secret
secret - راز
adjective - صفت
UK :
US :
تنها چند نفر در مورد آن شناخته شده و از دیگران پنهان نگه داشته می شوند
احساسات، نگرانیها یا اعمال پنهانی، احساساتی هستند که نمیخواهید دیگران دربارهشان بدانند
used to describe the behaviour of someone who is keeping their thoughts, intentions, or actions hidden from other people
برای توصیف رفتار کسی که افکار، نیات یا اعمال خود را از دیگران پنهان نگه می دارد استفاده می شود.
تنها چند نفر در مورد آن شناخته شده اند، که توافق کرده اند به کسی دیگر چیزی نگویند
used about information especially in business or government that is secret and not intended to be shown or told to other people
در مورد اطلاعاتی استفاده می شود، به ویژه در تجارت یا دولت، که مخفی است و قرار نیست به دیگران نشان داده شود یا گفته شود
در مورد اطلاعاتی که دولت دستور داده است از اکثر مردم مخفی بماند استفاده می شود
used about information that is kept secret because there would be problems if the wrong people knew it
در مورد اطلاعاتی که مخفی نگه داشته می شوند استفاده می شود زیرا اگر افراد اشتباه آن را بدانند مشکلاتی به وجود می آید
used about things that are done secretly, especially by a government or official organization
در مورد کارهایی که مخفیانه انجام می شود، به ویژه توسط یک دولت یا سازمان رسمی استفاده می شود
used about things that are done secretly by the police in order to catch criminals or find out information
در مورد کارهایی که پلیس به منظور دستگیری مجرمان یا کسب اطلاعات مخفیانه انجام می دهد استفاده می شود
an underground organization or newspaper is one that operates or is produced secretly and opposes the government
سازمان یا روزنامه زیرزمینی سازمانی است که مخفیانه فعالیت می کند یا تولید می شود و مخالف دولت است
مخفی و اغلب غیرقانونی یا غیر اخلاقی است
در مورد اطلاعات یا فعالیت هایی که به طور رسمی مخفی نگه داشته می شوند استفاده می شود
چیزی که مخفی نگه داشته می شود یا تنها چند نفر از آن مطلع هستند
something that is secret is only known about by a few people and kept hidden from other people sometimes because it is illegal
چیزی که مخفی است فقط توسط چند نفر شناخته می شود و گاهی اوقات به دلیل غیرقانونی بودن آن از دیگران پنهان می شود
information about a company or its products which is known only to a few people in the company and which must not be given to anyone not working for it
اطلاعات مربوط به یک شرکت یا محصولات آن که فقط برای چند نفر در شرکت شناخته شده است و نباید به کسی که در آن کار نمی کند داده شود.
a piece of information that is only known by one person or a few people and should not be told to others
اطلاعاتی که فقط یک نفر یا چند نفر می دانند و نباید به دیگران گفته شود
واقعیتی در مورد موضوعی که معلوم نیست
دانش و مهارت های خاص مورد نیاز برای انجام کاری بسیار خوب
اگر چیزی مخفی باشد، افراد دیگر اجازه ندارند از آن مطلع شوند
used to refer to someone who has a particular habit hobby, or feeling but does not tell or show other people that they do
به کسی گفته می شود که عادت، سرگرمی یا احساس خاصی دارد اما به دیگران نمی گوید یا نشان نمی دهد که دارند.
a piece of information that is not generally known or is not known by someone else and should not be told to others
اطلاعاتی که عموماً شناخته شده یا توسط شخص دیگری شناخته نشده است و نباید به دیگران گفته شود
بدون اینکه دیگران بدانند شناخته شده، انجام شده یا نگهداری می شود
اگر چیزی مخفی باشد، فقط افراد خاصی مجاز به دانستن آن هستند
an important piece of information that only a few people know and that should not be told to anyone else
اطلاعات مهمی که فقط تعداد کمی از مردم می دانند و نباید به دیگران گفته شود
آزمایش ها کاملا محرمانه بود.
امیدوارم ببینید چقدر حیاتی است که مکالمه ما مخفی بماند.
آنها می گویند که هر چه مامور مخفی بهتر باشد، کمتر در مورد او می شنود.
The film tells the story of a Swiss secret agent who masquerades as a grocer in order to uncover a drugs ring.
این فیلم داستان یک مامور مخفی سوئیسی را روایت می کند که برای کشف یک حلقه مواد مخدر، خود را به عنوان یک بقال در می آورد.
The secret almost inaccessible haven where the black-robed savants hoarded the wisdom that sustained the people of Arcadia.
پناهگاه مخفی و تقریباً غیرقابل دسترس که در آن علمای سیاه پوش، خردی را که مردم آرکادیا را پشتیبانی می کرد، ذخیره کردند.
من یک جاه طلبی پنهانی برای بازگشت به سیاست داشتم.
رئیس مجلس با رای مخفی انتخاب خواهد شد.
secret information/meetings/talks
اطلاعات / جلسات / گفتگوهای مخفی
آنها به یک جامعه مخفی قدیمی تعلق دارند.
او سعی کرد آن را از خانواده اش مخفی نگه دارد.
جزئیات پیشنهادات مخفی باقی می ماند.
گذرگاه مخفی منتهی به ساحل
این دو نامزد با رای گیری مخفی (= که هیچ کس نمی داند شما چگونه رای داده اید) نمایندگان مجلس انتخاب شدند.
او یک فروشنده طبیعی است که اسلحه مخفی او اعتماد به نفس و خوش بینی محض است که از خود بیرون می زند.
این گروه در یک ماموریت بسیار محرمانه است.
اسناد پلیس مخفی به مطبوعات درز کرد.
این رسوایی به مدت 18 سال از افکار عمومی فرانسه مخفی نگاه داشت.
چه چیزی می تواند مخفی باشد که چه چیزی باید پنهان بماند؟
او یک مشروب مخفی است.
نمیدونستم تو یه طرفدار مخفی فوتبال هستی
ترس های مخفی او
شاید او امید پنهانی دارد که او به او بازگردد.
آنها در مورد همه چیز بسیار مخفی بودند.
جسیکا لبخند مخفیانه ای بین آن دو انداخت.
آتش بس پس از گفتگوهای محرمانه بین دو رهبر توافق شد.
افشای متن معاهده مخفی تا کنون
آنها توانستند این مهمانی را کم و بیش از کریستین مخفی نگه دارند.
چرا باید می رفتی و بیماری من را به باب می گفتی؟ شما فقط نمی توانید یک راز را حفظ کنید، می توانید؟
یک زوج صمیمی نباید از یکدیگر رازی داشته باشند.
آیا نمی خواهی مرا در (= به من بگو) راز را بگذاری؟
هیچ رازی (= همه می دانند) در مورد همجنس گرایی او وجود ندارد.
او از بیزاری خود از پدرش پنهان نمی دارد (= خیلی روشن می کند).
آن رستوران یکی از بهترین اسرار در رم است.
رازهای جهان هستی
پس راز آشپز خوب بودن چیست؟
رئیس جمهور از یک گذرگاه مخفی زیر ساختمان پارلمان فرار کرد.
ما باید فعلاً این پیشنهادات را از رئیس مخفی نگه داریم.
این اطلاعات محرمانه (= فوق العاده) است.
رمز و راز
puzzle
پازل
enigma
معما
conundrum
معمای
paradox
پارادوکس
riddle
مسئله
سوال
پوزر
mystification
گیج شدن
poser
ناشناخته
puzzlement
چرا
غیبی
سر خراش
occult
علامت سوال
head-scratcher
کتاب بسته
استامپر
closed book
گیجی
stumper
معضل
perplexity
دوراهی
quandary
چرخان
dilemma
گیج کننده
twister
تیزر
puzzler
سرگشتگی
teaser
مشکل حل نشده
bewilderment
متحیر کننده
unsolved problem
مهره سخت برای شکستن
mind-boggler
سوال شصت و چهار دلاری
چالش
sixty-four dollar question
رمزنگاری
cryptogram
revelation
افشا
disclosure
افشای
divulgence
افشاگری
انتشار
announcement
اعلامیه
disclosing
فاش کردن
unveiling
رونمایی
broadcast
پخش
declaration
اعلام
exposé
در معرض گذاشتن
announcing
اعلام می کند
divulgation
تعجب
پخش می شود
divulging
اخبار
proclamation
گزارش نویسی
airing
جریان
declaring
گزارش
پذیرش
reporting
قرار گرفتن در معرض بیماری
circulation
اعتراف
نمایشگاه
شوکه شدن
صدا و سیما
شناخته شده
publishing
confession
exposition
broadcasting
divulgement
known