defense

base info - اطلاعات اولیه

defense - دفاع

noun - اسم

/dɪˈfens/

UK :

/dɪˈfens/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [defense] در گوگل
description - توضیح
  • the American spelling of defence


    املای دفاع آمریکایی

  • the players in a game of football etc whose main job is to try to prevent the other team from getting points


    بازیکنانی در یک بازی فوتبال و غیره که وظیفه اصلی آنها این است که از امتیاز گرفتن تیم مقابل جلوگیری کنند

  • the American spelling of DEFENCE


    املای آمریکایی DEFENSE

  • US spelling of defence


    املای ایالات متحده از دفاع


  • توانایی محافظت در برابر حمله یا آسیب، یا چیزی که برای محافظت در برابر حمله یا آسیب استفاده می شود

  • A defense is also an argument in support of something esp. when it has been criticized


    دفاع همچنین استدلالی در حمایت از چیزی است، به ویژه. زمانی که مورد انتقاد قرار گرفته است


  • قانون دفاع شخص یا افرادی است که در دادگاه متهم به انجام کار اشتباهی شده اند و وکیل آنها

  • (in sports) the ability to prevent the opposition from scoring points in a competition or esp. in football the team without the ball that is trying to prevent its opposition from scoring points


    (در ورزش) توانایی جلوگیری از امتیاز گرفتن مخالفان در یک مسابقه، یا، به ویژه. در فوتبال، تیم بدون توپ که سعی می کند از امتیاز گرفتن حریف خود جلوگیری کند

  • →  defence


    → دفاع

  • Gary was an electrical engineer for a defense contractor in the Washington area.


    گری یک مهندس برق برای یک پیمانکار دفاعی در منطقه واشنگتن بود.

  • Each clinic defense required extensive planning.


    دفاع هر کلینیک نیازمند برنامه ریزی گسترده بود.

  • They have hired separate criminal defense attorneys.


    آنها وکیل مدافع جنایی جداگانه استخدام کرده اند.


  • برنامه هایی برای افزایش 6 درصدی هزینه های دفاعی وجود دارد.

  • Jeffery J.. Carlson, a Santa Monica defense lawyer offered a similar critique.


    جفری جی. کارلسون، وکیل مدافع سانتا مونیکا نیز انتقاد مشابهی را ارائه کرد.


  • وزارت دفاع

  • Martin decided to speak in his own defense.


    مارتین تصمیم گرفت در دفاع از خودش صحبت کند.

  • Taylor plays defense for the New York Giants.


    تیلور برای تیم نیویورک جاینتز دفاع می کند.

  • The Saints had 213 total yards against a Raider defense ranked last in rushing, passing and overall defense.


    Saints مجموعا 213 یارد در برابر دفاع Raider داشت که در رده آخر در راش، پاس دادن و دفاع کلی قرار داشت.

  • The defense contends the fight was an isolated case.


    دفاع ادعا می کند که دعوا یک مورد منفرد بوده است.

  • The defense for this kind of programing proceeds along the following lines.


    دفاع برای این نوع برنامه ریزی در امتداد خطوط زیر انجام می شود.

example - مثال
  • soldiers who died in defense of their country


    سربازانی که در دفاع از کشورشان جان باختند

  • What points can be raised in defense of this argument?


    در دفاع از این استدلال چه نکاتی را می توان مطرح کرد؟

  • I have to say in her defense that she knew nothing about it beforehand.


    در دفاع از او باید بگویم که او از قبل چیزی در این مورد نمی دانست.

  • When her brother was criticized she leapt to his defense.


    وقتی برادرش مورد انتقاد قرار گرفت، او به دفاع از او پرداخت.

  • leap/spring/jump/rush to the defense of somebody/something


    جهش / بهار / پرش / عجله برای دفاع از کسی / چیزی

  • They are responsible for maintaining coastal flood defenses.


    آنها مسئول حفظ سیلاب های ساحلی هستند.


  • در این مرحله کشور هیچ دفاع هوایی موثری نداشت.

  • The town walls were built as a defense against enemy attacks.


    دیوارهای شهر به عنوان دفاعی در برابر حملات دشمن ساخته شده است.


  • یک سیستم دفاع موشکی جدید (= برای دفاع در برابر موشک)

  • The body has natural defense mechanisms to protect it from disease.


    بدن مکانیسم های دفاعی طبیعی برای محافظت از آن در برابر بیماری دارد.


  • وزارت دفاع

  • the Ministry of Defence


    مسائل دفاع ملی به دولت مربوط است.

  • Issues of national defense are a matter for the government.


    کاهش بیشتر در هزینه های دفاعی در حال بررسی است.

  • Further cuts in defense spending are being considered.


    دفاع از مارکسیسم

  • a defense of Marxism


    دفاع او این بود که در زمان جنایت در جایی کاملاً متفاوت بود.


  • او می خواست دفاع خود را انجام دهد.

  • He wanted to conduct his own defense.


    قاضی دفاع از جنون او را رد کرد.

  • The judge rejected her insanity defense.


    دفاع درخواست زمان بیشتری برای آماده کردن پرونده خود کرد.

  • The defense requested more time to prepare their case.


    وکیل مدافع / وکیل / وکیل مدافع

  • the defense lawyer/counsel/attorney


    شاهد دفاع


  • لاتیمور خط دفاع را برای یک تاچ داون 52 یاردی شکست.

  • Lattimore cut through the defense for a 52-yard touchdown.


    او در دفاع بازی می کند.

  • She plays on defense.


    اوزاکا دفاع خود را از عنوان اوپن آمریکا آغاز می کند.

  • She plays in defence.


    این واکسن دفاع بدن را در برابر عفونت تقویت می کند.

  • Osaka begins her defense of the US Open title.


    دفاع او شامل انکار این بود که او چیزی در مورد چک مفقودی می دانسته است.

  • The vaccine strengthens the body’s defenses against infection.


    دفاع استراحت می کند (= این طرف استدلال خود را تمام کرده است).

  • Her defense consisted of denying that she knew anything about the missing check.


    این تیم توانایی گلزنی بسیار خوبی دارد، اما در دفاع ضعیف است.

  • The defense rests (= This side has finished giving its argument).


  • The team has pretty good scoring ability but it’s weak on defense.


synonyms - مترادف
  • armourUK


    armourUK

  • armorUS


    armorUS

  • defenceUK


    دفاع بریتانیا

  • ammunition


    مهمات


  • پوشش


  • نگهبان


  • حفاظت


  • مقاومت

  • safeguard


    استحکامات

  • fortification


    مصونیت

  • immunity


    امنیت

  • safeguarding


    سپر


  • سنگر

  • shield


    سلاح

  • stronghold


    eegis


  • بازدارندگی

  • aegis


    بازدارنده

  • buckler


    نگهبانی

  • deterrence


    صفحه نمایش

  • deterrent


    محافظ

  • guarding


    بخش


  • egis

  • shielding


    پناه

  • ward


    جنگ

  • egis


    تسلیحات

  • munitions


    بازوها

  • refuge



  • warfare


  • weaponry


  • arms


antonyms - متضاد

  • حمله

  • offenseUS


    جنایت ایالات متحده


  • حمله کنند

  • offenceUK


    جرم انگلستان


  • ضربه

  • blitz


    حمله رعد اسا


  • توهین آمیز

  • onslaught


    یورش

  • raid


    هجوم

  • incursion


    حمله کردن

  • assailing


    رگبار

  • barrage


    فشار دادن


  • نزول

  • assailment


    جنگ صلیبی

  • descent


    هجوم بردن

  • crusade


    بلیتزکریگ


  • طوفان

  • blitzkrieg


    پیشرفت

  • storming


    شارژ



لغت پیشنهادی

repeal

لغت پیشنهادی

safety

لغت پیشنهادی

A-OK