pet

base info - اطلاعات اولیه

pet - حیوان خانگی

noun - اسم

/pet/

UK :

/pet/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [pet] در گوگل
description - توضیح

  • حیوانی مانند گربه یا سگ که در خانه نگهداری می کنید و از آنها مراقبت می کنید


  • هنگام صحبت با کسی که دوست دارید یا دوست دارید استفاده می شود


  • لمس کردن و حرکت دادن دست خود به آرامی روی کسی، به خصوص حیوان یا کودک

  • an animal that is kept in the home as a companion and treated kindly


    حیوانی که به عنوان همدم در خانه نگهداری می شود و با مهربانی با او رفتار می شود


  • فردی باشید که یکی از مقامات بالاتر از دیگران دوستش دارد و با او بهتر رفتار می کند


  • آدم مهربانی که دوستش آسان است


  • روشی دوستانه برای صحبت کردن با کسی، به خصوص یک زن یا یک کودک

  • If you pet an animal child etc., you touch it him or her gently and kindly with your hands


    اگر حیوان، کودک و غیره را نوازش می کنید، او را به آرامی و مهربانی با دستان خود لمس می کنید.

  • If two people are petting, they are kissing and touching each other in a sexual way.


    اگر دو نفر در حال نوازش هستند، به صورت جنسی یکدیگر را می بوسند و لمس می کنند.


  • یک نظریه، موضوع، نفرت و ... که برای شما خاص و مهم است

  • abbreviation for polyethylene terephthalate a type of plastic used especially to make bottles


    مخفف پلی اتیلن ترفتالات نوعی پلاستیک است که به ویژه برای ساخت بطری استفاده می شود

  • abbreviation for positron emission tomography a method of using special rays (= beams of light) to make images of the inside of the body especially the brain


    مخفف توموگرافی گسیل پوزیترون روشی برای استفاده از پرتوهای ویژه (= پرتوهای نور) برای ساختن تصاویر از داخل بدن، به ویژه مغز.

  • an animal that is kept in the home as a companion and treated affectionately


    حیوانی که به عنوان همدم در خانه نگهداری می شود و با محبت با او رفتار می شود


  • به خصوص دوست داشتنی یا شخصی مهم است

  • to touch an animal or person gently and affectionately with the hands


    لمس کردن حیوان یا شخصی با ملایمت و محبت با دست


  • اواخر عصر نیز بهترین زمان برای غذا دادن به حیوان خانگی است.

  • One morning Tony tells his Dad he wants a pet.


    یک روز صبح، تونی به پدرش می گوید که یک حیوان خانگی می خواهد.

  • Do you have any pets?


    آیا شما حیوان خانگی دارین؟

  • Experts will cover topics such as disaster planning for pets and pet first aid as well as horse nutrition and care.


    کارشناسان موضوعاتی مانند برنامه ریزی بلایا برای حیوانات خانگی و کمک های اولیه حیوانات خانگی و همچنین تغذیه و مراقبت از اسب را پوشش خواهند داد.

  • Amelia had a wonderful time piloting her pet.


    آملیا با خلبانی حیوان خانگی خود اوقات خوشی را سپری کرد.

  • No smoking upstairs, no pets, no visitors, and there was a cleaning rota.


    نه سیگار کشیدن در طبقه بالا، نه حیوانات خانگی، نه بازدید کننده، و یک اتاق نظافت وجود داشت.

  • The 76 year old pensioner was beaten to death last Thursday in the pet shop where he worked part time.


    این مستمری بگیر 76 ساله پنجشنبه گذشته در فروشگاه حیوانات خانگی که به صورت پاره وقت در آن کار می کرد تا حد مرگ مورد ضرب و شتم قرار گرفت.


  • صاحبان گربه اغلب متوجه می شوند که حیوان خانگی آنها به طور ناگهانی و بدون هیچ دلیل مشخصی وارد خانه می شود.

  • A third would think twice about moving home if it would upset their pets.


    یک سوم اگر باعث ناراحتی حیوانات خانگی آنها شود، دو بار در مورد نقل مکان به خانه فکر می کنند.

example - مثال
  • Do you have any pets?


    آیا شما حیوان خانگی دارین؟

  • a pet dog/hamster


    یک سگ خانگی/همستر


  • یک حیوان خانگی خانوادگی

  • exotic pets


    حیوانات خانگی عجیب و غریب


  • مواد غذایی حیوان خانگی

  • Being a responsible pet owner means caring for your pet.


    مسئولیت پذیر بودن صاحب حیوان خانگی به معنای مراقبت از حیوان خانگی خود است.

  • a pet shop (= where animals are sold as pets)


    فروشگاه حیوانات خانگی (= جایی که حیوانات به عنوان حیوان خانگی فروخته می شوند)

  • Keeping pigs as pets has become extremely popular.


    نگهداری از خوک به عنوان حیوان خانگی بسیار محبوب شده است.

  • She's the teacher's pet.


    او حیوان خانگی معلم است.

  • What's wrong pet?


    چه اشکالی دارد، حیوان خانگی؟

  • Be a pet (= be kind) and post this letter for me.


    حیوان خانگی باش (= مهربان باش) و این نامه را برای من پست کن.


  • به حیوان خانگی خود یک رژیم غذایی سالم بدهید.

  • She bundled Daisy into her pet carrier.


    او دیزی را در کالسکه حیوان خانگی خود قرار داد.

  • The apartment we live in doesn't allow pets of any kind.


    آپارتمانی که ما در آن زندگی می کنیم اجازه ورود حیوانات خانگی از هر نوع را نمی دهد.

  • a vacuum cleaner that can tackle pet hair


    یک جاروبرقی که می تواند موهای حیوانات خانگی را از بین ببرد

  • if you need help locating your lost pet


    اگر برای یافتن حیوان گمشده خود به کمک نیاز دارید

  • kids with pet allergies


    کودکان مبتلا به آلرژی به حیوانات خانگی

  • the booming trade in exotic pets


    تجارت پررونق حیوانات خانگی عجیب و غریب

  • the latest wave of toy technology: virtual pets


    آخرین موج فناوری اسباب بازی: حیوانات خانگی مجازی

  • the loss of a beloved pet


    از دست دادن یک حیوان خانگی محبوب


  • صنعت مراقبت از حیوانات خانگی

  • the smuggling of endangered species for the pet trade


    قاچاق گونه های در خطر انقراض برای تجارت حیوانات خانگی

  • They have several pets - a dog two rabbits, and a guinea pig.


    آنها چندین حیوان خانگی دارند - یک سگ، دو خرگوش و یک خوکچه هندی.

  • a pet snake


    یک مار خانگی

  • The other children hated her because she was the teacher's pet.


    بچه های دیگر از او متنفر بودند زیرا او حیوان خانگی معلم بود.

  • He's always sending me flowers - he's a real pet!


    او همیشه برای من گل می فرستد - او یک حیوان خانگی واقعی است!

  • Thank you pet.


    ممنون، حیوان خانگی

  • Our dog loves to be petted and tickled behind the ears.


    سگ ما عاشق نوازش و قلقلک دادن او در پشت گوش است.

  • Football is one of her pet hates.


    فوتبال یکی از نفرت های حیوان خانگی او است.

  • My pet peeve (= pet hate) is cleaning the bathroom.


    پیو حیوان خانگی من (= نفرت از حیوان خانگی) در حال تمیز کردن حمام است.

  • The house has translucent walls made from a plastic called PET essentially the same material used in soda bottles.


    این خانه دارای دیوارهای شفاف ساخته شده از پلاستیکی به نام PET است که در اصل همان ماده ای است که در بطری های نوشابه استفاده می شود.

synonyms - مترادف
  • companion


    همراه و همدم


  • حیوان


  • حیوان اهلی

  • domesticated animal


    دوست چهار پا

  • four-legged friend


    حیوان رام

  • tame animal


antonyms - متضاد
  • stray


    منحرف شدن

  • estray


    بیراهه

  • feral


    وحشی

  • orphan


    یتیم

  • waif


    چشم پوشی


  • حیوان بی خانمان

لغت پیشنهادی

bald-faced

لغت پیشنهادی

deficiency

لغت پیشنهادی

automate