pull
pull - کشیدن
verb - فعل
UK :
US :
to use your hands to make something or someone move towards you or in the direction that your hands are moving
استفاده از دستان برای وادار کردن چیزی یا شخصی به سمت شما یا در جهتی که دستان شما در حال حرکت هستند
استفاده از زور برای برداشتن چیزی از جایی که ثابت یا نگه داشته شده است
to be attached to something or hold something and make it move behind you in the direction you are going
به چیزی دلبسته یا نگه داشتن چیزی و وادار کردن آن به سمتی که می روید پشت سر شما حرکت کند
بیرون آوردن چیزی از کیف، جیب و غیره با دست
پوشیدن یا درآوردن یک تکه لباس، معمولاً به سرعت
برای دور کردن بدن یا بخشی از بدن خود از کسی یا چیزی
نگه داشتن چیزی و استفاده از نیروی خود برای حرکت بدن به سمت آن
برای آسیب رساندن به یکی از عضلات خود با کشش بیش از حد آن در حین فعالیت بدنی
موفق شدن در انجام کاری غیرقانونی یا ناصادقانه یا در حقه بازی با کسی
برای حرکت دادن کنترلی مانند سوئیچ، اهرم یا ماشه به سمت شما تا یک قطعه از تجهیزات کار کند
if an event performer etc pulls crowds or a politician pulls a lot of votes, a lot of people come to see them or vote for them
اگر یک رویداد، مجری و غیره جمعیت را به سمت خود بکشاند یا یک سیاستمدار رای زیادی را به خود اختصاص دهد، بسیاری از مردم به دیدن آنها می آیند یا به آنها رای می دهند.
برای جذب یا تحت تأثیر قرار دادن کسی یا افکار یا احساسات او
جذب کسی برای داشتن رابطه جنسی با او یا گذراندن عصر با او
برای جلوگیری از وقوع یک رویداد برنامه ریزی شده
وسیله نقلیه را به جایی برانند و بایستند، یا اینکه وسیله نقلیه را به تدریج کم کرده و متوقف کنند
if a car pulls to the left or right as you are driving, it moves in that direction because of a problem with its machinery
اگر ماشینی هنگام رانندگی به سمت چپ یا راست بکشد، به دلیل مشکل در ماشین آلات خود در آن جهت حرکت می کند.
برای بیرون آوردن آبجو از بشکه با کشیدن دسته
ضربه زدن به توپ در کریکت، گلف یا بیس بال به طوری که مستقیم نرود بلکه به یک سمت حرکت کند.
برای ایجاد حرکت یک قایق با استفاده از پارو
برای وادار کردن چیزی یا کسی به سمتی که دستان شما حرکت می کنند
کشیدن ناگهانی چیزی با یک حرکت سریع کوتاه، اغلب برای جلب توجه کسی
کشیدن چیزی در امتداد زمین، به خصوص به دلیل سنگین بودن آن
کشیدن چیزی بزرگ و سنگین با تلاش زیاد، به خصوص به سمت بالا و با استفاده از طناب
کشیدن یا بلند کردن چیزی بسیار سنگین، مخصوصاً با یک حرکت
کشیدن چیزی یا کسی به آرامی در جهتی خاص
to be attached to a vehicle or piece of machinery and make it move behind you in the direction you are going
به وسیله نقلیه یا قطعه ای از ماشین آلات متصل شوید و آن را وادار کنید پشت سرتان در جهتی که می خواهید حرکت کند
to pull a vehicle behind – used about a vehicle a boat or a horse pulling something using a rope or chain
عقب کشیدن وسیله نقلیه - در مورد وسیله نقلیه، قایق یا اسبی که چیزی را با استفاده از طناب یا زنجیر می کشد استفاده می شود.
برای کشیدن وسیله نقلیه ای مانند کالسکه - مخصوصاً در مورد اسب هایی که این کار را انجام می دهند استفاده می شود
عمل استفاده از زور برای حرکت دادن چیزی به سمت شما یا در همان جهتی که شما در حال حرکت هستید
یک نیروی فیزیکی قوی که باعث می شود اشیا در جهت خاصی حرکت کنند
توانایی جذب کسی یا تأثیرگذاری قدرتمند بر او
تو فشار بیار و من می کشم
اینقدر نکشید وگرنه دسته جدا می شود.
انتهای آن را گرفت و کشید.
طناب را کشیدم تا ببینم محکم است یا نه.
آستین کتش را کشید.
دست از کشیدن موهاش بردار!
طناب را کشید و چتر باز شد.
او را به آرامی به سمت خود کشید.
لبخندی زد و او را نزدیکتر کرد.
در را ببند.
تسمه ها را محکم کشید.
اگر این علف های هرز کشیده نشوند، به سرعت پخش می شوند.
چاقو کشید و مرد را زد.
دوشاخه را بیرون بکشید.
بیرون کشیدن اسلحه/چاقو
چکمه هایش را درآورد.
جیمز پیراهنش را روی سرش کشید و اجازه داد روی زمین بیفتد.
آنها هنوز اجساد را از زیر آوار بیرون می کشیدند.
او در آب دیده شد و به محل امنی کشیده شد.
تفنگ بر من کشید (= تفنگ بیرون آورد و به سوی من نشانه گرفت).
صندلی خود را نزدیک میز بکشید.
روی صندلی کنارش نشستم.
ژاکتش را پوشید.
بازوی او را گرفت و به سمت خود کشید.
خورشید خیلی روشن بود بنابراین پرده را پایین کشیدم.
مریم پتو را روی سرش کشید.
او تنها فرد زنده ای بود که آن شب از زیر آوار بیرون کشیده شد.
چکمه هایش را در آورد و با عجله رفت.
در این منطقه از گاو برای کشیدن گاری استفاده می شود.
ماشینی که یک تریلر را می کشد
اسب هایی که واگن را می کشیدند ناگهان متوقف شدند.
haul
حمل و نقل
بکشید
tug
کشیدن
قرعه کشی
tow
دویدن
lug
پره
yank
یاک
jerk
تند و سریع
دنباله
heave
بالا بردن
cart
سبد خرید
hale
هاله
lever
اهرم
schlep
schlep
schlepp
شلپ
کامیون
strain at
کرنش در
حمل
حرکت
trawl
تراول
hump
قوز
manhandle
دستگیره
بلند کردن
wrench
آچار
hoist
بالابر
فشار دادن
گرفتن
transport
خرس
tote
انتقال
convey