hell
hell - جهنم
noun - اسم
UK :
US :
the place where the souls of bad people are believed to be punished after death especially in the Christian and Muslim religions
جایی که اعتقاد بر این است که روح افراد بد پس از مرگ مجازات می شود، به ویژه در ادیان مسیحی و مسلمان
مکان یا موقعیتی که در آن افراد از لحاظ جسمی یا عاطفی بسیار رنج می برند
موقعیت، تجربه یا مکانی که بسیار ناخوشایند است
برای ابراز خشم یا عصبانیت استفاده می شود
برای تاکید بر یک جمله استفاده می شود
یک مکان، موقعیت یا تجربه بسیار ناخوشایند یا دشوار
in some religions, the place where some people are believed to go after death to be punished for ever for the bad things they have done during their lives
در برخی از ادیان، جایی که اعتقاد بر این است که برخی افراد پس از مرگ به آنجا می روند تا برای همیشه به خاطر کارهای بدی که در طول زندگی خود انجام داده اند مجازات شوند.
برای کسی مشکلات زیادی ایجاد کند و او را بسیار ناراضی کند
برای ابراز خشم یا برای تأکید بیشتر استفاده می شود
(in some religions) the place where some people are believed to go after death to be punished forever for the bad things they have done
(در برخی ادیان) جایی که اعتقاد بر این است که برخی افراد پس از مرگ به آنجا می روند تا برای کارهای بدی که انجام داده اند برای همیشه مجازات شوند.
برای ابراز خشم یا برای تأکید بر یک بیان استفاده می شود
و یک دروغگوی جهنمی، عروسک.
زیرا اگر او هرگز گم شود، جهنمی برای پرداخت وجود دارد.
او چه می داند لعنتی؟
ما هر بازی را باختیم، اما به هر حال من خوب خوابیدم.
ویلیام مولهولند کم و بیش برای جهنم به لس آنجلس آمد.
برای جهنم آن، من یک مجموعه اضافی از پیچاننده ها را بر روی پشتم انجام می دهم، که باعث خوشحالی همیشگی مردم می شود.
اما چه لعنتی، کار کرد.
تعجب می کنم که او در چه جهنمی است.
لعنتی قرار بود چیکار کنه؟
امروز صبح ترافیک جهنمی بود.
خب، جهنم، من نمی دانم.
هنگام مرگ از رفتن به جهنم وحشت داشت.
آنها تهدید به گذراندن ابدیت در جهنم شدند.
سه ماه گذشته جهنم بود.
او در جریان محاکمه از جهنم گذشت.
پدر و مادرش زندگی او را جهنم کردند.
کاملا تنها بودن تصور من از جهنم روی زمین است.
او در جهنمی بود که خودش ساخته بود.
در چند هفته گذشته تمام خانواده من به خاطر این در جهنم بودند.
از زمانی که او به خانه نقل مکان کرد، زندگی برای سایر ساکنان جهنم بوده است.
عبور از امنیت فرودگاه جهنمی بود.
اوه لعنتی، من تابه را سوزاندم.
فکر میکنی داری چیکار میکنی لعنتی؟
برو به جهنم!
من واقعاً نمی توانم آن را بپردازم، اما، چه جهنمی (= مهم نیست)، به هر حال آن را خواهم گرفت.
او به اندازه جهنم گناهکار است.
‘Do you understand?’ ‘Hell, no. I don't.’
میفهمی؟ جهنم، نه. من نه.
صدای انفجار بلندی شنیده شد و سپس تمام جهنم شکست.
او بازیکن کثیفی بود و دوست داشت جهنم را از میان حریف بیرون کند.
این آهنگ فقط من را آزار می دهد.
اگر پدرت بفهمد واقعاً جهنم خواهی گرفت!
وقتی متوجه شد جهنمی برای پرداخت وجود دارد.
آنها ماشین را فقط برای جهنم دزدیدند.
آنها همسایگان جهنمی هستند.
بیا از اینجا بریم بیرون
او در نوجوانی به مادرش جهنم می داد.
کفش های جدیدم به من جهنم می دهند (= به من آسیب می رسانند).
بابا وقتی اون آشفتگی رو ببینه به ما جهنم میده.
این شرکت از زمانی که مدیریت جدید زمام امور را در دست گرفت، در یک سبد به جهنم رفته است.
سوار جهنم برای چرم
زمانی که او این کار را به دست گرفت، شرکت در یک جهنم آشفته بود.
این تعطیلات هزینه هنگفتی خواهد داشت.
hellfire
آتش جهنم
Hades
هادس
netherworld
دنیای پایین
perdition
نابودی
Abaddon
آبادان
abyss
پرتگاه
Tartarus
تارتاروس
Acheron
آکرون
hades
دوزخ
inferno
Tophet
Inferno
Avernus
Tophet
مناطق جهنمی
Avernus
هیاهو
infernal regions
شئول
pandemonium
جهنم
Pandemonium
نیفلهایم
Sheol
سایه ها
Gehenna
شعله ها
Niflheim
قبر
shades
برزخ
blazes
گودال
عالم اموات
limbo
لعنت ابدی
مجازات ابدی
pit
مناطق زیر
underworld
جایگاه لعنت شدگان
hell-fire
eternal damnation
eternal punishment
nether regions
paradise
بهشت
سعادت
bliss
الیزیوم
Elysium
امپریایی
empyrean
شادی
happiness
صلح
پادشاهی آمده
شهر خدا
kingdom come
میدان های الیزی
باغ لذت ها
elysian fields
پادشاهی آسمانی
جزایر مبارکه
heavenly kingdom
پادشاهی آسمان
اورشلیم جدید
دروازه های مرواریدی
New Jerusalem
صهیون
pearly gates
آسمان
Zion
سیون
لذت
Sion
راحتی
لذت بسیار
سلامتی
delight
خلسه
لذت بردن
ecstasy
قناعت
enjoyment
تحقیر
contentment
سهولت
elation
باقی مانده
gladness