engineer
engineer - مهندس
noun - اسم
UK :
US :
کسی که کارش طراحی یا ساخت جاده ها، پل ها، ماشین آلات و غیره است
کسی که وظیفه اش مراقبت از موتورهای کشتی یا هواپیما است
کسی که کارش تعمیر تجهیزات یا ماشین های الکتریکی است
کسی که شغلش رانندگی قطار است
با برنامه ریزی مخفیانه ماهرانه چیزی را رقم بزند
تغییر ساختار ژنتیکی گیاه، حیوان و غیره
طراحی و برنامه ریزی ساختمان جاده ها، پل ها، ماشین آلات و غیره
کسی که نحوه ساخت جاده ها، پل ها، ماشین آلات، تجهیزات الکتریکی و غیره را طراحی می کند
کسی که در مهندسی شیمی و غیره کار می کند
ترتیب دادن چیزی با برنامه ریزی هوشمندانه، دقیق و اغلب مخفیانه
طراحی و برنامه ریزی ساخت جاده، ماشین آلات، نرم افزار و غیره
a person whose job is to design or build machines, engines, or electrical equipment or things such as roads, railways, or bridges, using scientific principles
شخصی که کارش طراحی یا ساخت ماشینها، موتورها یا تجهیزات الکتریکی یا چیزهایی مانند جادهها، راهآهنها یا پلها با استفاده از اصول علمی است.
شخصی که کارش تعمیر یا کنترل ماشین ها، موتورها یا تجهیزات الکتریکی است
یک راننده قطار
to arrange cleverly and often secretly for something to happen especially something that is to your advantage
هوشمندانه و اغلب مخفیانه ترتیبی دهید که اتفاقی بیفتد، به خصوص چیزی که به نفع شما باشد
برای طراحی و ساخت چیزی با استفاده از اصول علمی
a person specially trained to design and build machines, structures, and other things, including bridges, roads, vehicles, and buildings
شخصی که به طور ویژه برای طراحی و ساخت ماشینها، سازهها و چیزهای دیگر از جمله پلها، جادهها، وسایل نقلیه و ساختمانها آموزش دیده است.
مهندس نیز فردی است که کارش راندن قطارهای راه آهن است.
برنامه ریزی، طراحی یا ساخت بر اساس اصول علمی
برنامه ریزی یا انجام کاری به روشی ماهرانه
a person whose job is to design or build machines, engines or electrical equipment or things such as roads, railways or bridges, using scientific principles
تلاش برای ترتیب دادن اتفاقی، معمولاً چیزی پیچیده یا دشوار
یک مهندس عمران
یک مهندس پرواز
اتفاقاً من 110 زن در مهندسی برق شدم، زیرا از ماشینها میترسیدم.
Hewlett-Packard از مشتریان می خواهد که برای مهندسان خود نیازهای خود را شرح دهند.
آنها به استخدام مهندسان تازه تاسیس لاتین تبار در سازمان اشاره کردند.
I became 110 Women in Engineering an electrical engineer by the way because I was terrified of machines.
مهندسان مغرور مرسدس بنز نیز از بودن در میان شرکتهایی که همه چیز را از ماشین لباسشویی گرفته تا سلاح تولید میکنند، بیزارند.
استفان دسپر به عنوان مهندس ضبط برای بیچ بویز و سایر گروهها، انواع فناوری صدا را آزمایش کرد.
Mercedes-Benz's proud engineers also loathe being lumped in with companies making everything from washing machines to weapons.
As a recording engineer for the Beach Boys and other bands, Stephen Desper experimented with all sorts of sound technology.
ما با تیمی از دانشمندان و مهندسان کار کردیم.
شما نیاز به مشاوره یک مهندس مجرب دارید.
مهندسانی که هواپیماهای نظامی پیشرفته را طراحی و ساختند
یک مهندس می فرستند تا مشکل گرمایش را برطرف کند.
با یک مهندس پشتیبانی فنی تماس تلفنی داشتیم.
یک مهندس پرواز
مهندس ارشد در یک کشتی کروز
یک مهندس عمران
یک مهندس مکانیک / سازه
یک مهندس نرم افزار
یک مهندس کامپیوتر
مهندس فردا صبح می آید گوشی ما را تعمیر کند.
گروه های چپ کودتا علیه دولت نظامی طراحی کردند.
من سعی می کنم یک جلسه بین آنها مهندسی کنم.
او مهندس یک شرکت بزرگ الکترونیک است.
این پل برای مقاومت در برابر زلزله طراحی شده است.
The administration engineered a compromise.
دولت یک سازش را مهندسی کرد.
این مشاوره فنی با کیفیت بالا توسط مهندسین مجرب انجام می شود.
جیمز دایسون مسلماً شناخته شده ترین مهندس طراحی بریتانیا در دوران مدرن است.
یک مهندس خدمات/تلفن/گرمایش
اگر اندازه قطعه مورد نیاز خود را به ما بگویید، ما آن را طوری مهندسی می کنیم که مناسب باشد.
The more restrictive economic environment comes as part of China's effort to engineer a gradual slowdown of its economic boom.
محیط اقتصادی محدودتر به عنوان بخشی از تلاش چین برای مهندسی کند شدن تدریجی رونق اقتصادی خود است.
معمار
originator
مبتکر
creator
ایجاد کننده
طراح
inventor
مخترع
deviser
برنامه ریز
planner
تهيه كننده
توسعه دهنده
developer
مغز متفکر
mastermind
مجعول
contriver
سازنده
fabricator
نقشه کش
schemer
مصنوع
builder
نویسنده
artificer
آغازگر
محرک
موسس
initiator
بهتر
instigator
مؤسس
محرک نخست
begetter
پدر
establisher
بنیانگذار
prime mover
ژنراتور
مؤسسه
founding father
افتتاح کننده
generator
آقا
institutor
قاب ساز
inaugurator
instituter
sire
framer
از بین رفتن
disarrange
بر هم زدن
بی نظمی
disorganize
به هم ریختن
فراموش کردن
چشم پوشی
mismanage
سوء مدیریت
neglect
بی توجهی
تنها گذاشتن
raze
با خاک یکسان کردن
ruin
خراب کردن
demolish
تخریب
زنگ تفريح
wreck
از بین بردن
dismantle
متوقف کردن
پیاده کردن
disassemble
جداگانه، مجزا
تقسیم کنید
متلاشی کردن
dismember
پایین آوردن
demount
زمین زدن
پاره کردن
درونی
شکست
inset
رها کردن
مرحله
بولدوزه
ویران کردن
bulldoze
devastate