adopt
adopt - اتخاذ کردن
verb - فعل
UK :
US :
تا فرزند شخص دیگری را به خانه خود ببرید و به طور قانونی والدین او شوید
to use a particular style of speaking, writing or behaving, especially one that you do not usually use
برای استفاده از سبک خاصی از صحبت کردن، نوشتن، یا رفتار، به خصوص سبکی که معمولاً از آن استفاده نمی کنید
تصویب رسمی یک پیشنهاد، اصلاحیه و غیره، به ویژه از طریق رای گیری
برای انتخاب نام، کشور، سفارشی و غیره جدید، به ویژه برای جایگزینی نام قبلی
به طور رسمی فردی را برای نمایندگی یک حزب سیاسی در انتخابات انتخاب کنید
اگر روش، فرآیند و غیره جدیدی را اتخاذ کنید، شروع به استفاده از آن می کنید
to start using a product especially a new product usually with the intention of continuing to buy and use it
شروع استفاده از یک محصول، به ویژه یک محصول جدید، معمولاً به قصد ادامه خرید و استفاده از آن
to legally take another person's child into your own family and take care of him or her as your own child
به طور قانونی فرزند شخص دیگری را به خانواده خود ببرید و به عنوان فرزند خود از او مراقبت کنید
برای بردن حیوانی که در مکانی مانند مرکز نجات رها شده است و آن را به عنوان حیوان خانگی خود نگه دارید
پذیرش یا شروع به استفاده از چیزی جدید
انتخاب کسی یا چیزی یا گرفتن چیزی به عنوان مال خود
to start behaving in a particular way especially by choice
برای شروع به رفتاری خاص، به خصوص با انتخاب
to pay money in order to have your name connected with a particular thing especially in order to help an organization raise money
برای اینکه نام شما با یک چیز خاص مرتبط شود، به ویژه برای کمک به یک سازمان در جمع آوری پول، پول پرداخت کنید
پذیرفتن مسئولیت حفظ جاده (= در شرایط خوب نگهداری می شود)
به طور قانونی فرزند شخص دیگری را به خانواده خود ببرید تا به عنوان فرزند خود بزرگ کنید
پذیرش یا شروع به استفاده از چیزی
اگر سازمانی قانونی را تصویب کند، به پذیرش آن رأی می دهد
شروع به استفاده از روش، سیستم، قانون و غیره جدید.
برای شروع استفاده از محصول یا خدمات جدید
دیوید و شیلا نمی توانند بچه دار شوند، اما امیدوارند فرزندخوانده شوند.
او امیدوار بود که باردار شود، اما وقتی موفق نشد، او و همسرش تصمیم به فرزندخواندگی گرفتند.
شرکت او ممکن است یک طرح اشتراک سود را بر اساس عملکرد در کل کارخانه اتخاذ کند.
PTM Co. has adopted a neighborhood school and employees often tutor students.
شرکت PTM یک مدرسه محله ای را پذیرفته است و کارمندان اغلب به دانش آموزان آموزش می دهند.
کیم وقتی با پسرعموهایش صحبت میکند، لهجهای جنوبی میگیرد.
مقررات معاهده ماستریخت برای فرهنگ در این زمینه به تصویب رسید.
Rather than adopting an inappropriate legislative approach we must persuade people and affect attitudes.
به جای اتخاذ رویکرد قانونگذاری نامناسب، باید مردم را متقاعد کنیم و بر نگرش ها تأثیر بگذاریم.
These standards have been adopted by many states, counties, and cities; others have established their own standards.
این استانداردها توسط بسیاری از ایالت ها، شهرستان ها و شهرها پذیرفته شده اند. دیگران استانداردهای خود را تعیین کرده اند.
او متوجه شد که قیمش، عمه میمی، او را به طور قانونی به فرزندی قبول نکرده است.
عمو خان بعداً به من گفت که این همسرش بود که مصمم شده بود مرا به عنوان همسر خود بپذیرد.
Teenagers who discover they were adopted often search for their biological parents when they are old enough.
نوجوانانی که متوجه می شوند که به فرزندخواندگی گرفته شده اند، اغلب در زمانی که به اندازه کافی بزرگ می شوند به دنبال والدین بیولوژیکی خود می گردند.
Phillips says his ultimate vindication would be to see the airline industry adopting SafetyScope, but he isn't holding his breath.
فیلیپس می گوید که اثبات نهایی او این است که ببیند صنعت هواپیمایی SafetyScope را اتخاذ می کند، اما او نفس خود را حبس نمی کند.
کمپینی برای تشویق زوج های بدون فرزند به فرزندخواندگی
برای فرزندخواندگی
او مجبور شد فرزندش را به فرزندی قبول کند.
او سه فرزند یتیم خانه را به فرزندی پذیرفت.
هر سه تیم رویکردهای متفاوتی را برای مشکل اتخاذ کردند.
مطالعه ما راهبردهای اتخاذ شده توسط بیماران برای جستجوی اطلاعات را بررسی کرد.
پلیس تدابیر امنیتی شدیدتری اتخاذ کرد.
اتخاذ یک نگرش / موضع / موضع
The government adopted a resolution on disarmament.
دولت قطعنامه خلع سلاح را تصویب کرد.
انتظار می رود این شورا در جلسه بعدی خود سیاست جدید را اتخاذ کند.
شورای امنیت سازمان ملل متحد به اتفاق آرا این قطعنامه را تصویب کرد.
برای اتخاذ یک نام / عنوان / زبان
مسیحیان اولیه در اروپا بسیاری از آداب و رسوم ادیان قدیمی و بت پرست را پذیرفتند.
او هوای بی تفاوتی را در پیش گرفت.
او به عنوان نامزد پارلمانی وود گرین پذیرفته شد.
مردم او را به عنوان قدیس حامی خود پذیرفتند.
ما دوست داریم فرزندی را به فرزندی قبول کنیم.
این کودک اکنون به طور قانونی به فرزندی پذیرفته شده است.
این زوج دو فرزند را به فرزندی پذیرفتند.
ما نتوانستیم در مورد بهترین روش ها به توافق برسیم.
لبخند زد و لحن معمولی تری داشت.
مدیر جدید سبک بسیار خودکامه ای را در پیش گرفت.
زن نقش منفعل تری نسبت به مرد می پذیرد.
این سیاست هنوز به طور رسمی تصویب نشده است.
در این موضوع چه موضعی اتخاذ می کنید؟
سیاست هایی که کارفرمایان در قبال نیروی کار اتخاذ می کنند
خانواده سلطنتی در اوایل قرن گذشته نام ویندزور را برگزیدند.
او لباس و رفتار یک انگلیسی را در پیش گرفت.
این حزب در سال 1965 نام فعلی خود را برگزید.
آنها یک نوزاد دختر را به فرزندی قبول کرده اند.
او طفل را به فرزندی پذیرفت (= نوزاد خود را به دیگری داد تا از او مراقبت کند).
foster
پرورش دادن، پروردن
والدین
بالا بردن
پرستار
rear
عقب
مطرح کردن
مراقبت از
توجه داشتن به
وارد کردن
فراهم کند
مراقب باش
وزیر به
nurture
پرورش دادن
nourish
تغذیه کند
cherish
گرامی داشتن
حفظ کنند
breed
نژاد
مادر
حمایت کردن
حفظ
cultivate
کشت کنند
حضور در
harborUS
بندر آمریکا
harbourUK
بندر UK
دارند
نگه دارید
محافظت
خرس
توسعه دهد
تمایل
رها کردن
disown
انکار کردن
ditch
گودال
forsake
دور انداختن
discard
سلب ارث
disinherit
رد کردن
disacknowledge
دفع کردن
خود را طلاق دهد
پایان دادن به روابط با
repulse
دیگر کاری به
امتناع از تصدیق
کنار گذاشته شود
دست برداشتن از
تنها گذاشتن