engineer

base info - اطلاعات اولیه

engineer - مهندس

noun - اسم

/ˌendʒɪˈnɪr/

UK :

/ˌendʒɪˈnɪə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [engineer] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • We worked with a team of scientists and engineers.


    ما با تیمی از دانشمندان و مهندسان کار کردیم.

  • You need the advice of a qualified engineer.


    شما نیاز به مشاوره یک مهندس مجرب دارید.

  • engineers who designed and built advanced military aircraft


    مهندسانی که هواپیماهای نظامی پیشرفته را طراحی و ساختند

  • They're sending an engineer to fix the problem with the heating.


    یک مهندس می فرستند تا مشکل گرمایش را برطرف کند.

  • We were on the phone with a technical support engineer.


    با یک مهندس پشتیبانی فنی تماس تلفنی داشتیم.


  • یک مهندس پرواز

  • the chief engineer on a cruise liner


    مهندس ارشد در یک کشتی کروز


  • یک مهندس عمران

  • a mechanical/structural engineer


    یک مهندس مکانیک / سازه


  • یک مهندس نرم افزار


  • یک مهندس کامپیوتر

  • The engineer is coming to repair our phone tomorrow morning.


    مهندس فردا صبح می آید گوشی ما را تعمیر کند.

  • Left-wing groups engineered a coup against the military government.


    گروه های چپ کودتا علیه دولت نظامی طراحی کردند.

  • I'm trying to engineer a meeting between them.


    من سعی می کنم یک جلسه بین آنها مهندسی کنم.

  • He is an engineer at a large electronics company.


    او مهندس یک شرکت بزرگ الکترونیک است.

  • The bridge is engineered to withstand an earthquake.


    این پل برای مقاومت در برابر زلزله طراحی شده است.

  • The administration engineered a compromise.


    دولت یک سازش را مهندسی کرد.

  • This is high-quality technical consultancy performed by highly trained engineers.


    این مشاوره فنی با کیفیت بالا توسط مهندسین مجرب انجام می شود.

  • James Dyson is arguably Britain's best-known design engineer of modern times.


    جیمز دایسون مسلماً شناخته شده ترین مهندس طراحی بریتانیا در دوران مدرن است.

  • a service/telephone/heating engineer


    یک مهندس خدمات/تلفن/گرمایش


  • اگر اندازه قطعه مورد نیاز خود را به ما بگویید، ما آن را طوری مهندسی می کنیم که مناسب باشد.

  • The more restrictive economic environment comes as part of China's effort to engineer a gradual slowdown of its economic boom.


    محیط اقتصادی محدودتر به عنوان بخشی از تلاش چین برای مهندسی کند شدن تدریجی رونق اقتصادی خود است.

synonyms - مترادف

  • معمار

  • originator


    مبتکر

  • creator


    ایجاد کننده


  • طراح

  • inventor


    مخترع

  • deviser


    برنامه ریز

  • planner


    تهيه كننده


  • توسعه دهنده

  • developer


    مغز متفکر

  • mastermind


    مجعول

  • contriver


    سازنده

  • fabricator


    نقشه کش

  • schemer


    مصنوع

  • builder


    نویسنده

  • artificer


    آغازگر


  • محرک


  • موسس

  • initiator


    بهتر

  • instigator


    مؤسس


  • محرک نخست

  • begetter


    پدر

  • establisher


    بنیانگذار

  • prime mover


    ژنراتور


  • مؤسسه

  • founding father


    افتتاح کننده

  • generator


    آقا

  • institutor


    قاب ساز

  • inaugurator


  • instituter


  • sire


  • framer


antonyms - متضاد

  • از بین رفتن

  • disarrange


    بر هم زدن


  • بی نظمی

  • disorganize


    به هم ریختن


  • فراموش کردن


  • چشم پوشی

  • mismanage


    سوء مدیریت

  • neglect


    بی توجهی


  • تنها گذاشتن

  • raze


    با خاک یکسان کردن

  • ruin


    خراب کردن

  • demolish


    تخریب


  • زنگ تفريح

  • wreck


    از بین بردن

  • dismantle


    متوقف کردن


  • پیاده کردن

  • disassemble


    جداگانه، مجزا


  • تقسیم کنید


  • متلاشی کردن

  • dismember


    پایین آوردن

  • demount


    زمین زدن


  • پاره کردن


  • درونی


  • شکست

  • inset


    رها کردن


  • مرحله


  • بولدوزه


  • ویران کردن

  • bulldoze


  • devastate



لغت پیشنهادی

pursuant

لغت پیشنهادی

pronunciation

لغت پیشنهادی

turvy