوتی برای نظم و انضباط اتخاذ کند.
من از رویکرد او به مشکل خوشم آمد
او رویکرد مستقیم را ترجیح داد.
ما باید رویکرد عملگرایانه تری اتخاذ کنیم.
شما باید رویکرد اصلی خود را تغییر دهید.
او از رویکرد یکسان برای یادگیری انتقاد کرد.
من مدتی را صرف آزمایش این روش کردم.
برخی از معلمان رویکرد رسمی تری به تدریس دارند.
پیشرفت
بیا
نزدیک
بستن
بیا نزدیکتر
converge
همگرا شوند
نزدیک شدن
نزدیک تر شود
نزدیک تر شوید
draw nearer
بافندگی
loom
به نظر می رسد
رسیدن
بیا نزدیک
نزدیک تر بیا
بالا بیا
come nearer
قرعه کشی
لبه نزدیک
لبه نزدیکتر
برو نزدیک
edge nearer
نزدیک تر برو
نزدیک شوید
به سمت
بافندگی بالا
go nearer
نزدیک حرکت کن
نزدیک تر حرکت کن
loom up
رول کردن
لبه
move nearer
nigh
verge
ترک کردن
depart
رفتن
گمشو
کنار کشیدن
abscond
فرار کردن
آن را بزن
پاک کردن
برو
فرار کن
کلاهبرداری
scram
پرتاب کردن
shove off
شکاف
در آوردن
بیرون بروید
عقب نشینی
retreat
حرکت
خروج
exit
اسکات
scoot
رکاب زدن
skedaddle
چشم پوشی
محاسبه
بازنشسته شدن
خالی کردن
vacate
اردوگاه کردن
decamp
بخش
اجرا کن
عقب نشینی کند
recede
شروع شد
begone
سفالی
vamoose
پرواز کردن
flit