habit
habit - عادت داشتن
noun - اسم
UK :
US :
عادت
معمولی
عادت کردن
بر حسب عادت
something that you do regularly or usually often without thinking about it because you have done it so many times before
کاری که به طور منظم یا معمولاً انجام می دهید، اغلب بدون اینکه به آن فکر کنید زیرا قبلاً بارها آن را انجام داده اید
نیاز فیزیکی شدید به مصرف منظم دارو
یک تکه لباس گشاد بلند که توسط افراد برخی از گروه های مذهبی پوشیده می شود
کاری که به طور منظم انجام می دهید، اغلب بدون اینکه به آن فکر کنید
یک روش صحبت کردن یا حرکت کوچک صورت یا بدن شما که بخشی از رفتار معمول شماست
something that people in a particular society do because it is traditional or the accepted thing to do
کاری که افراد در یک جامعه خاص انجام می دهند زیرا سنتی یا پذیرفته شده است
یک باور، رسم یا روشی برای انجام کاری که برای مدت طولانی وجود داشته است
کاری که مردم اغلب انجام می دهند، به ویژه به عنوان بخشی از کار یا زندگی روزمره خود
کاری که اغلب و به طور منظم انجام می دهید، گاهی اوقات بدون اینکه بدانید در حال انجام آن هستید
کاری آزاردهنده که یک نفر اغلب انجام می دهد
نیاز شدید فیزیکی به ادامه مصرف یک داروی خاص
یک تکه لباس بلند خاص که راهبان و راهبه ها می پوشند
یک عمل یا روش خاص عملی که تمایل دارید به طور منظم انجام دهید
اگر هر روز یک یا دو نوشیدنی بنوشید، به زودی به عادت تبدیل می شود.
و با این حال آنها فاقد ابتدایی ترین عادات آکادمیک بودند.
او عادت آزاردهنده ای دارد که لباس هایش را روی زمین می گذارد.
سپتیموس در نهایت عادت های بد خود را ترک می کند و همه با خوشحالی می خوابند.
از دوران نوجوانی عادت بد کشیدن و پیچاندن موهایم را داشتم.
سیگار کشیدن را شروع نکنید - این یک عادت بسیار بد است.
امروزه سیگار کشیدن واقعاً یک عادت مخرب است.
healthy eating habits
عادات غذایی سالم
افراد باید عادات غذایی خود را تغییر دهند و میوه و سبزیجات بیشتری را در رژیم غذایی خود بگنجانند.
پیتر عادات بسیار عجیبی داشت.
بازی پر از موجودات عادت و خرافات است.
پدرم عادات نسبتاً عجیبی داشت، مثل خواندن روزنامه در حمام.
من عادت ندارم در طول روز به بار بروم.
او عادت داشت صبح زود قدم بزند.
شما باید عادت داشته باشید که در ابتدای هر هفته برای کار خود برنامه ریزی کنید.
او عادت کرده بود در طول روز به خانه تلفن بزند.
برخی از سیگاری ها از آدامس های حاوی نیکوتین برای ترک این عادت استفاده می کنند.
در سال های اخیر، بیش از 11 میلیون سیگاری در بریتانیا این عادت را ترک کرده اند.
باید عادات غذایی خود را تغییر دهید.
good/bad habits
عادات خوب/بد
بسیاری از ما عادت های نامطلوبی داریم.
این استراتژی به کودکان کمک می کند تا عادت خواندن برای سرگرمی را در خود ایجاد کنند.
گهگاهی پول قرض گرفتن اشکالی ندارد، اما اجازه ندهید تبدیل به عادت شود.
ترجیح میدم عادت نکنی
سعی می کنم عادت تا دیر وقت بیدار ماندن را ترک کنم.
این چیزها عادت دارند به سراغ شما بیایند.
من عادت ندارم غریبه ها را وارد آپارتمانم کنم.
من عادت کردم به محض رسیدن به خانه تلویزیون را روشن کنم.
من فقط از روی عادت این کار را انجام می دهم.
من مخلوق عادت هستم (= من روشی ثابت و منظم برای انجام کارها دارم).
او شروع به تأمین مالی عادت خود از طریق دزدی کرد.
او سعی کرده است سیگار را ترک کند اما نمی تواند این عادت را ترک کند.
یک عادت 50 روزه
این نیروی عادت است که هر روز صبح ساعت 6.15 مرا از رختخواب بیرون می آورد.
او عادات بسیار آزاردهنده ای دارد.
او عادت آزاردهنده جویدن ناخن هایش را دارد.
عادات سبک زندگی سالم از جوانی شروع می شود.
برخی از عادات شخصی او را نگرانکننده دیدم.
عادت به زود بیدار شدن را ترک کردم.
من به عادت بد قدیمی ام افتاده بودم که همه چیز را تا آخرین لحظه ترک می کردم.
عادت کنید هر پیام تلفنی را یادداشت کنید.
این یک عادت عصبی بود که او سال ها داشت.
تغییر عادت یک عمر سخت است.
عادات ذهنی به راحتی تغییر نمی کند.
قرص ها بر عادات خواب شما تأثیر گذاشتند.
تلاشی برای تغییر عادات خرید مردم بریتانیا
women's television viewing habits
عادات تماشای تلویزیون زنان
زندگی عادت بدی به تکرار دارد.
شما باید این عادت را ترک کنید.
تمرین
سفارشی
قرارداد
روال
wont
عادت نمی کند
قانون
سنت
الگو
مسیر
حالت
usage
استفاده
drill
مته
روش
modus operandi
شیوه عمل
روند
repetition
تکرار
سبک
سیستم
شیوه
خط مشی
propensity
تمایل
گرایش
assuetude
تکلیف
bent
خم شده
consuetude
مصرف کردن
disposition
وضع
عادت
habitude
هنجار
norm
penchant
practise
deviation
انحراف
departure
عزیمت، خروج
digression
واگرایی
deviance
عدم انطباق
deviancy
سرگردان
diversion
منحرف
divagation
تغییر مکان
divergence
بی نظمی
divergency
تغییر دادن
nonconformity
تفاوت
straying
ناهنجاری
veering
عجیب و غریب
استثنا
irregularity
تغییر
تازگی
aberration
بی توجهی
deflection
نابرابری
رانش
abnormality
واریانس
anomaly
خم شدن
oddity
متغیر بودن
detour
novelty
heedlessness
disparity
drift
variance
variableness