secretary
secretary - دبیر، منشی
noun - اسم
UK :
US :
someone who works in an office typing letters, keeping records, answering telephone calls, arranging meetings etc
شخصی که در دفتر کار می کند و نامه ها را تایپ می کند، سوابق را نگه می دارد، به تماس های تلفنی پاسخ می دهد، جلساتی را ترتیب می دهد و غیره
the head of an important department in the British government
رئیس یک بخش مهم در دولت بریتانیا
یک مقام مسئول یک بخش دولتی بزرگ در ایالات متحده
a British official who works in a government department or embassy and is below the rank of minister or ambassador
یک مقام انگلیسی که در یک اداره دولتی یا سفارت کار می کند و زیر رتبه وزیر یا سفیر است
عضوی از یک باشگاه یا سازمان که در جلسات یادداشت برداری می کند، نامه های رسمی می نویسد و غیره
someone who works in an office helping to organize the work answering the telephone arranging meetings etc
کسی که در دفتر کار می کند و به سازماندهی کار کمک می کند، به تلفن پاسخ می دهد، جلسات را ترتیب می دهد و غیره
کسی که برای یک سازمان بزرگ کار می کند و مسئول اداره امور روزانه آن است
یک مقام دولتی مسئول یک بخش یا حوزه کاری خاص
someone who works in an office writing letters, making phone calls, and arranging meetings for a person or for an organization
کسی که در یک دفتر کار می کند، نامه می نویسد، تماس تلفنی برقرار می کند و برای یک شخص یا سازمان جلساتی ترتیب می دهد.
the member of a committee of an organization club etc. who keeps records of meetings, sends letters, emails, etc.
عضو کمیته یک سازمان، باشگاه و غیره که سوابق جلسات، ارسال نامه، ایمیل و غیره را نگه می دارد.
an official who has responsibility for the general management of an organization
مقامی که مسئولیت مدیریت کل یک سازمان را بر عهده دارد
آ وزیر امور خارجه
رئیس یک بخش دولتی که توسط رئیس جمهور انتخاب می شود و عضو یک گروه قانونگذار نیست
a person who works in an office and prepares letters, keeps records, schedules meetings, and makes other arrangements for a particular person or for an organization
شخصی که در یک اداره کار می کند و نامه ها را تهیه می کند، سوابق را نگه می دارد، جلسات را برنامه ریزی می کند و ترتیبات دیگری را برای یک شخص خاص یا برای یک سازمان انجام می دهد.
رئیس یک اداره دولتی
an official in an organization who is responsible for writing notes about what happens at meetings and sending official letters
یک مقام مسئول در یک سازمان که مسئول نوشتن یادداشت در مورد اتفاقات در جلسات و ارسال نامه های رسمی است
someone who works in an office writing letters, making telephone calls, organizing meetings, etc. for other people
کسی که در دفتر کار می کند، نامه می نویسد، تماس تلفنی برقرار می کند، جلساتی را سازماندهی می کند و غیره برای افراد دیگر
به نام برخی از مقامات با مسئولیت های خاص در برخی سازمان ها استفاده می شود
in the UK, a Member of Parliament or Member of the House of Lords who is in charge of a government department
در بریتانیا، یک نماینده مجلس یا عضو مجلس اعیان که مسئول یک بخش دولتی است
در ایالات متحده، رئیس یک بخش دولتی که توسط رئیس جمهور منصوب می شود
منشی می آید و می گوید که یک وکیل اصرار دارد که فوراً تلفنی با میگر صحبت کند.
اما زمانی که ترومن دین آچسون را به عنوان وزیر امور خارجه منصوب کرد، خبرهای خوبی منتشر شد.
A company which has a sole director is required by s. 283 to have another person as its company secretary.
شرکتی که مدیر انحصاری داشته باشد توسط s. 283 شخص دیگری را به عنوان منشی شرکت داشته باشد.
او باید از منشی خود پرونده مربوط به اندی را خواسته باشد، و او پرونده اشتباهی را دریافت کرد.
دبیر باشگاه شطرنج
منشی حمایت اولاد امیره را از دست داد و در یک مدرسه نگهبان شب شد.
The secretary was enormously dissatisfied with how some of our programs were being managed, and made no bones about it.
منشی به شدت از نحوه مدیریت برخی از برنامههای ما ناراضی بود و در مورد آن حرفی نزد.
منشی حقوقی/پزشکی
دبیر مطبوعاتی شهردار
لطفا برای تعیین وقت با منشی من تماس بگیرید.
او دبیر شورای حکام است.
منشی عضویت
او به مدت 25 سال منشی باشگاه بود.
دبیر شعبه اتحادیه ابراز امیدواری کرد که راه حلی پیدا شود.
منشی باشگاه جوکی
وزیر خزانه داری
او معاون وزیر کشاورزی در دولت اول اوباما بود.
خانم واتسون منشی پارلمانی سابق وزیر آموزش و پرورش است.
منشی من با شما تماس می گیرد تا جلسه ای را ترتیب دهید.
سه عضو منتخب کمیته عبارتند از رئیس، منشی و خزانه دار.
منشی شرکت نامه ای به همه سهامداران ارسال کرده است تا بابت این اشتباه عذرخواهی کنند.
وزیر خارجه
وزیر کشور
وزیر بهداشت و خدمات انسانی
فریا برای دبیری شورای دانش آموزی کاندید شده است.
او در مرکز همایش های بین المللی به عنوان منشی کار می کند.
She works at the International Convention Centre as a secretary.
وقتی تماس گرفتم، منشی او گفت که در جلسه است.
منشی صورت جلسه را می گیرد.
انرژی / خانه / وزیر امور خارجه
Energy/Home/Foreign Secretary
او عضو کمیسیون بهره وری و وزیر سابق بازرگانی است.
وزیر بهداشت در امور خارجه
وزیر دفاع
وزیر دفاع / بازرگانی / خزانه داری
Defense/Commerce/Treasury Secretary
clerk
منشی
دبیر اجرایی
دستیار
مدیر
receptionist
مسئول پذیرش
ثبت نام
registrar
ثبت کننده
دستیار شخصی
clerical assistant
دستیار روحانی
clerical worker
کارگر دفتری
girl Friday
دختر جمعه
man Friday
مرد جمعه
دستیار اداری
کارمند اداری
PA
PA
typist
تایپیست
مشاور
administrative assistant
معاون اداری
بازوی راست
کارگر
bookkeeper
حسابدار
رسمی
babu
بابو
transcriber
رونویس
کارمند
اپراتور
auditor
ممیز، مامور رسیدگی
amanuensis
amanuensis
penpusher
مداخله گر
functionary
کارگزار
pen-pusher
فشار دهنده قلم