creature
creature - موجود
noun - اسم
UK :
US :
هر چیزی که زنده است، مانند حیوان، ماهی یا حشره، اما گیاه نیست
حیوان یا شخص خیالی یا بسیار عجیب و ترسناک
something especially something bad that was made or invented by a particular person or organization
چیزی مخصوصاً چیز بدی که توسط شخص یا سازمان خاصی ساخته یا اختراع شده باشد
کسی که تحت کنترل یا تحت تأثیر قرار می گیرد
هر موجود زنده بزرگ یا کوچکی که بتواند به طور مستقل حرکت کند
برای اشاره به شکل زندگی غیرعادی یا تخیلی استفاده می شود
هنگامی که نظری در مورد آنها بیان می شود، برای اشاره به شخصی استفاده می شود
هر موجود زنده ای، به ویژه یک حیوان
یک موجود زمانی می تواند یک شخص باشد که نظری در مورد او بیان شود
موجودات اعماق
هیئت مسکن مخلوق طرح شهردار بلر بود.
این فیلم در مورد موجودات فضایی است.
اما آنها، مانند همه موجودات، به وضوح زندگی درونی خود را دارند.
Higher still up the Sizewell natural food chain is another creature we had gone especially to find-marine skuas.
هنوز بالاتر از زنجیره غذایی طبیعی Sizewell موجود دیگری است که ما به خصوص برای یافتن اسکواهای دریایی رفته بودیم.
آنها موجودات کمیاب و پیچیده با اعتماد به نفس، پشتکار و جاه طلبی فوق العاده بودند.
کشش موجود نامرئی قوی تر شد.
The scale and spirit of the iron creatures on display brought to mind one image: mechanical dinosaurs without skin.
مقیاس و روح موجودات آهنی نمایش داده شده یک تصویر را به ذهن متبادر کرد: دایناسورهای مکانیکی بدون پوست.
آنها فسیل یک موجود کوچک و گنجشک مانند را پیدا کردند.
Dimetrodon بزرگ و ترسناک، گونه ای از دایناسورها، قدرتمندترین موجود بود.
احترام به همه موجودات زنده
alien/strange/mythical creatures
موجودات بیگانه / عجیب / افسانه ای
اختاپوس ها و دیگر موجودات دریایی
خوابگاه موجودی خجالتی و شبگرد است.
You pathetic creature!
ای موجود رقت انگیز!
او یک موجود عجیب و غریب با موهای بلند قرمز و چشمان سبز درخشان بود.
He always goes to bed at ten—he's a creature of habit (= he likes to do the same things at the same time every day).
او همیشه ساعت ده به رختخواب می رود - او یک موجود عادت است (= دوست دارد هر روز همان کارها را در یک زمان مشخص انجام دهد).
سگ ها موجوداتی اجتماعی تر از گربه ها هستند.
من خواب موجودات شیطانی را دیدم که می خواستند مرا بگیرند.
دیدن این موجودات باشکوه در حال پرواز بسیار عالی است.
نوزادان تازه متولد شده موجوداتی درمانده و طعمه آسانی برای پرندگان هستند.
این موجودات کوچک ترسو در هنگام تهدید بوی تند خود را متصاعد می کنند.
موجودات جنگلی مانند روباه و جغد به طور فزاینده ای در شهرها رایج هستند.
موجودی عجیب از سیاره ای دیگر
موجودات وحشی جنگل
گابلین ها و دیگر موجودات خطرناک در داخل غار کمین کرده بودند.
ما زمین را با همه موجودات زنده تقسیم می کنیم و وظیفه داریم ثروت آن را حفظ کنیم.
او موجودی اجتماعی بود. او مردم را دوست داشت
موجود پیچیده/ناشاد
موجودی فقیر / غمگین / جذاب
جنگل های بارانی پر از موجودات شگفت انگیز است.
آیا همه موجودات زنده از حقوق خاصی برخوردار نیستند؟
نهنگ های آبی بزرگترین موجوداتی هستند که تا به حال زندگی کرده اند.
اسب شاخدار موجودی افسانه ای است.
این فیلم در مورد موجوداتی از فضا بود.
پلاتی پوس منقار اردک موجودی واقعاً عجیب است.
John is a strange/weak/pathetic creature.
جان موجودی عجیب/ضعیف/ رقت انگیز است.
یک موجود بلوند دوست داشتنی (= زن بلوند زیبا) وارد اتاق شد.
به نظر من روشن است که مردم مخلوق احساسات هستند.
حیوان
beast
جانور
critter
موجود
beastie
وحشی
brute
بی رحم
بودن
گونه ها
varmint
ورمنت
organism
ارگانیسم
quadruped
چهارپا
insect
حشره
موجود زنده
شکل زندگی
living entity
روح زنده
حیوان پایین
موچود وحشی
وجود، موجودیت
چیز
entity
مهره داران
پستاندار
vertebrate
حیوان وحشی
mammal
غیر آنتروپوئید
گوشتخوار
non-anthropoid
جانور وحشی
carnivore
حیات وحش
wild beast
غیر انسانی
wildlife
جانوران
nonhuman
هیولا
fauna
حیوان خانگی
monster