along

base info - اطلاعات اولیه

along - در امتداد

preposition - حرف اضافه

/əˈlɔːŋ/

UK :

/əˈlɒŋ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [along] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • They walked slowly along the road.


    آنها به آرامی در طول جاده قدم می زدند.

  • I looked along the shelves for the book I needed.


    در امتداد قفسه ها به دنبال کتاب مورد نیازم گشتم.

  • Houses had been built along both sides of the river.


    خانه هایی در دو طرف رودخانه ساخته شده بود.

  • You'll find his office just along the corridor.


    دفتر او را درست در امتداد راهرو خواهید یافت.

  • a romantic walk along the beach/river


    پیاده روی عاشقانه در امتداد ساحل/رودخانه

  • a row of houses along the river


    ردیفی از خانه ها در کنار رودخانه

  • Cars were parked all along the road.


    ماشین ها در تمام خیابان پارک شده بودند.

  • Somewhere along this road there's a garage.


    جایی در امتداد این جاده یک گاراژ وجود دارد.

  • We were just walking along chatting.


    فقط داشتیم راه میرفتیم و گپ میزدیم.


  • چرا وقتی میروی او را با خود نمیبری؟

  • I'll bring some food along and we can have a picnic.


    من مقداری غذا با خود می آورم و می توانیم یک پیک نیک داشته باشیم.

  • California, along with Florida and Hawaii, is among the most popular US tourist destinations.


    کالیفرنیا، همراه با فلوریدا و هاوایی، از محبوب ترین مقاصد گردشگری ایالات متحده است.

  • We walked along the canal path.


    در مسیر کانال قدم زدیم.

  • My office is the third door along the hallway on the left.


    دفتر من سومین در در امتداد راهرو سمت چپ است.


  • شما سال ها منتظر اتوبوس هستید، سپس سه نفر به یکباره می آیند.

  • How far along are you with your homework?


    چقدر با تکالیف خود فاصله دارید؟

  • Why don’t you take him along?


    چرا او را با خود نمی بری؟

synonyms - مترادف

  • در پیش

  • on


    بر

  • onwards


    به بعد


  • رو به جلو

  • forwards


    به جلو


  • به پیش

  • onward


    به علاوه

  • further


    در مقابل


  • فراتر


  • در حال حرکت

  • moving


    در جلو


  • از حالا به بعد

  • henceforth


    همیشه

  • evermore


    پس از این

  • hereafter


    برای همیشه

  • forevermore


    تا ابد

  • eternally


    به ابدیت


  • و فراتر

  • into eternity


    همیشه بعد از


  • به طور محو نشدنی


  • به طور دائم

  • unfadingly


    بدون تغییر

  • permanently


    بی نهایت

  • unchangingly


    برای همه زمان ها


  • تا جهنم یخ بزند

  • for evermore


    تا پایان وقت

  • ad infinitum


    بی پایان


  • until hell freezes over




antonyms - متضاد

  • جدا از هم

  • far


    دور


  • جداگانه، مجزا

لغت پیشنهادی

apprised

لغت پیشنهادی

poolside

لغت پیشنهادی

puritanical