post
post - پست
prefix - پیشوند
UK :
US :
یک شغل، به ویژه یک شغل مهم در یک سازمان بزرگ
نامه ها، بسته ها و غیره که ارسال و تحویل می شوند
وقتی نامه ها جمع آوری یا تحویل می شوند
a strong upright piece of wood metal etc that is fixed into the ground especially to support something
یک قطعه چوبی، فلزی و غیره محکم و عمودی که در زمین ثابت می شود، به ویژه برای حمایت از چیزی
one of the two upright pieces of wood between which players try to kick or hit the ball in football hockey etc
یکی از دو تکه چوب ایستاده که بین آن بازیکنان سعی می کنند در فوتبال، هاکی و غیره به توپ ضربه بزنند یا ضربه بزنند.
در نام برخی از روزنامه ها استفاده می شود
پیامی برای یک گروه گفتگوی اینترنتی ارسال می شود تا همه اعضای گروه بتوانند آن را بخوانند
برای ارسال نامه، بسته و غیره از طریق پست
اگر در جایی پست شده باشید، کارفرما شما را می فرستد تا در آنجا کار کنید، معمولاً برای چندین سال
درج آگهی عمومی در مورد چیزی روی دیوار یا تابلوی اعلانات
to make someone be in a particular place in order to guard a building check who enters or leaves a place watch something etc
قرار دادن کسی در مکانی خاص برای محافظت از ساختمان، بررسی اینکه چه کسی وارد یا خارج می شود، تماشای چیزی و غیره
to officially record and announce information about a company’s financial situation or a country’s economic situation
ثبت و اعلام رسمی اطلاعات در مورد وضعیت مالی یک شرکت یا وضعیت اقتصادی یک کشور
برای قرار دادن یک پیام یا سند کامپیوتری در اینترنت به طوری که دیگران بتوانند آن را ببینند
دیرتر یا بعد از چیزی
واشنگتن پست
نیویورک پست
ساندی پست
دیرتر از، بعد از
سامانه رسمی ارسال و دریافت نامه، بسته و غیره
زمانی که نامه ها جمع آوری یا تحویل می شوند
اگر به نامه ای با بازگشت پست پاسخ دهید، تقریباً بلافاصله پاسخ می دهید
letters, parcels etc
نامه، بسته و غیره
یک شغل، به خصوص یک شغل مهم یا با درآمد خوب
برای ارسال نامه، بسته و غیره با استفاده از خدمات رسمی
برای ثبت و اعلام نتایج رسمی برای یک شرکت یا اطلاعاتی در مورد اقتصاد
برای وارد کردن یک رقم در LEDGER (=کتابی که توسط یک شرکت برای ثبت پول دریافتی یا خرج شده استفاده می شود)
نامه ها و غیره که به منازل یا محل کار تحویل می شود
سیستم عمومی که برای جمع آوری و تحویل نامه ها وجود دارد
زمانی در طول روز که نامه ها و غیره جمع آوری یا تحویل می شوند
شغل در یک شرکت یا سازمان
doing a particular job in a company or organization
انجام یک کار خاص در یک شرکت یا سازمان
a postgraduate
یک فوق لیسانس
a post-Impressionist
یک پست امپرسیونیست
دوره پس از 1945
من چند روزی نبودم، بنابراین پست های زیادی در انتظارم بود.
منشی من معمولاً پست من را باز می کند، مگر اینکه علامت خصوصی باشد.
آیا پست هنوز آمده/رسیده است؟
نامه من باید در پست گم شده باشد.
اگر نمی خواهید آن را به آنجا ببرید، فقط می توانید آن را از طریق پست ارسال کنید.
امروز صبح پست رو از دست دادم
آیا موفق به گرفتن پست شدید؟
پست های آموزشی در نسخه روز سه شنبه این روزنامه تبلیغ می شود.
او 13 سال این پست را در اختیار داشت.
آنها چندین پست خالی دارند.
او از فوریه 2015 در این سمت بوده است.
ژنرال در حالی که هنوز در سمت خود بود، مرتباً به دولت حمله می کرد.
a lamppost
یک تیر چراغ برق
a signpost
یک تابلوی راهنما
این سرباز به دلیل ترک پست خود تنبیه شد.
به من دستور داده شد تا آخرین مشتری در پست خود بمانم.
افراد زیادی در مورد پست من نظر داده اند.
می توانید تنظیمات حریم خصوصی خود را تغییر دهید تا فقط افراد خاصی بتوانند پست های شما را ببینند.
یادت رفت نامه ام را پست کنی؟
من باید آن بسته را پست کنم (خاموش) وگرنه او آن را به موقع برای تولدش دریافت نمی کند.
آیا می توانید جزئیات را برای من پست کنید / جزئیات را برای من ارسال کنید؟
فقط بعد از اینکه در را قفل کردید، کلید را از داخل آن بچسبانید.
او شش ماه است که به پاکستان اعزام شده است.
در تمام درها نگهبانی نصب شده بود.
اطلاعیه های شرکت معمولاً (بالا) روی تابلوی اعلانات پست می شود.
من هرگز چیزی را در اینترنت پست نمی کنم که نمی خواهم رئیسم ببیند.
او به ندرت در فیس بوک پست نمی گذارد.
کسی در این چت روم پیام های ناپسند پست می کند.
کار
موقعیت
وقت ملاقات
وظیفه
ظرفیت
استخدام
شارژ
دفتر
placement
تعیین سطح
ایستگاه
کسب و کار
محل
berth
اسکله
مختصر
تابع
placing
قرار دادن
وضعیت
billet
بیلت
جزئیات
ماموریت
عمل
workplace
محل کار
کار روزانه
کار کردن
تعهد
مسئوليت
undertaking
نقش
نامزدی
ارتباط
engagement
بازنشستگی
joblessness
بیکاری
unemployment
بیکاری، تنبلی
worklessness
افزونگی
idleness
از دست دادن شغل
redundancy
دعوت
دفتر
nonemployment
نگه داشتن
avocation
خاتمه دادن
جدایی
keeping
عدم فعالیت
termination
اخراج
severance
اخراج کردن
inactivity
شلیک کردن
redundance
وقفه شغلی
layoff
dismissal
sacking
firing
laying-off